تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

این وبلاگ تلاشی برای تبیین تفکر توحیدی است

کانال تلگرامی رضاکریمی
https://telegram.me/karimireza1001

۷۶ مطلب با موضوع «هنروادبیات» ثبت شده است

#ماجرای_نیمروز داستان سال آتش و خون است؛ سال نفوذی ها؛ داستان بحران سال ۶۰ و‌دفاع تلویحی از سال ۶۷.
در مورد منافقین و سازمان مجاهدین خلق در سالهای اخیر فیلمهایی ساخته شده اند: سیانور، امکان‌مینا... سریال های پروانه و‌ ارمغان تاریکی... و  ماجرای نیمروز. 
این فیلم‌با ساختار سرد جنگ سرد ولی با جذابیت از منظر مأموران امنیتی، مشکلات حفظ کشور در بحران را در ابعاد مختلف نمایش می دهد. 

  • رضا کریمی

#فیلم_تماس (ساخته #رابرت_زمه_کیس) درباره جست و جوی یک زن (الی) است که از کودکی به دنبال تماس با فضایی ها بود. این زن به خدا ایمان ندارد ولی احساس می کند در آسمان خبری هست او یک اخترشناس است که سالها پیش پدرش را از دست داده‌است و نمی‌تواند بپذیرد که بشر در کهکشان‌ها تنهاست. او تحت تاثیر خاطره پدر خود به دانشگاه رفته و مدارج عالی علمی را کسب می‌کند

  • رضا کریمی
 
1
به وقت شام
شام مظهر بلاست و یاد آن با آه عجین است. شام کلمه کلیدی است که بار دینی تاریخی و آخرالزمانی دارد و با کلمه سوریه یا دمشق (که در ترجمه انگلیسی نام فیلم آمده) فرق دارد
  • رضا کریمی

حجت الاسلام #علیرضا_پناهیان در مورد فیلم سینمایی #نمایش_ترومن تحلیلی ارائه داده است و گفته همه ما ترومن شهر خود هستیم.

ترومن نام شخصیتی است که بدون اینکه خودش خبر داشته باشد از زمان تولد در میان بازیگرانی که نقش همشهریان او را بازی می کنند زندگی می کند و نمایش زندگی او به صورت زنده در یک استودیوی بزرگ که زمین و دریا و شهر دارد، پخش می شود. اما ماجرا از اینجا تازه شروع می شود

  • رضا کریمی

#دوازده_مرد_خشمگین گرچه در گیشه شکست خورده اما اثری تأمل برانگیز در تاریخ سینماست که از نیم قرن پیش تابه حال جوایز و ستایش منتقدین را برانگیخت (و این سرنوشت بسیاری فیلمهای بامعناست!). این فیلم ما را در مورد مفاهیمی چون یقین و قضاوت به فکر وامی دارد.

  • رضا کریمی

«بیست و یک روزبعد» ساخته ستایش برانگیز محمدرضا خردمندان داستان مردی کوچک است که باید هر ۲۱ روز یک مانع بزرگ را از سر راه بردارد.
او آرزوی نگه داشتن قطار  راه آهن‌ محل زندگی اش را دارد و مشکلات زندگی مثل فقر، بی پدری و سرطان مادر برای این نوجوان دانش آموز مثل عبور پرسروصدای قطار است که مدام در فیلم تکرار می شود.
مادر می گوید خدا دنیا رو ‌‌اینطوری ساخته... یک غول رو که‌ می کشی یک ‌غول دیگه میاد و تو قوی تر میشی.
اما غول مشکلات، که خیلی خوب در فیلم‌خودش را با حرکت پرهیبت قطار به دل مخاطب می اندازد، را چطور باید متوقف کرد؟ ظاهرا کوچک مرد قصه ما می خواهد فیلمساز شود و برای این کار باید به یاد پدر و ‌مثل مرتاض ها یک قطار را جلوی دوربین‌متوقف کند. او این کار را با صحنه سازی انجام‌می دهد اما موفق به فیلمبرداری نمی شود‌! فقط یک کارگردان (خردمندان!) است که بابت ایده او چک معادل هزینه داروی سرطان مادر را پرداخت می کند. او با دردسر چک را نقد می کند اما وقتی دارو را می خرد متوجه‌می شود که ۲۱ روز بعد دوباره باید همین داروی گران را بخرد!!

  • رضا کریمی

  مستند #پرزیدنت_آکتور_سینما داستان #فروپاشی_شوروی است اما آشکار است که می خواهد هشدار بدهد که آمریکا همان کاری که‌با شوروی کرد می خواهد بر سر ایران بیاورد و تا حدی هم‌ پیش رفته‌است. در پایان مستند از اوباما جمله‌مهمی در جریان مذاکرات هسته ای پخش می شود که «ما باید همانطور که #‌ریگان با #گورباچف مذاکره کرد با ایران روبرو شویم». اما مگر ریگان چه کرد؟

  • رضا کریمی

 #نفس را در آرامش ببینید: یا در سینما یا تنها در خانه. بازی ها، تصاویر، فیلمبرداری و صحنه آرایی زیبا و حرفه ای بودند اما باید قطعات پراکنده فیلم را همگام با موهای پریشان بهار دنبال می کردم وگرنه‌ نداشتن خط داستانی در حوصله هر کس نیست.
من از پیامبر اسلام‌ یاد گرفتم‌که کودکی را با ویژگی ها و‌الزامات بهار تحلیل کنم. در این فیلم مدام کودکی می بینیم‌اما همیشه همه چیز بهاری نیست هر چند که نام کودک بهار نوروزی باشد!
کودکی کجاست؟ تخیل کودکانه نقش مهمی در فیلم‌دارد. بهار مقابل دوربین کمتر لب می زند ولی صدایش مدام خیالات دخترانه را نشان می دهد.
آموزش قرآن به کودکان هم به دو روش کودک گریز و کودک پسند ‌نشان دیده می شود.
تصاویر ذهنی از خواندن کتاب جنایات بشر(کتاب پرمخاطب قبل از انقلاب که درباره یک فساد جنسی است) به طرز معنادار و با سانسور ناخواسته کودکانه ای روایت می شود. رابطه با پسران هم معصومیت کودکی دارد.
داستان راستان شهید مطهری با زاویه‌دید یک کودک به تصویر کشیده می شود. از تظاهرات انقلاب و اعزام رزمندگان هم‌نتیجه گیری های کودکانه را می بینیم.
اما

  • رضا کریمی

  بلبل عاشقانه خود را وقف گل می کند و در فکر چیزی دیگر نیست اما مورچه به جای لذت از بهار و تابستان به فکر روزهای سخت زمستان است.
در شعر #بلبل_و‌_مور #پروین_اعتصامی  بلبل عاشق را در مقابل مورچه سخت‌کوش تحقیر می کند.
مور در پاسخ بلبل که‌ از کار او در فصل نشاط انتقاد کرد، می گوید: روز تو یکروز بپایان رسد/ نوبت سرمای زمستان رسد
و‌بعد استقلال خود را با بلبل در میان می گذارد:
سر ننهادیم ببالین کس/ بالش ما همت ما بود و بس.
در مقابل این دیدگاه #آیت_الله_جوادی_آملی می گوید:
«حیوانات هم هجرت می کنند اما خوراک با خودشان نمی برند و خدا روزی آنها را در مکان دوم می دهد. و‌ کاین من دابه لا تحمل رزقها... جانداران دو گونه اند: گروهی مانند مور و‌موش اهل ذخیره اند و‌دسته ای دیگر مانند بلبل آزادانه زندگی می کنند». (تسنیم، ج۲۰، ۲۵۸).
بلبل پرنده محبوب دوران سنتی است ولی مورچه و موش بیشتر در رسانه های مدرن دیده می شوند. قلمرو‌ بلبل آسمان و قلمرو موش و‌مورچه زمین و زیر زمین است.
در دنیای مدرن‌ شاید نتوان موش و مورچه سخت کوش را به خاطر سکونت در تاریکی های زمین‌سرزنش کرد اما نباید بگذاریم بلبلان‌عاشق هم تحقیر شوند.

شعر کامل پروین اعتصامی:

  • رضا کریمی

   به نظر من وقتی یک واقعه ای تکرار می شود باید  این تکرار را نشانه ای برای ویژگی های مردمان این عصر تلقی کرد. چرا فرار از زندان این قدر سوژه جذابی است؟  و این همه سینما و تلویزیون به آن توجه نشان داده است؟
مردم دوست ندارند زندانی باشند و اگر در زندان باشند آرزوی آزادی دارند. اما فرار از زندان برای عصر جدید محوریت پیدا کرده است و در هیچ دوره ای از تاریخ همچون تاریخ معاصر داستان آن برای مردم جذاب نبوده است. بشر مدرن آزادی خواه است و این آزادی را می توان فرار از زندان معنا کرد.
این سریال در کنار مایه اصلی خود (یعنی اکشن و خشونت) نکات روانشناسی، مذهبی،  جامعه شناسی جذابی دارد. نکته جالب این است که می گویند ایدهٔ داستان فرار از زندان را تهیه‌کننده‌ای  به سازنده فیلم داده و او می‌خواست سریالی اکشن با داستانی بر این مبنا که مردی برای فراری دادن برادرش از زندان، خودش را به زندان می‌اندازد، بسازد. به نظر او این ایدهٔ خوبی بود، ولی فکر کرد که چرا باید کسی برادرش را از زندان فراری بدهد و به این ترتیب داستان محکومیت به ناحق شکل گرفت! یعنی ایده اصلی «فرار از زندان» بوده و ایده «محکومیت ناحق» فرع بر ایده اصلی است!
در سریال پرطرفدار Prison Break (شکست حصر یا فرار از زندان) که با وجود انبوه فیمها و سریال هایی که با مضمون مشابه ساخته شده اند همچنان پرمخاطب بود ما با گسترش معنای زندان مواجه هستیم. این سریال 4 فصل دارد: فصل اول ماجرای فرار از زندان یک ایالت در آمریکاست. فصل دوم فراری ها در آمریکا مشغول فرار هستند اما همچنان نام سریال مشابه فصل اول است. آیا این یعنی آمریکا زندان بزرگ است؟ فصل سوم ماجرای فرار از زندانی در پاناماست ولی در فصل چهارم بازهم زندانی درکار نیست. این بار قهرمانان فیلم تصمیم می گیرند به جای فرار حمله کنند. مبارزه با کسانی که مردم را زندانی می خواهند و آمریکا را تسخیر کرده اند. قهرمان فیلم در پایان می گوید: بالاخره آزاد شدیم! این مهمترین پیام است. اما فراموش نکنیم که مفهوم آزادی را در کنار مفهوم زندان باید تفسیر کرد.

  • رضا کریمی