تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

این وبلاگ تلاشی برای تبیین تفکر توحیدی است

کانال تلگرامی رضاکریمی
https://telegram.me/karimireza1001

  یک مسلمان باید علاوه بر جنبه انسانی و سیاسی برای مسئله فلسطین توجیه قرآنی داشته باشد. تدبر در کلمات مسجدالاقصی و یهود ما را به بینش خوبی در این زمینه راهنمایی می کند. در خصوص یهود در قرآن سخنان زیادی گفته و نوشته شده است.  در قرآن بین یهود و تعبیر الذین هادوا تفاوت مهمی هست که معمولاً به آن توجه نمی شود. نکته دیگر این است که چگونه معراج بر مسجدالاقصی تطبیق داده شده است؟ وعده داخل شدن در مسجد به کسانی داده شده که بار اول داخل آن شدند. بار اول کی بوده است؟

متن کامل :

مسئله فلسطین ریشه‌دارتر از دعوای دو نظام سیاسی است. این مسئله حداقل از دو‌جنبه قابل تحلیل است: از جنبه انسانی و حقوق بشری و از جنبه قرآنی و الهیاتی. از جنبه انسانی یک کشور غاصب وجود دارد که حقوق انسانها را نادیده می گیرد و کودکان و غیرنظامیان را می کشد و به جای انتقام از عامل واقعه مشهور به هولوکاست از مسلمانان انتقام می گیرد. از این جنبه البته مدعیان حقوق بشر بیکار نماندند و اتهام تروریسم و گریز از صلح را وارد می کنند.

نگاه انسانی به مسئله فلسطین و صهیونیسم حق مسئله را ادا نمی کند و گرچه برای محکوم کردن جنایتهای خلاف حقوق بشر کاربرد دارد اما اگر بخواهیم سرنوشت نهایی انسان در تاریخ را ببینیم باید مسئله را قرآنی ببینیم. یک مسلمان باید علاوه بر جنبه انسانی و سیاسی برای مسئله فلسطین توجیه قرآنی داشته باشد[1].

حقیقت یهود

صراحت قرآن در بیان دشمنی یهود با اهل ایمان نباید ما را از اتهام یهودستیزی بترساند. در خصوص یهود در قرآن سخنان زیادی گفته و نوشته شده است. مشهورترین اشکال قرآن بر یهود تحریف‌گری آنهاست: مِنَ الَّذِینَ هَادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَیَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا وَاسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ (نساء46). اما این تحریفات فقط در الفاظ نبود بلکه آنها ادعاهایی را با سوءاستفاده از معارف دینی ترویج کردند که مورد انتقاد قرآن است.  قرآن مجید گفته است دشمن ترین مردم نسبت به مؤمنین یهود و مشرکین هستند و نزدیکترین آنها به دوستی نصارا(مسیحیان) هستند. ولی آیات دیگری هست که نشان می دهد اهل کتاب را با یک چوب نرانده، همواره پس از ذکر خطاکاری این قوم، اقلیت مؤمن و درست کردار ایشان را استثناء کرده است: لَیْسُوا سَواءً، مِنْ أهْلِ الْکِتابِ اُمَّةٌ قائِمَةٌ، یَتْلُونَ آیاتِ اللهِ آناءَ اللَّیْلِ وَ هُمْ یَسْجُدُونَ * یُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ وَ یَأمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ اُولئِکَ مِنَ الصَّالِحِینَ (آل‌عمران/ 113 و 114). تمام اهل کتاب یکسان نیستند. گروهى به طاعت خدا ایستاده‏اند و آیات خدا را در دل شب تلاوت مى‏کنند و سجده به جاى مى‏آورند و به خدا و روز رستاخیز ایمان دارند و امر به معروف و نهى از منکر مى‏کنند و در کارهاى نیک شتاب مى‏ورزند و از جمله صالحانند. وَ لَوْ آمَنَ أهْلُ الْکِتابِ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ، مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أکْثَرُهُمُ الْفاسِقُون‏‏(آل‌عمران/ 110)؛ اگر اهل کتاب همه ایمان مى‏آوردند بر آنان چیزى بهتر از آن نبود. برخی از ایشان مؤمن هستند و اکثر آنها فاسقند.

چگونه بین آیات یهودستیزی با آیات تقسیم اهل کتاب جمع کنیم. ظاهر آیات یهودستیز، مطلق است و شاید یک پاسخ برای جمع بین آیات این باشد که اهل کتاب شامل یهود و نصارا می شود و در بین نصارا دوستی یافت می شود نه یهودیان: لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ قالُوا إِنّا نَصارى (مائده82) اما در این خصوص می توان پاسخ دقیق تری داد.

ما با همه بنی‌اسرائیل و یهودیان اصیل(به تعبیر قرآن الذین هادوا) دشمن‌ نیستیم. یهود اصطلاح خاص قرآنی است که یک نوع تفسیر خاص دنیوی از آیین موسوی را نمایندگی می کند و تاکید بر آن از جهت استعمال قرآن است نه اینکه حکمت تفکیک مشهور بین یهود و صهیونیسم به منظور جلوگیری از یهودستیزی نژادی و دینی مغفول شده باشد. در قرآن تفکیک دیگری وجود دارد و بین یهود و تعبیر الذین هادوا تفاوت مهمی هست که معمولاً به آن توجه نمی شود.. آیاتی مانند آیه إِنَّ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ اَلَّذِینَ هادُوا وَ اَلنَّصارى وَ اَلصّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (بقره٦٢) نشان می‌دهد این قوم مانند نصاری امکان نجات دارند در آیات دیگر با من تبعیضیه گفته شده که بعضی از آنها تحریف کردند: مِنَ اَلَّذِینَ هادُوا (نساء٤٦) اما در مورد یهود حکم مطلق است و بعضی از یهود با بقیه تفاوت ندارند: لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ اَلنّاسِ عَداوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا اَلْیَهُودَ. بنابراین بین یهود و هادون(برگرفته از الذین هادوا) تفاوت تعبیر هست. شاید یهود چون اسم است نشان استقرار فعل هادوا در یهودیان است ولی الذین هادوا فعل ماضی است گویا این نوع از پیروان تورات اصالت اولیه خود را مانند گذشتگان در آیین موسی علیه‌السلام حفظ کرده‌اند و چنین کسانی امکان نجات دارند ولی یهودیان دچار اضافات شبه‌دینی شده و بر مواضع تحریف‌آمیز خود خو گرفته و عداوت با مؤمنین صفت آنها شده است. آنچه که امروزه از تقسیم یهودیان به صهیونیست و ضدصهیونیست می‌شنویم کافی نیست. باید ابتدا بین یهود و هادون تفکیک کرد چون نگرش یهودی فارغ از ظهور صهیونیسم همواره با هشدار قرآن همراه بوده است.

همچنین باید دانست یهودیت نگرش دنیوی به جهان است که با مدرنیته رسمیت پیدا کرد و یهودیان غیرصهیونیست هم با نگرش دنیوی خود خلاف جهت قرآن سیر می‌کنند. شواهد متعددی وجود دارد که نشان می دهد مدرنیته و یهود در هم آمیخته شده اند[2].  تطبیق یهود و مدرنیته پاسخی به این سوال است که چرا قدرت غالب جهان امروز و حتی متفکرین آن، علی رغم رفتارهای غیرانسانی صهیونیسم، به اشغال فلسطین و حمایت اسرائیل ادامه می دهد؟ پاسخ این است که فقط اسرائیل یهودی نیست بلکه جهان مدرن یهودی است. ویژگی های یهود دو نوع کلی هستند برخی ویژگیها مانند حس گرایی، بسته دانستن دست خدا، معادگریزی و دنیاطلبی هم اکنون در دنیای سکولار و مادی مدرنیته غالب است. ویژگی های دیگر یهود در قرآن، مانند تحریف دین، دشمنی با مؤمنین، تهمت و قتل انبیاء و انحصارگرایی دینی، ویژگی های دیگری هستند که تمدن مدرن با وجود مخالفت نظری، عملاً از آن حمایت می کند.

روایت کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَى اَلْفِطْرَةِ حَتَّى یَکُونَ أَبَوَاهُ یُهَوِّدَانِهِ أَوْ یُنَصِّرَانِهِ أَوْ یُمَجِّسَانِهِ منظور این نیست که همه انسان‌ها تحت تأثیر تربیت خانوادگی به آیین یهود یا نصرانی درمی‌آیند بلکه منظور گرایش به منش درونی یهود و نصاراست که هر دو دور شدن از فطرت یعنی حنیف مسلم بودن استما کانَ إِبْراهِیمُ یَهُودِیًّا وَ لا نَصْرانِیًّا وَ لکِنْ کانَ حَنِیفاً مُسْلِماً وَ ما کانَ مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ (آل‌عمران٦٧). پس مسلمان ظاهری و زبانی ممکن است در درون یهودی یا نصرانی باشد یعنی دنیازده یا بی‌عمل شود.

کانال امام موسی صدر از قول وی نقل کرده است که: " اسرائیل مذهبگراست، مذهبگرایی شر مطلق است، اسرائیل شر مطلق است. اسرائیل نماد کامل انحصارطلبی، تفرقهافکنی نژادپرستانه و تعصبهای دینی است. خداوند میخواهد تفاوت شریعتها و فرقهها راهی برای تولید انگیزه و واداشتن انسانها به تولید و سازندگی شود. این تعریف تنوع فرقههاست؛ اما اینکه دین به تعصب و کینهتوزی رضایت داده باشد، نادرست است. وجود فرقهها و مذاهب گوناگون در لبنان خیر مطلق است ولی نظام مذهبگرا برای لبنان شر مطلق است. رسالت ما در لبنان با رسالت اسرائیل در تضاد است. رسالت اسرائیل نژادپرستی، مذهبگرایی و رد همزیستی است و رسالت ما برای همگان همزیستی، گشودگی و بشردوستی مؤمنانه است. وجود ما نقیض وجود آنهاست." ظاهرا منظور از مذهبگرایی که ناظر به لبنان متکثر است، فرقهگرایی و دوری از اجتماع است و لغت مذهب سوءتفاهم برانگیز شده چون در معنای اصلی خود مذهب راه دین است. در قرآن هم تفرقهگرایی نفی شده و امام موسی صدر نقطه مهمی را نشانه گرفته است. ولی راه جایگزین فرقهگرایی چیست؟ پاسخ صدر عبارتست از همزیستی و بشردوستی مؤمنانه. این عبارت را اگر بر قرآن عرضه کنیم منظور توحید است و به عبارت دقیق تر بازگشت به حضرت ابراهیم. یهودیان خود را فرزندان خدا میدانند و ابراهیم را به نفع خود مصادره می کنند و این انحصارطلبی است. نکتهای که اینجا اشاره نشده این است که نفی تعصب و تفرقه به معنای نفی غیرت توحیدی نیست در حالی که در جهان امروز اومانیسم جای توحید را گرفته و اینگونه تحلیلها ممکن است با برداشت اومانیستی فهمیده شوند.

حقیقت مسجدالاقصی

یکی از مسائل مهم در درک قرآن مسئله، تدبر در کلمات مسجدالاقصی و یهود  اسن که ما را به بینش خوبی در این زمینه راهنمایی می کند.

 از تعبیر «من المسجد الحرام الی المسجدالاقصی» بر می آید که قدس یک مقصد و‌هدف است که خدا برای بنده و‌رسولش برگزید.

علامه طباطبایی ذیل روایتی که می‌گوید در سیر الی‌‌المسجدالاقصی بیت‌المعمور مقصود بوده نه بیت‌المقدس، اینطور توضیح داده کهمقصود حضرت این است که منتهاى معراج بیت المقدس نبوده بلکه از آنجا هم گذشته به بیت المعمور که در آسمانها است برده شده(ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۲۵). چالش اصلی این است که چگونه معراج بر مسجدالاقصی تطبیق داده شده است؟ بر اساس روایات صفت‌ اقصی در آیات رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى اَلْمَدِینَةِ (قصص٢٠، یس۲۰) بر اهل تقیه تطبیق داده شده است یعنی دوری در این لغت مکانی نیست، معرفتی و باطنی هم هست پس اقصی را می‌توان به معنای  مخفی و باطنی دانست و دوری اقصی از جهت همین محجوب بودن است. از این جهت و نیز با نظر به روایات معراج، می‌توان مسجد‌الاقصی را باطن و حقیقت مسجدی دانست که مسجدالحرام جلوه آن است؛ مسجدی آسمانی که با سیر معنوی شبانه باید به آن رسید: سُبْحانَ اَلَّذِی أَسْرى بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ اَلْمَسْجِدِ اَلْحَرامِ إِلَى اَلْمَسْجِدِ اَلْأَقْصَى اَلَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا (اسراء١)

چند آیه بعد وعده نهایی خدا علیه بنی‌اسرائیل این است که فَإِذا جاءَ وَعْدُ اَلْآخِرَةِ لِیَسُوؤُا وُجُوهَکُمْ وَ لِیَدْخُلُوا اَلْمَسْجِدَ کَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِیُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبِیراً (اسراء٧).

وعده داخل شدن در مسجد به کسانی داده شده که بار اول داخل آن شدند. بار اول کی بوده؟ اگر منظور از آن، قرون گذشته یعنی وعده اول مغلوب شدن بنی اسرائیل است، باید گفت ظاهراً داخل‌شدگان یکی هستند و باید همان داخل‌شدگان در بار اول، دخول دوم را تجربه کنند که اثبات این یگانگی دشوار است مگر اینکه داخل‌شدگان را فقط رجعت‌کنندگان از قرون گذشته در بدانیم. اما اگر منظور این باشد که کسانی شایسته دخول در مسجد هستند که با سیر شبانه عبودیت خود را ثابت کرده و در المسجد‌الاقصی داخل شده باشند، در این حالت دخول اول همان آمادگی معرفتی معنوی و جهاداکبر است که لازمه جهاد اصغر است.

 در اینجا مسجد قطعاً آن مسجدی است که در تقابل با بنی‌اسرائیل بدکار است یعنی داخل شدن در مسجد در تقابل با یهود معنا دارد. این مسجد فقط آسمانی نیست بلکه در زمین هم ظهور دارد چون باید این دخول همانند سیاه‌رو کردن بنی‌اسرائیل بدکار آشکار باشد. اما لزوماً نمی‌توان تنها مصداق آن را مسجد‌الاقصی در بیت‌المقدس فلسطین دانست گرچه تقابل آن با یهود آن را به یکی از مهم‌ترین مصادیق تبدیل کرده است. دوران ظهور بقیه‌الله دوران پایان تقیه است و داخل شدن در مسجد می‌تواند اظهار اسلام و پایان صفت اقصی باشد. دخول اول همان سیر معنوی شبانه است و دخول نهایی سیر شبانه‌ای است که این بار علنی شده و در روز هم دیده می‌شود و ملازم رسوایی مفسدین و نابودی اهل علوّ است. عبارت المسجد (مسجد با ال) در قرآن فقط درباره المسجدالحرام و المسجد‌الاقصی به کار رفته و این یک بار استعمال مطلق را می‌توان بر این دو تطبیق کرد. مسجدالحرام و مسجدالاقصی در وعده نهایی که بنی‌اسرائیل روسیاه شده، با هم یگانه می‌شوند و اقصی دیگر صفت زائدی شده و مسجد مسجد شده است

 

 

[1] کتاب یهود در المیزان، آیه محور است و متن اصلی المیزان را فقط تدوین کرده است و نظرات شخصی و حذفیات زیادی به کار نبرده است. از این جهت مولف تا حد زیادی ما را با آیات قرآن و المیزان آشنا می کند. این کتاب با همکاری مرکز مطالعات فلسطین منتشر شده است و به تحلیل قرآنی صهیونیسم کمک می کند. اما ناگفته های قرآنی بیش ازاینهاست.

[2]  پیوند یهود و مدرنیته توسط فیلسوفان بزرگ غربی هم تبیین شده است. هایدگر یهودیت را به مفهوم نژادی مطرح نکرده است بل آن را پدیداری فرهنگی در همراهی با متافیزیک دیده است: در برآمدن توده ها، صنعت گرایی، تکنولوژی، قدرت گرفتن خرد به عنوان ملاک همه(هیدگر و پرسش بنیادین، ص57).

  • رضا کریمی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی