تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

این وبلاگ تلاشی برای تبیین تفکر توحیدی است

کانال تلگرامی رضاکریمی
https://telegram.me/karimireza1001

۱۱ مطلب با موضوع «علامه طباطبایی» ثبت شده است

این کتاب اتفاق تازه ای در ورود عرفان به عرصه عمومی است و جنبه های مختلف داشته و آثار جدیدی بر جا خواهد گذاشت.
این کتاب علی رغم برخی کمبودها یک اثر آموزشی و مروج عرفان انقلابی، و علیه عرفان ستیزان، معرف تعداد زیادی از عرفای سلف و معاصر، بستر ورود به دنیای عرفان و‌نهایتاً موجب شناخت عمیق تر عرفان سیدعلی خامنه ای است.

  • رضا کریمی

علامه طباطبائی جمله مشهوری دارد که می گوید: رایحه توحید از  اوپانیشادها شنیده می شود. این نقل قول نادرست نیست اما نیاز به فهم و درک عمیق تر دارد. 
با مطالعه «جلد دهم  المیزان» و «بحث پیرامون تاریخ بت پرستی» می فهمیم که دقیقا نظر علامه طباطبایی در مورد عرفان  هندی چیست؟ افرادی مانند  هانری کربن و  داریوش شایگان و دیگران طوری دیدگاه  علامه طباطبایی در مورد کتاب اوپانیشادها را نقل می کنند که گویی او شیفته عرفان هندو و دیگر عرفان ها بود. شایگان درمورد پژوهش تطبیقی علامه طباطبائی در ادیان و مذاهب جهان چنین در مصاحبه با خبرگزاری مهر گفته بود: «علامه طباطبایی به همه حرفی گوش می داد، کنجکاو بود و نسبت به جهان های دیگر معرفت حساسیت و هشیاری بسیار داشت...ترجمه¬های انجیل،ترجمه فارسی اوپانیشادها،سوتراهای بودایی وتائوته چینگ رابررسی می¬کردیم. استاد با چنان حالت کشف و شهودی به تفسیر متون می پرداخت که گویی خود در نوشتن این متون شرکت داشته است.هرگز در آنها تضادی با روح عرفان اسلامی نمی¬دید،با فلسفه هند همان¬قدر اخت و آمیخته بود که باجهان بینی چینی ومسیحی». 
برخی دیگر هم که این سخنان را شنیده اند نقل کرده اند که ایشان به خاطر علاقه به عرفان تا مرز تکفیر شدن پیش رفت! باید در مورد علامه طباطبایی از افراط و تفریط دوری کرد. 
او  اهل تبعیت احسن بود و در المیزان می خوانیم که: آنچه از کتاب«اوپانیشاد» آمده با عقاید براهمه مطابقت ندارد. مطالب اوپانیشاد، حقایق عالیه‌اى است که بعضى از افراد انگشت‌شمارى که اهل ولایت اللَّه بوده‌اند آن را کشف و‌تحمل کرده اند‌. نکته مهم این است که همین عالی بودن به نوعی آفت عرفان هندو شده است! ایشان می فرماید: اشکالى هم که به این مذهب وارد است همین است که (برخلاف اسلام که در عین مطالب عالی، به قدر عقول مردم سخن گفته است) نمى‌تواند براى کل جامعه قابل درک باشد... مصیبتى که تمامى مجتمعات دینى در عالم بشریت را گریبانگیر شده همین است که حقایق عالى حقه را بدون اینکه در قالب بیانى ساده بریزند بر مردم تحمیل کردند و نتیجه‌اش این شد که دیدیم (ترجمه المیزان، ج10، ص431).
***
خلاصه ای از گزارش علامه از کتاب اوپانیشادها به این شرح است: عالم الوهى«برهم» ذاتى است مطلقه و متعالى از اینکه حد و تعریفى آن را محدود کند، منزه از صفات نقص و عوارض ماده و جسمانیت، ذاتى است که مثل او چیزى نیست، و عین این عبارت آمده«لم یولد منه شى‌ء و لم یتولد من شى‌ء و لیس له کفوا احد» و هیچ شریکى برایش نیست... نیز (برخلاف اعتقاد به تناسخ) تصریح شده به اینکه قیامتى هست و اینکه قیامت عالمى است و آنچه هیچ دیده نمى‌شود خبر از اوثان و اصنام و عبادت کردن براى آنها و تقدیم قربانى به آنها است.

  • رضا کریمی

 علامه طباطبایی جامع چند خصلت است اول از همه اینکه فهیم است و به ادراک مراتب بالای علم رسیده است دوم اینکه در علوم مختلف شناخت دارد و حتی به شناخت ادیان و دنیای غرب علاقه نشان می داد و سوم اینکه به فهم این مراتب بالا نه فقط با بیان حکمی و عرفانی بلکه با زبان قرآن رسیده است. بسیاری واجد صفت یک یا دو صفت از این صفات هستند. برخی بزرگان اهل تأویل قرآن بوده اند و برخی افکار خود را با ظاهر قرانی عرضه می کردند. اما قرآن متنی است که برای عوام و خواص سخن دارد اما برخی قرآن را برای خواص می خواهند و برخی برای عوام. چگونه می شود که بین این دو جمع کنیم؟ هر چقدر زبان یک عالم قرانی تر شود و در توضیح قرآن قرآنی عمل کند به این هدف نزدیک می شود. در تفسیر المیزان گرچه بیان روان و ساده دیده نمی شود اما کمتر سخنان فلسفی تأویلی که بدون شواهد و استدلال و زبان قرانی باشد می بینیم. او اندیشه اش را به قرآن عرضه می کند. برای همین است که سخنان پرده درانه و شطحیات در کلام او وجود ندارد چون او مؤدب به ادب قرآنی در مواجهه با مردم است.
#ملاصدرا در کتاب اسرارالایات مقداری قرآن و عرفان را به هم نزدیک می کند اما هرگز مانند علامه طباطبایی به زبان قرآنی آراسته نمی شود.
به عنوان مثال علامه طباطبایی همانند عرفاء به مقام بلند امام واقف است پس مانند اخباریون و ظاهرگرایان در بند توصیفات اولیه از امام نیست اما به جای تعابیری همچون صادر نخستین و انسان کامل، کلام قرآنی  «هدایت بامر» را تفسیر می کند. این اصطلاح شفافیت و راهنمایی بیشتری برای شناختن دیگر شئون امامت را پیش پای طالب حقیقت می گذارد‌.

  • رضا کریمی

درباره معنی «یاایهالذین امنوا امنوا» وجوه فراوانی گفته‌شده، در این میان دو نظر از همه‌مهم تر است:

  • رضا کریمی

   علامه طباطبایی در مورد جنس مؤنث نظری بنیادین و فیلسوفانه در المیزان بیان می کند. او در تفسیر « إِن یَدْعُونَ مِن دُونِهِ إِلَّا إِنَاثًا» (نساء/۱۱۷) معتقد است: در بین معبود مشرکان مرد هم بوده اند مانند عیسی و برهما و بودا. اینکه معبود غیر خدا «اناث» نامیده به جهت قابلیت و انفعال و‌ناتوانی آنهاست. انوثت (مؤنث بودن) یعنی انفعال محض شأن مخلوق است با مقایسه خالق‌.
این نکته یکی از مصادیق تفسیر بنیادین از کلمات است که علامه فیلسوفانه آن را بیان می کند

  • رضا کریمی

  أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یُزَکُّونَ أَنْفُسَهُمْ بَلِ اللَّهُ یُزَکِّی مَنْ یَشَاءُ وَلَا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا (نساء.۴۹).
در المیزان ذیل این آیه می خوانیم که از آیه «بل الله یزکی» روشن می شود که اعتماد به نفس که برخی نویسندگان  به تقلید از غربی ها جزو فضائل انسانی دانسته اند در دین‌وجود ندارد و قرآن‌فقط اعتماد به خدا را می شناسد

  • رضا کریمی

در مسئله ولایت واژگان کلیدی مهمی وجود دارد ولی تعبیر «اولی الامر» ما را به جایگاه حقیقی ولایت نزدیک تر می کند. بخش اول مقاله به تبیین معنای امر می پردازد و آن را در مقابل کلمه خلق معنا می کند. امر  به باطن این جهان و ملکوت آن تعلق دارد نه ظواهر آن. اولی الامر هم صاحب باطن و ملکوت است و دل امام ظرف اراده خداوند است. نکته مهم این است که بین امر و خلق و بین ملکوت و ملک عالم پیوند وجود دارد و این پیوند برای درک اصول دینی نتایج مهمی در پی دارد که در بخش دوم مقاله مورد اشاره قرار می گیرند: بیان حقیقت شب قدر، رازدانی و تقیه، تبیین نسبت نبی و امام، نسبت کعبه و ولایت از جمله نتایج تفسیر اولی الامر هستند.

  • رضا کریمی

اساتید محترم ، جوادی آملی و مصباح یزدی، از نظر عقلی نتوانسته اند وجود حقیقی جامعه را بپذیرند و دلالت آیات بر این مسئله ، آنچنانکه علامه طباطبایی و شهید مطهری بیان کرده اند، را نپذیرفته یا یقینی نمی دانند. ریشه این اختلاف نظر شاید در این مسئله باشد که هنوز ماهیت جامعه به خوبی تحلیل نشده است. شاید تفصیل و بسط نوع نگاه ملاصدرا به هویت انسانی – که استاد جوادی آملی اجمالا مطرح کرده است- بتواند پایه گذار نظریه تازه ای باشد...

  • رضا کریمی

کتاب شمس الوحی تبریزی نوشته و گفته شاگرد فلسفی ، عرفانی و تفسیری علامه طباطبایی است. آقای جوادی در هر سه این رشته راه استاد را ادامه داد و در این کتاب هم  در سه بخش این سه را در آینه افکار استاد توضیح می دهد. قبل از آن در پیشگفتار کتاب در 14بند مهمترین نکات که توضیح و بیان آن در مورد شناخت علامه ضروری است را نوشته است. شاید هم  بتوانیم بگوییم این14نکته مهم ترین اصول فکری است که شاگرد از استاد آموخته است[1].

  • رضا کریمی

آیت الله جوادی آملی شاگرد منتقد علامه طباطبایی است و خواندن یکی از نقادی های او برای من بسیار شیرین و آموزنده بود.  او در کتاب فطرت در قرآن معتقد است که مراد از آیه اخذ میثاق(وإذ أخذ ربّک من بنی آدم من ظهورهم ذرّیّتهم وأشهدهم علی أنفسهم ألست بربّکم قالوا بلی شهدنا- اعراف/172)  بیان واقعیت خارجی است، نه ‏اینکه تمثیل باشد. به این بیان که خداوند متعالی به لسان عقل و وحی و با زبان انبیا از انسان میثاق گرفته و در واقع موطن وحی و رسالت همان موطن اخذ میثاق است[1]. لذا در باب نظر علامه پیرامون آیه میثاق را که معتقد بود مقصود آیه جنبه ملکوتی انسان‏هاست می گوید: این نظر عمیق گرچه بسیاری از لطایف قرآنی را دربر دارد و خود راهگشای مطالب فراوان دیگری است. لیکن از چند جهت موردتأمّل است[2]و از آنجا که مجال طرح این تاملات[3] در اینجا وجود ندارد به همین اشاره بسنده می کنم و به نکته اصلی می رسم.  جوادی آملی در انتهای نقادی مفصل خود خاطره ای نقل می کند که نشان گر ادب شاگرد در عین نقادی اوست:

«همه یا اکثر این اشکالات در محضر استاد علامه(رضوان‏ الله‏ تعالی ‏علیه) به عرض ایشان رسید ولی ایشان این نقدها را وارد ندانسته و بر همان نظری که تفسیرشان مرقوم فرموده ‏اند اصرار می‏ ورزیدند. حضرت استاد، همراه با اولیای الهی از عالم ملک رهیده و به عالم ملکوت یا بالاتر از آن رسیده‏اند و هر چه که یافتند حق است؛ زیرا حق برایشان روشن شده و ماییم که در تنگنای جهان طبیعت مانده ‏ایم!»[4]

این خاطره همان طور که گفتم نشان ادب در عین نقادی است اما شاید نشانه این واقعیت باشد که هر کس باید در آنچه می داند باشد و بدانیم گاه نزدیکترین افراد هم همچنان با هم مخالف باقی می مانند و در این میان، چه بهتر که گاهی طرف مقابل را بالاتر بدانیم...

 

 

[1] (فطرت در قرآن- صفحه 126)

[2] (همان-صفحه 129)

[3] (همان، صص129-135)

[4] (همان -  صفحه 136)

 

  • رضا کریمی