تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

این وبلاگ تلاشی برای تبیین تفکر توحیدی است

کانال تلگرامی رضاکریمی
https://telegram.me/karimireza1001

این کتاب خاطرات غیردرسی از دوران تحصیل یک دختر ایرانی (نیلوفر شادمهری) در فرانسه است که بر اثر اعتقادات خود با دانشگاه، جامعه و هم دانشگاهی ها مواجهه و مباحثه هایی اعتقادی دارد. مسائل مورد چالش در کتاب: حجاب، خوراک، رابطه با حیوانات، اعتقادات اسلامی و شیعی است. از این جهت مواجهه اسلام و غرب چند بعدی است هر چند ابعاد سیاسی و حتی بالاتر از همه بعد فکری را هم می توان به این تقابل افزود.

زندگی در غرب برای یک شیعه معتقد همچون نیلوفر شادمهری وحشتناک نیست چون غربی های سلیم النفس را پیدا می کند و همه چیز را سیاه نمی بیند.

اهمیت این کتاب این است که برای یک مسلمان در مواجهه با دنیای غرب پیشنهاداتی دارد. با توجه به اینکه غرب اکنون فقط در غرب نمانده بلکه همه جهان را تحت تأثیر قرار داده است برای کسانی که در ایران مانده اند هم این خاطرات مفید است[1].

برای مواجهه با غرب چه چیزهایی لازم است؟ نویسنده می توانست بهتر کتاب را به یک کارزار فکری تبدیل کند تا محل بحث غرب شناسان باشد.

علاوه بر این، این کتاب نه فقط مواجهه اسلام غرب بلکه مواجهه اسلام های مختلف هم هست. در این کتاب خبری از قرآن نیست اما دعای کمیل هست یعنی شیعه بیش از اسلام نمایش دارد. اصولا مسلمانی که قرآن محور نیست بیشتر از وحدت بین مسلمانان دور است. شاید به همین علت است که دوستی با مسیحی بهتر از رابطه با مسلمان است.

یک نکته مهم در مباحثات اعتقادی این است که نیلوفر همه را محکوم نمی کند ولی خودش هم احساس شکست نمی کند البته گاهی حرفش را می خورد چون آمادگی در مخاطبش نمی بیند. از این جهت فضای کتاب معقول و‌باورکردنی تر است.

کتاب 4 سال معطل چاپ مانده و زیاد بررسی شده و نویسنده مورد پرسش قرار گرفته است. به مطالب منتشر شده شما در وبلاگ هجمه‌های گسترده می‌شد. جای این پاسخها در پاورقی خالی است.

کتاب روان و خوشخوان و کوتاه نوشت و با نشاط است و از مسائل تخصصی کمتر سخن می گوید و زبان طنز هم به سطح انتقادی آن بیشتر کمک می کند. طنز در اینجا در خدمت نقد است. علاوه بر این سیر کلی خوبی دارد و با ثبت نام در دانشگاه شروع می شود و با پایان سال تحصیلی و بازگشت به ایران به پایان می رسد. گفتگوهای اعتقادی در پایان یک نتیجه مهم دارد و آن تمایل زیاد امبروژا ، دختر آمریکایی، به اسلام و تشیع است. او با امبروژا از دین خود می گوید اما بدون او به کلیسا می رود!

رابطه با امبروژا (دختر آمریکایی) از نقاط اوج کتاب است و خواننده مشتاق اطلاع از ادامه این رابطه است[2]. رابطه مسلمان- مسیحی رابطه باسابقه ای است و قرآن مسیحیان را نزدیکترین مردم به اهل ایمان دانسته است.

تفاوت نیلوفر شادمهری با ملاله یوسف زی این است که نیلوفر سفیر کشورش است اما ملاله یک پناهنده است از افراط گرایان به غرب پناه برده است.

در رمان بیوتن و در وبلاگ فرنگ نوشت و کیوان در آمریکا می توان مطالب مشابهی پیدا کرد. در کتاب بیوتن ارمیا گرچه یک مؤمن متشرع است اما دغدغه های شخصی دارد و گاهی حالت برزخی پیدا می کند ولی در خاطرات سفیر،  راوی خود را سفیر ایران می داند و تزلزلی در خود نمی بیند.

عنوان سفیر پیوند خوبی با کتاب دارد سفیر نام زیبایی است برای کسی که در یقین عمل می کند و تکلیفش با خودش روشن است اما برخلاف آقای سفیر، درباره سیاستهای جمهوری اسلامی دفاعی ندارد بلکه از شیعه ایرانی دفاع می کند.

در کتاب هیچ ایرانی دیگری حضور ندارد! او که مباحثه های اعتقادی دارد ظاهرا توانایی بحث را از مادرش یاد گرفته است اما در یکسال خاطراتش حتی یک تماس با مادرش روایت نمی شود. لابد یک ویژگی خانم سفیر این است که خود را یک قهرمان تنها می داند.

 

 

 

 

[1]  شاید به همین دلیل است که رهبری توصیه می کند به خانمهایتان بگویید این کتاب را بخوانید.

[2] خاطره نویسنده از دیدار با رهبری: وقتی نوبت به من رسید اینطور معرفی کردند: ایشان خانم شادمهری هستند، نویسندۀ همان کتاب «خاطرات سفیر»، رهبر انقلاب با روی گشاده استقبال کردند و فرمودند:" آفرین خیلی قشنگ نوشته بودی، احسنت" از کتاب تعریف کردند. آن لحظه من بال درآوردم، چند دقیقه دربارۀ کتاب صحبت کردیم، ایشان صبر کردند و از من پرسیدند آن دوست شما چه شد؟ گفتم کدام؟! فرمودند: همان دخترِ آمریکاییِ. گفتم: ان شاالله در جلد دوم می­نویسم. پرسیدند: پس ادامه‌اش را می نویسی؟ خدمتشان عرض کردم: بله.

 

  • رضا کریمی

نظرات (۲)

سلام، در نقد کتاب بی انصافی شده چون خانم شادمهری از قرآن هم زیاد استدلال کرده اند مثلاً آنجا که اوایل تنهایی به کلیسایی رفته بودن و با دیدن مجسمه های حضرت مریم و حضرت مسیح آیات قرآن را یادآور شدن یا در خلال بحث های دیگرشان

پاسخ:
فکرنمیکنم زیاد بوده

کتابی که ارزش خواندن نداره. همش شعار میده. احساس کردم پیچ تلویزیون را باز کردم. 

پاسخ:
شعار لزوما نشان شعاری بودن نیست
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی