زنی از خویشتن حتی، از أعطینا، قدیمیتر
زنی از نیّت پیدایِش دنیا، قدیمیتر[1]
اینکه «زنی از خویشتن قدیمیتر است» صرفاً یک احساس شاعرانه است یا حقیقتی دارد؟ در این مورد باید کتاب مقام لیله القدری حضرت فاطمه از اصغر طاهرزاده را خواند. در ابتدای کتاب آمده: یک وجه نظر به حقیقت باطنی آن حضرت است و روایات دقیقی که این بُعد از ابعاد حضرت را معرفی میکنند و دیگر وجه نظر به نقش تاریخی حضرت است که پس از رحلت پیامبر ظهور کرد و حضرت زهرامانع شدند که اسلام در ادامهی خود گرفتار بنبست شود. وجه تاریخی حضرت تا حدی در کتاب بصیرت فاطمه ( شرح خطبه فدکیه) آمده است.
کتاب طاهرزاده اولین کتاب نیست چون در منابع شیعی، بعد عرفانی حضرت آمده است؛ مثلاً مصحف فاطمه و نیز مقام لیله القدری ایشان در روایات و مقام پیشاخلقی ایشان که در زیارتنامه حضرت[2] اشاره شده است، ناگفته مانده است. قاعدتا این کتاب نسبت به کتابهای تاریخی دشوار تر است چون درباره راز صحبت می کند و کتابهای دیگر درباره ساحت ظاهری و دنیوی ایشان. مزیت کتاب آقای طاهرزاده این است که مسئله ای دشوار را با زبانی ساده رمزگشایی کرده است. این ویژگی نقطه قوت کتاب است که در مقایسه با آثار مشابه مانند کتاب «فص به حکمه عصمتیه فی کلمه فاطمیه»[3] بیان روان تر و ساده تری دارد. همچنین در این راستا کتاب دیگر او با عنوان «حقیقت نوری اهل بیت» مکمل همین مبحث است.
البته نقص کتاب آقای طاهرزاده این است که در مقام دفع شبهات و اشکالات نیست. اگر حداقل تلاش می کرد تا روایات بر قرآن عرضه شود بخشی از شبهات پاسخ داده می شد. بعضی منتقدین این روایات را غلو می پندارند و یکی از منتقدین مدعی عدم اعتبار روایات مقام شب قدری حضرت است و می گوید قرائنی برای وثاقت صدوری نیافته است. در حالی که مهم ترین دلیل وثاقت یک روایت عرضه آن بر قرآن است که با تحلیل کلمه امر و اولیالامر در سوره قدر و دیگر آیات قرآن این مسئله قابل تبیین است ثانیاً روایات بیان کننده حقیقت نوری اهل بیت فراوان هستند و فقط به تفسیر لیله القدر مربوط نیستند. متن منقول درباره زیارت حضرت مقام امری (فراخلقی و پیشاخلقی) ایشان را بیان می کند. لازمه روایتی که حضرت زهرا را کفو حضرت علی ع می داند، این است که در مقام ملکوتی این دو همتای هم باشند.[4]
هنگام خواندن این کتابها پرسش مهمی به ذهن می رسد: درک مقاملیلهالقدری حضرت فاطمه و شان ملکوتی ائمه چه کاربردی برای ما انسانهای زمینی دارد؟ از منظر پیروان قرآن، موجب درک حقیقت سوره قدر میشود و بالتبع ماه رمضان درک میشود. این مقام عرضه امامت بر قرآن است و موجب گفتگو و محاجه با مخالفان[5] است. اگر کلمه امر را در مقابل کلمه خلق به معنای باطن و حقیقت ملک بدانیم آن وقت شأن لیله القدری در کلمه اولی الامر خود را نشان می دهد[6]. اساسا با مقام روحانی و نوری ائمه دسترسی به کلیت عالم و رهایی از کثرات خلقت فراهم میشود. امت اسلام از نظر اعمال و اعمار کمترین امتها هستند و جبران این کمبود با اعطای شب قدر است[7].
کسی که قبرش و کتابش مخفی است و حضورش در اجتماع مشروط و اسثتنایی است، بیشتر از دیگران باید رازگونه فهمیده شود. شباهت شب قدر و حضرت فاطمه هر دو در این است که دو وجود رازآمیز و مخفی و جامع هستند. اگر مقام باطنی حضرت را انکار کنیم با شب قدر چه باید کرد؟ از راز ها نمی توان گریخت. از عهد الست نمی توان سخن نگفت. نمی توان خواب ندید و نمی توان نمرد. اساساً همه انسانها ساحت آسمانی دارند و بدون مدد و توسل به حضرت زهرا و اهل بیت ناقص می مانند.
[1] سیدحمیدرضا برقعی چنین سروده است:
زنی از خاک، از خورشید، از دریا، قدیمیتر
زنی از هاجر و آسیه و حوا قدیمیتر
زنی از خویشتن حتی، از أعطینا، قدیمیتر
زنی از نیّت پیدایِش دنیا، قدیمیتر
که قبل از قصۀ »قالوا بلی» این زن بلی گفتهست
نخستین زن که با پروردگارش یا علی گفتهست
ملائک در طواف چادرش، پروانه پروانه
به سوی جانمازش میرود سلانه سلانه
شبی در عرش از تسبیح او افتاد یک دانه
از آن دانه بهشت آغاز شد، ریحانه ریحانه
نشاند آن دانه را در آسمان با گریه آبش داد
زمین خاکستری بود، اشک او رنگ و لعابش داد
چه بنویسم از آن بیابتدا، بیانتها، زهرا
ازل زهرا، ابد زهرا، قدر زهرا، قضا زهرا
شگفتا فاطمه! یا للعجب! واحیرتا! زهرا
چه میفهمم من از زهرا و ما أدراک ما زهرا!
[2] این حدیث شریف از امام باقر(ع) نقل شده است و سند آن، کتاب های معتبر روایی شیعه است: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى بْنِ مُحَمَّدٍ الْعُرَیْضِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَر(ع) ذَاتَ یَوْمٍ قَالَ إِذَا صِرْتَ إِلَى قَبْرِ جَدَّتِکَ فَاطِمَةَ ع فَقُلْ یَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَکِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَکِ أَوْلِیَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِکُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوکِ(ص) وَ أَتَانَا بِهِ وَصِیُّهُ (ع) فَإِنَّا نَسْأَلُکِ إِنْ کُنَّا صَدَّقْنَاکِ إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا لَهُمَا بِالْبُشْرَى لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَایَتِکِ.... . هم چنین این حدیث در کتاب های دیگر روایی شیعه از جمله کتاب وسایل الشیعه و بحار الانوار علامه مجلسی موجود است.
[3] این رساله عرفانی معنوی اثر علامه حسن حسن زاده آملی است که به وزان و روش فصوص الحکم ابن عربی و به منظور تتمّه و تکمیل آن به رشته تحریر درآمده است. این رساله 22 موضوع را شامل می شود که حضرت استاد آن را در 19 فصل شرح کرده اند. در رساله یاد شده با روش ترکیبی عقل، نقل و کشف (برهان، عرفان و قرآن)، به ابعاد و زوایای شخصیت اسرارآمیز و در عین حال، همه جانبه انسان کامل و معصومی همچون فاطمه زهرا علیهاالسلام ، که بنیه محمّدی صلی الله علیه و آله و بقیّه نبوّت و رسالت حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و مظهر تام لیلة القدر و «امّ ابیها» و «امّ الائمه» و کوثر آفرینش است، پرداخته شده است.
[4] او مدعی است: «از میان روایاتی که قائلان به تأویل حقیقت شب قدر به حضرت فاطمه (س) برای اثبات مدعای خود بیان می کنند، تنها مضمون 4 روایت موافق با این مدعاست که همگی جزء اخبار آحاد ضعیف می باشند و هیچ گونه قرائنی نیز وثاقت صدوری آنها از معصومین (ع) را تأیید نمی کند و در میان قدماء نیز از شهرت برخوردار نبوده و تنها بر اساس ملاک های برخی اخباریون مبنی بر صحت تمامی احادیث کتب اربعه، می توان به صحت این روایات حکم کرد. از این رو، چه با ملاک قدماء یعنی وثاقت صدوری و چه ملاک متأخران یعنی اعتبار اسنادی، احادیث تأویل شب قدر به حضرت فاطمه (س) معتبر نمی باشد». وی در مورد مقاله خود می گوید: هر چند که در این مقاله، احادیث مربوط به تأویل حقیقت شب قدر به حضرت فاطمه (ع) غیر معتبر شمرده شده اند و همین امر، قبول مضامین آنها را با تردید جدی رو به رو می کند اما این به معنای انکار صحت مضمون این روایات نیست زیرا میان حدیث غیر معتبر و حدیث کذب فرق است چون ممکن است احادیثی از معصومین (ع) صادر در نفس الامر صادق باشند اما به دلیل ضعف ناقلان و یا طرق نقل و عدم امکان حصول قرائن صدق، در این زمان برای ما معتبر نباشد: (علیرضا آزاد, https://hermeneutics.blogfa.com/post/161).
[5] در حدیث آمده است: یَا مَعْشَرَ الشِّیعَهًِ خَاصِمُوا بِسُورَهًِْ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ تَفْلُجُوا فَوَ اللَّهِ إِنَّهَا لَحُجَّهًُْ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَلَی الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ إِنَّهَا لَسَیِّدَهًُْ دِینِکُمْ وَ إِنَّهَا لَغَایَهًُْ عِلْمِنَا یَا مَعْشَرَ الشِّیعَهًِْ خَاصِمُوا بِ حم وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ فَإِنَّهَا لِوُلَاهًِْ الْأَمْرِ خَاصَّهًًْ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله). امام باقر (علیه السلام)- ای گروه شیعیان! با سوره إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ برهان آورید تا پیروز شوید. به خدا قسم! که این سوره پس از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) دلیل خدای بزرگ بر مردم است و آن سوره از امتیازات دین شماست و نهایت دانش ما. ای شیعیان! بهوسیلهی سوره حم وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ با دشمنان خود استدلال کنید زیرا این سوره اختصاص به فرمانروایان پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) دارد. الکافی، ج۱، ص۲۴۹
[6] در این مورد مقاله مستقلی نوشته ام که چکیده آن به این شرح است: در مسئله ولایت واژگان کلیدی مهمی وجود دارد ولی تعبیر «اولی الامر» ما را به جایگاه حقیقی ولایت نزدیک تر می کند. بخش اول مقاله به تبیین معنای امر می پردازد و آن را در مقابل کلمه خلق معنا می کند. امر به باطن این جهان و ملکوت آن تعلق دارد نه ظواهر آن. اولی الامر هم صاحب باطن و ملکوت است و دل امام ظرف اراده خداوند است. نکته مهم این است که بین امر و خلق و بین ملکوت و ملک عالم پیوند وجود دارد و این پیوند برای درک اصول دینی نتایج مهمی در پی دارد که در بخش دوم مقاله مورد اشاره قرار می گیرند: بیان حقیقت شب قدر، رازدانی و تقیه، تبیین نسبت نبی و امام، نسبت کعبه و ولایت از جمله نتایج تفسیر اولی الامر هستند.
متن کامل مقاله: https://r1001.blog.ir/1395/07/01-2
[7] ذُکِرَ لِرَسُولِ اللهِ (صلی الله علیه و آله) رَجُلٌ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ حَمَلَ السِّلَاحَ عَلَی عَاتِقِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَلْفَ شَهْرٍ، فَعَجِبَ مِنْ ذَلِکَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله) عَجَباً شَدِیداً وَ تَمَنَّی أَنْ یَکُونَ ذَلِکَ فِی أُمَّتِهِ، فَقَالَ: یَا رَبِّ جَعَلْتَ أُمَّتِی أَقْصَرَ النَّاسِ أَعْمَاراً وَ أَقَلَّهَا أَعْمَالاً، فَأَعْطَاهُ اللَّهُ لَیْلَهًَْ الْقَدْرِ وَ قَالَ: لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ الَّذِی حَمَلَ الْإِسْرَائِیلِیُّ السِّلَاحَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لَکَ وَ لِأُمَّتِکَ مِنْ بَعْدِکَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهًِْ فِی کُلِّ رَمَضَانَ. ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل کردند که مردی از بنیاسرائیل هزار ماه سلاح جنگیاش را در راه خدا بر دوش خود گذاشت [و جهاد نمود]. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از این کار بسیار تعجّب نمود و آرزو کرد که در امّتش نیز چنین مردمانی باشند و [به درگاه خداوند] عرضه داشت: «پروردگارا! عمرِ امّت مرا کوتاهترین و [در نتیجه] کردار نیکشان را کمترین قرار دادی»! خداوند نیز شب قدر را به پیامبر (صلی الله علیه و آله) ارزانی داشت و فرمود: لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ؛ شب قدر در هر ماه رمضان برای تو و امّتِ بعد از تو تا روز قیامت از هزار ماهی که آن مرد بنی اسرائیلی در راه خدا سلاح بر دوش گرفت، بهتر است». تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۸، ص۲۶۰
- ۳۷ نمایش