تعداد کتابهای من به نسبت برخی از دوستان کتابخوارم زیاد نیست. اما همین تعداد برای اسباب کشی دردسرساز شد. چند کارتن کتاب صدای اعتراض همه را در آورد. کارگران اسباب کشی وقتی از منزل قدیمی اسباب و کتابها را بار زدند اعلام کردند که «دیگه ادامه نمیدیم! کی این همه کتاب رو می بره!؟». بحث و جدل ما فایده نداشت و حتی حاضر بودند بی مزد، فرار را بر قرار ترجیح بدهند. با این اعتراض دسته جمعی اعتراضات دیگران هم به تدریج اوج گرفت و من آن روز تا شب مورد طعن و کنایه قرار گرفتم که «این همه کتاب برای چیه؟»... «کمی کمش کن!» ... «همه را بریز توی لوح فشرده!».
یخچال، کمد، لباسشویی، اجاق گاز ... هیچ کدام معترض نداشت چون همه به جز کتابها عادی بودند. به نظر می آمد کارگران هم متوجه غیرعادی بودن اوضاع شده بودند چرا که در کمتر خانه ای کتاب کارتن شده پیش بینی می شود. وقتی موجودی اضافی محسوب شود کسی زحمتش را نمی خواهد. آن روز با تنی چند از اَشنایان نصف کتابها را بالا بردیم و باقی را در طبقه همکف انبار کردم.
این واقعه سبب شد فکر کنم چرا سنگینی کتابها احساس می شد و سنگینی دیگر وسائل ندیده گرفته می شد؟ بهتر است فعلاً این جمله مشهور را بگویم کتاب در سید کالای خانواده جا ندارد.
قبلاً نوشته ام که «اهل کتاب» نیستم و می خواهم مسلم باشم! مهم بود که به کتابها تعلق نداشته باشم. وابستگی مطلق به کتاب مانع از رسیدن به اصل مطلب است. برای همین بسیاری کتابها را نداشته خوانده ام و بسیاری را وقتی خوانده بودم خریدم تا مرجع باشند و بسیاری از کتابها را با علم به وجود فرسودگی و پارگی خریده ام! اما مسئله این است که خدا خواسته تا از لذائذ حلال بهره ببریم تا قدرت طی مسیر را داشته باشیم. در این دنیا هرکس لذتی دارد. لذت من بودن با کتاب و فهمیدن است. برای انسانی حداکثر متوسط الحال چون من که کمتر چیزی مثل کتاب مشغولم می کند سخت است که باغچه کوچک کتاب در خانه ام را از بین ببرم. به قول امیرالمؤمنین علیه السلام کتابها باغهای دانشمندانند. من که باغ ندارم ولی ممنونم از همه کسانی که کمک کردند باغچه کوچک خانه ام پا بگیرد و بماند.
- ۱۳۰۰ نمایش
گرچه کتاب مانند خیلی از کالاهای دیگر روند گرانی را طی کرده ، نسبت به بسیاری از اقلام هنوز ارزانتر است و این معضل حتماً باید توسط مسئولان امر مورد رسیدگی قرار گیرد!