تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

این وبلاگ تلاشی برای تبیین تفکر توحیدی است

کانال تلگرامی رضاکریمی
https://telegram.me/karimireza1001

در جمع دانشمندان امکان تماس با ماوراء به آزمایش گذاشته می شود. دوربین ها و چشمان تماشاگران منتظر سفر الی هستند. پس از شمارش معکوس و  در لحظه آغاز، الی به دنیایی زیبا پا می گذرد و پدرش را می بیند و مدتی با اوصحبت می کند. در بازگشت از این سفر که برایش موفقیت آمیز بود با انکار ناظرین مواجه می شود. دوربین ها تصاویر برفکی! را ضبط کرده اند و  او اصلاً ازجای خود تکان نخورده است...

  • رضا کریمی

چرا جوانان ما تنها هستند؟

چرا جوانان ما غم زده هستند؟

چرا جوانان ما بی همسر هستند؟

خدا به نیازمندان کمک می کند نه توانگران. انسان های نادان هستند که می فهمند و دانایان در مقام دانایی خودبه فهمیدن احساس نیاز نمی کنند.

به عجب علم نتوان شد ز اسباب طرب محروم /  بیا ساقی که جاهل را هنی تر می رسد روزی

انسانهای غم زده دارای عجب هستند که از غم نمی توانند رهایی پیدا کنند. در مقابل، جاهل مسیر روزی را صاف و بدون سنگلاخ می کند تا روزی گواراتر برسد.

غم زدگان گاهی  سرگردان می شوند ومی پرسند چرا حال خوبی نداریم؟ چرا شکست می خوریم؟ چرا مصیبت زده هستیم؟ آنها خشمگین می شوند و از کوره به در می روند. خدا ماجرای ذالنون علیه السلام (یونس) را برای ما روایت کرده که «خشمگین بیرون  رفت و گمان کرد ما به او تنگ نمی گیریم . پس در ظلمات نداکرد که  لااله الاانت سبحانک انی کنت من الظالمین» (انبیاء/87). ذالنون چه ظلمی مرتکب شد که گفت من از ظالمینم؟ او قبل از این که به ظلمش اعتراف کند  خدا را تنزیه  کرد و سبحانک گفت. مگر چه توصیف و تصور غلطی از خدا داشت؟ او گمان کرد که خدا بر  او تنگ نمی گیرد. او آماده «در دردستان خدا دگرگون شدن » و سیر در قبض و بسط الهی نبود. درحالی که اقتضای توحید و لااله الا الله گفتن این است که خود را به خدا بسپاریم و در دستان او رها شویم. به محض این که به این حقیقت اعتراف کنیم و خدا را از توصیفات غیرمخلصانه پاک کنیم، خدا جواب می دهد و از غم می رهاند. اینگونه است که خدا مؤمنین را نجات می دهد (انبیاء/88).

می گویند «دختر رحمت است و پسر نعمت، رحمت ما را حفظ می کند و ما باید نعمت را حفظ کنیم». بسیاری کم و بیش این جمله را شنیده اند اما دلیلش همه جا گفته نشده است. درکتاب ثواب الاعمال روایت شده است که دختر نشان ضعف و پسر نشان قوت خانواده است. و خداوند رحمتش را شامل ضعیفان می کند. آری! در بینش توحیدی ضعیف بودن سبب نیل به رحمت خداست.

غم زدگان می پرسند گناه ما چیست؟ و حافظ به آنها می گوید:

فلک به مردم نادان دهد زمام مراد / تو اهل فضل و دانشی همین گناهت بس

برای رسیدن به خواسته هایتان درونتان را پاک کنید و ظرف وجودتان را خالی مقابل خدا قرار بدهید. برای رسیدن فرج صبرتان را مصرف کنید. نه اینکه تا رسیدن گشایش خود را به کاری مشغول کنید تا وقت بگذرد. فرج وقت فنای صبرمی آید (وسائل الشیعه، کتاب جهاد با نفس، باب صبر).

گفتم: منتظرم تا با دست موعود همدست شوم. بدون او نمی شود و نمی توانم.

گفت: تا آمدن فرج چه کنیم؟

گفتم: اگر واقعاً منتظر بودی از پرسیدن این سؤال و گرفتن پاسخش بی نیاز می شدی!

 

  • رضا کریمی
مجله پنجره در  شماره 55  چند مطلب د رباره مرحوم سید عباس معارف چاپ کرده است. بخوانید.

  • رضا کریمی

می گویند که «شنیدن کی بود مانند دیدن» ، اما خدای لا یتناهی که به چشم نمی آید را باید شنید یا دید؟! 1.سمع در دو آیه قرآن در کنار عقل آمده ولی بصر اینگونه نبوده است 2.درآیات دیگر سمع مقدم بر بصر است. 3.پیامبر نابینا (یعقوب علیه السلام)داشته ایم اما هیچ پیامبری  ناشنوا نشده است. پس آیا شنیدن از دیدن بالاتر است؟

شنیدن مقام وحدت است ودیدن مقام کثرت. کلمه گوش (سمع) در قرآن بارها مفرد ذکر شده ولی چشم به صورت جمع (ابصار)آمده است. ما چیزها را بدون تفکیک جهات آن ها می شنویم اما یک جهت بیشتر را نمی بینیم.

شنیدن در شب و دیدن در روز قوت دارد. « اگر خدا می خواست شب را دائم بر سر ما قرار می داد، چرا نمی شنوید؟ و اگر می خواست دائم روز را بر سر ما قرارمی داد،چرا نمی بینید؟» (قصص /71و72). شب میقات خردمندان است و روز میقات تلاشگران. برای فهمیدن گوشی شنوا داشته باشیم و برای عمل کردن چشمی بینا. در دنیا نباید به شنیده ها اکتفا کرد بلکه باید دید، اما مسائل اخروی را باید شنید.

  • رضا کریمی

خیلی ها من را یک «اهل کتاب» تصور می کنند یعنی کسی که زیاد کتاب می خواند و مطالعه را بسیار مهم می داند. اولاً من شخصاً این  عنوان را به تنهایی مایه افتخار نمی دانم و معتقدم کسی صرفاً با کتاب خواندن ثواب وعقاب  نمی شود ثانیاً این تصور را در مورد خودم غلط می دانم و سالهاست که سعی کرده ام که اهل کتاب نباشم بلکه مسلمان باشم! روزی یکی از عزیزان  برایم آرزو کرد که از طول فکر بیرون بیایم. حرفش را تأیید کردم که باید از گناهی که طول فکر می آورد استغفار کرد اما گفتم من مدتهاست که به مشکل علوم نظری مانند فلسفه ، منطق و ... که همانا دوری از عمل است پی برده ام و گفتم مقاله ای نوشته ام درباره سیر جدایی نظر از عمل در طول تاریخ و معتقدم تقسیم بندی نظری/عملی دردین اصالت ندارد و تقسیم بندی حصولی/حضوری را به سایه برده است. با گفتن این حرفها می خواستم بگویم با دیدگاهش در مورد آفت فکر زیاد موافقم ولی تصور او در مورد من نادرست است. مقاله را برایش چاپ کردم و به او دادم.

بعدها که او را دیدم و نظرش را جویا شدم  پاسخ جالبی داد: گفت بهتر است فلسفه و منطق بخوانی تا نوشته هایت استحکام بیشتری پیدا کند. گویا یادش رفته بود که چرا بحث ما به چنین مقاله ای منتهی شد. من به لنگ بودن پای علوم نظری اشاره کرده بودم و او من را به همان عوامل طول فکر دعوت کرد! البته نظرش را رد نکردم و سعی کردم کمی بیشتر به معیارهای عقل فکر کنم.  من گاهی شاعرانه می نویسم و این به معنی بدون برهان سخن گفتن نیست. برهان چیزی است که وضوح بیاورد. عاقلانه سخن گفتن همان واضح و بدون ابهام بودن است. شاعران ممکن است دلیل نیاورند اما مبهم سخن نمی گویند و اگر بگویند نشان ضعفشان است.

به هرحال این پاسخ نشان می دهد که جدایی تاریخی نظر ازعمل چگونه همه ما را گرفتار خود کرده است.  توصیه می کنم یکبار دیگر توانا بود هر که دانا بود را بخوانید.

  • رضا کریمی

اصطلاح وحدت وجود از مناقشه برانگیز ترین اصطلاحات درتاریخ تفکر اسلامی است. من در پاسخ اینکه آیا وحدت وجود را می پذیری؟ می گویم: توحید صمدی را می پذیرم. صمد در دروایات یعنی چیزی که خالی نیست و در قران صمد یعنی نه زائیده شده و نه می زاید و نه برایش همتایی هست. توحید صمدی برخلاف توحید عددی ( وحدتی است که همه را در بر می گیرد. توحید عددی یعنی واحد بودن. در کنار عدد یک می توان به دو- سه و بالاتر هم قائل شد. اما توحید صمدی یعنی احد بودن. واحد را می توان یک و احد را می توان تک معنی کرد. تک برخلاف یک به دو نمی رسد. خدا احد است واحد نیست. ( البته واحدالقهار هست که با تفسیر قران به قرآن می توان واحدالقهار را همان احد دانست) البته این ترجمه کافی نیست. احد جز با صمد به درستی فهم نمی شود. قل هوالله احد الله الصمد. توحید عددی می گوید خدا را اطاعت کن. اما ما فقط خدا را فرمان نمی بریم. بلکه بدون او معنا نداریم. توحید صمدی می گوید: خدا خلق می کند اما نمی زاید و زائیده نشده و همتایی ندارد. لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد. گفتن جملات این سوره چه معنایی دارد؟

مرحوم دولابی با توجه به آیات سوره توحید می گوید صمد یعنی هیچ کس از خدا جدا نیست. اشکال اصلی فرزند قائل شدن برای خدا این است که با توحید صمدی نمی سازد. چون فرزند درعین مشابهت دارای استقلال هم هست. اینکه یهود گفتند دست خدا بسته است منظورشان فارغ شدن خدا از خلقت خود بود یعنی خدا آفرید و کا ر را واگذاشت اما این ادعا با توحید صمدی نمی سازد چرا که از خدا  جدا نمی توان شد. می خواهم بگویم اساساً شرک با توحید صمدی است که ناسازگار است وگر نه صرف قائل شدن عدد یک برای خدا کافی نیست و در تاریخ بسیاری کسان بوده اند که خدا را یکی می دانستند اما برایش فرزند قائل می شدند با به این نتیجه رسیدند که دستش بسته است! یا اینکه برای حل مشکلاتشان به غیرخدا پناه می بردند.

  • رضا کریمی

  موسیقی پاپ امروزه حتی اگر با ریتم تند و شاد همراه باشد حسرتبار و بدبینانه است. چرا اینگونه است؟ موسیقی نوای تنهایی انسان است و لحظاتی را می آفریند که انسان نمی تواند احساسش را به صورت واضح درقالب الفاظ بیاورد. البته این ویژگی در آن  واحد هم نقطه قوت و هم نقطه خطر اصلی موسیقی است: دوری از علم و افتادن به ورطه مستی و بی عقلی.  

در میان اهالی موسیقی پاپ، محسن چاووشی نمونه مناسبی برای بررسی موسیقی پاپ امروز است.

  • رضا کریمی
« آدمهایی نه مثل همه را سال ۱۳۸۴ نوشتم. اما بعد از ۵ سال «دیده» شد و مقام اول بخش نثر ادبی جشنواره ادبیات و طنز جشنواره جوان ایرانی را کسب کرد.» وقتی این جمله را به مهرداد بذرپاش گفتم این را هم می دانستم که البته این متن را خدا دیده بود و خودش می دانست کی باید جواب بدهد. آدم که  از کارهای خدا سردرنمی آورد!

حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو
که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را

  • رضا کریمی

آواتارAVATAR اصطلاحی شرقی به معنای تجسد الهی است.  درفیلمی به همین نام ماجرای سرزمین موجوداتی به نام ناوی روایت می شود که انسانها برای نفوذ و آشنایی به آن کالبدهایی را شبیه به ناوی ها طراحی می کنند که با اتصال ذهن و روح انسانها زندگی دارند. این موجودات را آواتار نام گذاشته اند: در ظاهر ناوی و در باطن انسان.

فکر می کنم این ماجرای اصلی فیلم نیست. در حقیقت آواتار ماجرای پاسخ به تشنگی بشر مدرن به کشف سرزمین های تازه است و ناگفته نماند که این کشف با تسخیر همراه می شود یعنی در انیجا یک اکتشاف صورت می گیرد نه انکشاف و اکتشافگران تماشاگر صرف نیستند و خود در سزمین جدید نقشی را بر عهده می گیرند.

به نظرم این سومین بار است که بشر در سینما سرزمین جدید و سنتی ای را دستمایه حرکتهای به ظاهر بشردوستانه و در باطن اکتشافی می کند. اولین بار رقصنده با گرگها بود که کوین کاستنر با سرخپوستان یگانه شد. دومین بار  تام کروز آخرین سامورایی شد تا جایی که پس از فراگیری آداب سامورایی ها برای آنها مقابل بعد خشن مدرنتیه ایستاد و درپایان پس از کشته شدن همه سامورایی ها خود ادامه دهنده آیین سامورایی ها شد. سومین بار سرزمین جدید یک سرزمین ماورایی بود و آواتار به بزرگ ناوی ها تبدیل شد. این سه فیلم  نشان از علاقه فیلمساز به سنت دارند. اما در واقعه این فیلم ها ادامه دهنده نوع نگاه شرق شناسان هستند: شرق با تفسیر غربی نه شرق آنگونه که هست! سوال این است چرا سفیدپوست به یار سرخ پوست ها تبدیل می شود؟ چرا آخرین سامورایی یک غربی است؟ چرا یک انسان ناجی ناوی ها می شود؟ مگر نه اینکه بشر مدرن معتقد است که سنت در ذیل مدرنیته می تواند حیات پیدا کند؟

  

  • رضا کریمی

دوشنبه 13خرداد1387
امروز سومین روزی بود که میزبان دکتر سید اسماعیل مهدوی هرسینی (روانشناس معروف که در آمریکا زندگی می کند ) بودیم. در اولین برخورد من و دیگران از تواضعش علی رغم محبوبیت و شهرتی که دارد می گفتیم. اما اکنون در روز سوم من راز این تواضع را در آرامشش جست وجو می کنم

  • رضا کریمی