نام فیلم جنگهای کتابخانه ای (Library Wars) به جنگ های ستاره ای اثر جرج لوکاس شباهت دارد و هر دو اثر به دو پدیده مهم در دنیای مدرن می پردازند: یکی به فضا و ستارگان و دیگری به کتابخانه. در نخستین مرحله، نویسندهای به نوشتن 4 جلد رمان اقدام کرد. در مرحله بعد، 2 کمیک استریپ (مانگا) بر اساس آن شکل گرفت؛ سپس 2 نمایش رادیویی اینترنتی بر اساس آن ساخته شد، سپس بعد از آن یک پویانمایی (جنگ کتابخانه) و بعد از آن نیز دو فیلم بر اساس آن ساخته شد. به نظر می رسد این فیلم داستان مهمی در ژاپن باشد که چند بار به صورت انیمیشن و فیلم سینمایی مورد اقتباس قرار گرفته است.
این فیلم جامعه ای در آینده ژاپن را نشان می دهد و داستان بر مبنای تقابل ام بی اف (تشکیلات سانسور کتابهای ممنوعه) و ال دی اف (تشکیلات دفاع از آزادی کتابخانه و کتاب های مجاز) شکل می گیرد که به موازات آن داستان عاشقانه یک دختر برای رسیدن برای پرنس خود هم روایت می شود.
نکته جالب این است که تشکیلات ام بی اف هم گاهی برای اعمال خود توجیهات قابل تأملی دارد مانند پیدا شدن رمان های ترسناک در محل زندگی قاتل. در واقع جدال هر دو تشکیلات بر اساس استناد به قانون صورت می گیرد و در یک مورد ال دی اف با برگه قانونی گروه اعزامی از ام بی اف مواجهه می شود. آنها ابتدا به یکدیگر احترام نظامی می گذارند و بعد جنگی سخت را با هم آغاز می کنند!
- ۱ نظر
- ۵۲۰ نمایش
فارنهایت451 درجه ای از حرارت است که کاغذ را می سوزاند. این فیلم ساخته فرانسوا تروفو و اقتباسی از کتاب «ری بردبری» و در مورد جامعه تخیلی در آینده است که کتاب و نوشتار را تحمل نمی کنند و می سوزانند و حتی بر این اساس عنوان بندی فیلم ضمن نمایش آنتن های گیرنده بدون نوشته و به صورت شفاهی است. در این جامعه اذهان مردم را با تلویزیون، تصویر و قرص های مسکن و مخدر کنترل می کنند. در این جامعه مردم فراموش کرده اند که آتش نشان ها زمانی آتش خاموش می کردند نه اینکه برای سوزاندن کتاب آتش روشن کنند! «مونتاگ آتش نشان» در این فیلم به تدریج تحت تأثیر یک دختر روبه مطالعه کشیده می شود و در شغلش سست شده ودر اصول فنی کارش هم سهل انگار می شود و نهایتاً همسرش که اسیر برنامه های تلویزیون است کتابخوان شدن او را تحمل نمی کند و کتابخوانی او را به آتش نشانان گزارش می دهد. حضور مأمورین در خانه مونتاگ منجربه درگیری و فرار او به سمت منطقه مخفی می شود که عده ای از افراد اهل کتاب در آنجا ساکن شده اند و سعی می کنند با حفظ کردن کتاب ها آن ها را از به جای کاغذهای در خطر سوختن، در ذهن انسان ها ثبت کنند تا محتوای آنها از بین نرود و ماندگار بماند. صحنه پایانی فیلم راه رفتن افراد مختلف را نشان می دهد که کتاب ها را از بر می خوانند و از کنار هم می گذرند.
به نظر می رسد عنصر اصلی فیلمهای مجیدی «لطافت» باشد. یکی از مجلات برروی جلد خود عبارت «سمفونی نور و لطافت» را برای فیلم «محمد رسول الله» برگزیده بود و در جایی دیگر نوشته بودند این فیلم «یک عاشقانهی آرام» است. مجیدی خود گفته بود انتظار دارم مخاطبین بعد از دیدن فیلم مهربانتر شده باشند. صحنهی دست کشیدن پیامبر بر روی گیاهان یادآور دست کشیدن پسر فیلم رنگ خدا در گندمزارهاست. تکنیک فیلم هم در خدمت لطافتهاست.
«ایران برگر» داستان فتحالله خان و امرالله خان است که بر سر انتخابات شوراها در یک روستا با یکدیگر رقابت میکنند. اما این ظاهر ماجراست و در حقیقت ایران برگر ترکیبی طنزآمیز و بیان گر وضعیت التقاطی ایران امروز است. با وجود نمایش کتابهای «هیدگر و پرسش و بنیادین» و «هیدگر و تاریخ هستی» در فیلم، این را هم می توانیم بگوییم که مسعودجعفری جوزانی در پی روایتی از «بی تاریخی» ماست. وضعیت «بی تاریخی» وضعیتی برزخی و از اینجارانده و از آنجا مانده است که در آن امور در جای خود قرار ندارند و تناسب و هماهنگی از بین رفته است و گذشته به نحو بی اثر بلکه هجوآمیزی تنها در قالب کالبدی بی روح بر جای مانده است.
همیشه برای من نسبت هنر و تفکر دغدغه جدی بوده است. به نظرم هنر باید با مخاطب ارتباط برقرار کند و از طرف دیگر تفکر نمی بایست در دام مسائل انتزاعی اسیر شود و نمی بایست در نمایشهای عامه پسند سطحی شود. متفکری مانند هیدگر در نقاشی های ون گوگ پیکار آسمان و زمین را می دید و نقاشی ون گوگ هم انتزاعی نبود (هرچند نحوی انتزاع در رنگ ها و ترکیب ها دیده می شود)بلکه تصویری از کفش های روستایی در زمین کشاورزی را نشان می داد. هنر باید اینگونه همه سطوح آگاهی و مراتب دقت های اذهان را متوجه خود کند.
فیلم شیار143 درباره انتظار یک مادر است. هر چقدر شخصیت مادر «پرداخته شده» است شخصیت شهید کم فروغ است و شاید هم این نکته مهم نباشد. چون فیلم در مورد مادر منتظر است نه شهید.