تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

این وبلاگ تلاشی برای تبیین تفکر توحیدی است

کانال تلگرامی رضاکریمی
https://telegram.me/karimireza1001

  فارنهایت451 درجه ای از حرارت است که کاغذ را می سوزاند. این فیلم ساخته فرانسوا تروفو و اقتباسی از کتاب «ری بردبری» و در مورد جامعه تخیلی در آینده است که کتاب و نوشتار را تحمل نمی کنند و می سوزانند و حتی بر این اساس عنوان بندی فیلم ضمن نمایش آنتن های گیرنده بدون نوشته و به صورت شفاهی است. در این جامعه اذهان مردم را با تلویزیون، تصویر و قرص های مسکن و مخدر کنترل می کنند. در این جامعه مردم فراموش کرده اند که آتش نشان ها زمانی آتش خاموش می کردند نه اینکه برای سوزاندن کتاب آتش روشن کنند! «مونتاگ آتش نشان» در این فیلم به تدریج تحت تأثیر یک دختر روبه مطالعه کشیده می شود و در شغلش سست شده ودر اصول فنی  کارش هم سهل انگار می شود و نهایتاً همسرش که اسیر برنامه های تلویزیون است کتابخوان شدن او را تحمل نمی کند و کتابخوانی او را به آتش نشانان گزارش می دهد. حضور مأمورین در خانه مونتاگ منجربه درگیری و فرار او به سمت منطقه مخفی می شود که عده ای از افراد اهل کتاب در آنجا ساکن شده اند و سعی می کنند با حفظ کردن کتاب ها آن ها را از به جای کاغذهای در خطر سوختن، در ذهن انسان ها ثبت کنند تا محتوای آنها از بین نرود و ماندگار بماند. صحنه پایانی فیلم راه رفتن افراد مختلف را نشان می دهد که کتاب ها را از بر می خوانند و از کنار هم می گذرند.

در طول تاریخ، کتابسوزی با انگیزه‌های مختلف انجام می‌شده، اما در اثر «تروفو» خود کتاب (فارغ از محتوای آن) سوزانده می‌شود؛ یعنی یکی از موضوعات اصلی فیلم و بلکه مهم ترین موضوع تقابل تلویزیون با کتاب و تقابل فرهنگ تصویری و نوشتاری است. به طوری که حتی روزنامه هم در این جامعه مصور است! تقدیس کتاب و نوشته تا حدی در فیلم پیش می رود که می توان گفت نمایش علاقه و توجه کودکان به کتاب در صحنه های تفتیش و کتاب سوزی، ادعای نویسنده بر فطری بودن مطالعه را نشان می دهد.

در کنار این مضمون اصلی، موضوع تفتیش عقاید و عدم آزادی بیان و موضوع مقاومت در برابر حکومت دیکتاتور از دیگر مضامین فیلم هستند. به عبارت دیگر: فیلم دارای سه درون مایه اصلی است: 1.تصویرگرایی و نفی نوشتار و کلمات 2.تفتیش عقاید، دیکتاتوری و عدم آزادی بیان 3.مقاومت در برابر دیکتاتوری و کنترل اذهان. در مقام ربط این موضوعات می توان گفت: تصویرگرایی (موضوع1) در جامعه سبب کنترل اذهان (موضوع2) می شود در حالی که کلمات سبب آزاداندیشی و مقاومت (موضوع3) می شوند. وابستگی و اسارت تلویزیون تا حدی پیش می رود که مردم از شنیدن کلمات و خواندن کتاب ها ناراحت می شوند و حتی فرد نام همسر خود را به خاطر کتاب خوان بودن برای مأمورین افشا می کند. اساساً عبارت «کتاب مردم را ناراحت می کند» (It makes people unhappy)  یک جمله کلیدی در بیان تصور مردم در این جامعه فرضی است. «ناراحتی» می تواند بیانگر روبرو شدن با ناراحتی های زندگی به واسطه کتاب باشد که بر خلاف تلویزیون نقش مخدر و مسکن را ندارد.

مسئله تمایز نوشتار و تصویر مورد توجه برخی متفکرین و نویسندگان قرار گرفته است. امبرتو اکو  از این افراد است که به همراه یک فیلمنامه و نویس و بازیگر فرانسوی، «از کتاب رهایی نداریم» را نوشت. اما جری ماندر با کتاب «کندوکاوی در ماهیت تلویزیون» سخنان متناسب تری با فیلم دارد. او در کتاب خود در مورد تلویزیون می نویسد: در عصر مدرن با تلویزیون فضای زندگی مصنوعی شده است و فهم بشر محدود و سطحی گردیده و شرایط برای تبلیغات و تسلط دیکتاتوروار اقلیت بر مردم به وجود آمده است. سولاریس، 1984و دنیای شگفت انگیز نو  سه رمانی هستند که این وضعیت را ترسیم و روایت می کنند که در کتاب او خلاصه آنها آمده است». ماندر در آن کتاب می نویسد: «در هنگام مطالعه یا شنیدن، تصاویری در ذهن مجسم می کنیم که مال خودمان است اما با ورود تصاویر تلویزیون به ذهن، تصاویر خود ساخته از بین می روند(کندوکاوی در ماهیت تلویزیون، ص304).

علاوه بر این مسئله مهم می توان سطح بحث را به لایه بالاتری برد؛ اگر بپذیریم که مسئله فیلم گاهی در برخی صحنه ها ، به ویژه در پایان فیلم، می تواند بیش از آنکه مربوط به نوشته ها باشند مربوط به «کلمات» هستند می توانیم نقطه چالش را از گفتار و نوشتار به موضوع تمایز «شنیدن» و «دیدن» بکشانیم. شنیدن و دیدن هر کدام ساحت هایی از وجود را ظاهر می کنند دیدن تصاویر گرچه رساتر و رسانه ای تر است اما شنیدن موجب درک و فهم عمیق تر است. اهمیت شنیدن آنجاست که پیامبر نابینا داشته ایم اما پیامبر ناشنوا در تاریخ گزارش نشده است.  

رقابت تصویر و نوشتار موضوعی مهم است که در کتاب ری بردبری مورد توجه قرار گرفته است. اما مسئله مهم تر در این تقابل این است که کتاب حقیقی در وجود آدمها متحقق می شود و اگر کتاب صرفاً بر روی کاغذ بماند به موجودی انتزاعی تبدیل می شود. این حقیقت در مورد قرآن به صراحت مورد اشاره قرار گرفته است. آنجا که خطاب به پیامبر می خوانیم که تو کتاب نمی خواندی و با دستت آن را ننوشتی بلکه آن آیاتی آشکار در سینه های اهل علم است[2]. این پیام مهم گرچه در ظاهر ماجرای امی بودن پیامبر را بیان می کند اما در حقیقت نشان حرکت و سلوک از سوی «خواندن»  و «نوشتن» به سوی «ثبت در سینه ها» است. بخش پایانی فیلم به طرح مسئله ثبت کتابها در اذهان و انتقال سینه به سینه اشاره می کند. این پایان بندی دو پیام متفاوت دارد: 1. در شرایط اضطرار و خفقان ناگزیر باید کتابها را در ذهن حفظ کرد 2.مرحله تکامل در رشد مردم جامعه این است که کتابها با جان آنها آمیخته شود و خود مظهری از کلمات کتاب شوند. تروفو چندان بین این دو تمایز نمی نهد و برای هر دو تفسیر از پایان فیلم امکان یکسانی وجود دارد.

 

[1] متن گفتار ارائه شده در جلسه نقد و بررسی فیلم، 23دی1394

[2]  وَ ما کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذاً لَارْتابَ الْمُبْطِلُونَ ،بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ (عنکبوت/48و19)

  • رضا کریمی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی