بازخوانی نکات مهمی که در دیدار با شاعران گفته شد
شعر حکیمانه ما را در هجوم مغول حفظ می کند
بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار شاعران و اساتید زبان فارسی در نیمه ماه رمضان (16فروردین 1402) نکات مهمی درباره حقیقت شعر داشت. با کمی تأمل میتوان یک پیوستگی در این بیان یافت و حتی بین این بیانات با دیدگاه های فلسفی درباره ذات شعر اشتراکاتی مشاهده کرد.
ایشان ابتدا گفتند شعر تنها رسانهی اثرگذار عالم بوده ولی در ادامه به ویژگی ماندگاری شعر اشاره کرده که آن را از هنرهای تصویری معاصر برتری می بخشد. یعنی عمق تأثیر هم مهم است. نکته بعدی مکمل همین بحث است که شعر فارسی حکیمانه بوده است. نکته مهم دیگر که به نکته قبلی ربط دارد اهمیت شعر در دوران تاخت و تاز مغول وار دشمن است و اکنون مغولان معاصر دوباره حمله کرده اند. نکته پایانی در مورد حقیقت شعر این است که در آیات پایانی سوره شعرا تدبر کنیم تا بهتر بفهمیم که حقیقت حکیمانه شعر چگونه آن را ماندگار کرده و ما را در مقابل هجوم مغول ایمن می کند.
اکنون این نکات را بیشتر مرور می کنیم:
ایشان گفتند شعر تنها رسانهی اثرگذار عالم بود. شاعر شعر را میگفت و شعر خوب بسرعت منتشر میشد و مردم آن را میشنیدند. مانند شعر دعبل که از راهزنان اموالش شنید و وقتی راهزن فهمید او همان دعبل است دستور داد که همهی آنچه برده بودند به آنها پس دادند.[1]
رسانه بودن شعر به دلیل ویژگیهایی همچون گستردگی انتشار و تاثیرگزاری است. البته ممکن است گفته شود قدرتمندتر از رسانه شعر اکنون سینما و تلویزیون و ابزارهای مدرن است. اینجاست که به ویژگی ماندگاری شعر اشاره کرده و می گویند:
«شعر جای خودش را دارد؛ هیچ کدام از رسانهها، مثل شعر، تأثیرگذار به معنای خاص نیستند. البتّه بعضی از رسانهها، مثل سینما، احتمالاً تأثیر بیشتری از شعر دارند لکن فراموش میشود... امّا این شعر مانده، میماند، هزار سال این شعر باقی میماند. این، خصوصیّت شعر است. بنابراین، شعر یک رسانهی اثرگذار و ماندگار است».
نکته مهم این بیان این است که فقط گستردگی تأثیر مهم نیست ماندگاری در طول قرون و اعصار هم مهم است. این نکته چند نتیجه دارد اول اینکه هنرها باید مانند شعر عمیق و ماندگار باشند. بیراه نیست که بعضی اهل اندیشه گفته اند ذات هنر شعر است یعنی هنر در اصل باید مانند شعر حکایت گر حقیقت باشد و گرنه صرفاً یک فعالیت زیباست که نهایتاً چشم ظاهر را می نوازد. دوم اینکه اهل هنر و رسانه باید به عمق تاثیر بیندیشند و اسیر فضاسازی ظاهراً فراگیر ولی موقت و گذرا نشوند. سوم اینکه شعر خوب شعری نیست که برای اثرگذاری محتاج رنگ و لعاب تصویری باشد بلکه در درجه اول باید حکیمانه و قلبی باشد.
اینجاست که نکته مهم دیگر در کلام رهبر بیان می شود و آن اینکه:
«از خصوصیّات شعر فارسی تولید سرمایههای معرفتی و معنوی است. در شعرهای دیگر، تا آنجایی که حالا ما میدانیم، نه اینکه وجود نداشته باشد، به این شدّت وجود ندارد؛ یعنی ما قلّههای شعر فارسی را که نگاه میکنیم، یا حکیمند ــ [مثل] نظامی یا حکیم فردوسی؛ فردوسی یک حکیم است و شاهنامه واقعاً کتاب حکمت است ــ یا مولانای معرفت و عرفان و معنویّتند یا حافظ قرآنند یا مثل سعدی کتابشان پُر از حقایق و معارف حِکمی و معنوی است. همینطور از آن بالا شما بگیرید بیایید پایین تا برسیم به سعدی، به حافظ، به جامی، به صائب، به بیدل؛ ببینید، اینها همه حکیمند، همهی [اشعار] اینها حکمت است؛ یعنی شعر ما، شعر فارسی، در طول زمان حاملِ حکمت بوده، حاملِ معرفت بوده، سرمایههای معنویِ ما را حفظ کرده و بر آنها افزوده؛ یعنی شما اگر چنانچه در یک حدّ خاصّی از معرفت باشید، وقتی که مثلاً مثنوی مولانا را میخوانید، این معرفت افزایش پیدا میکند؛ یعنی تولید معرفت میکنند، تولید این سرمایه را میکنند، فقط حفظ سرمایه نیست؛ خصوصیّت شعر فارسی این است».
این خصوصیت شعر در قالب یک روایت در محل این دیدار نصب شده بود که پیامبر (ص) فرمود: إنّ مِنَ الشِّعرِ لَحِکَما وإنّ مِنَ البَیانِ لَسِحرا . ( الأمالی للصدوق : 718/987). شبیه این روایت هم هست که إنَّ مِنَ الشِّعرِ لَحِکمَةً (من لایحضره الفقیه، ج 4، ص379). شعر وقتی حکیمانه نباشد صرفاً یک پروپاگاندا و تبلیغات سیاسی است و شاعر اسیر مطامع گروه های خاص می شود ولی شاعر وقتی حکیم باشد دیگران را راهبری می کند نه اینکه دیگران را اغوا کنند یا در سرگردانی افتاده و خود تابع و پیرو و بلندگوی اغواگران شود. شاعر وقتی حکیم باشد در هجوم و سیل بیگانه خود و اهل سرزمینش را حفظ می کند. اینجاست که نکته مهم دیگر اهمیت شعر در دوران تاخت و تاز مغول وار دشمن است. تجربه شاعران در دوران مغول دوباره باید در دوران معاصر تکرار شود. ما اکنون در معرض تندباد حمله گسترده مغولان معاصر هستیم یعنی مغولهای کراواتبسته و پاپیونزده و ادکلنزده و کت و شلوارپوشیده. مولوی و سعدی و حافظ در دوران مغول چه کردند که ایران و فارسی و اسلام را نگه داشتند و حتی بعضی مغولان مسلمان شدند؟ آیا نباید یکبار دیگر تاریخ تکرار شود؟ رهبر انقلاب می فرمایند:
«مهم این است که این سرمایهسازی و پاسداری سرمایه در سختترین شرایط هم اتّفاق افتاده؛ مثلاً در تاختوتاز مغول. شما ببینید، در دوران تاختوتاز مغول، ما عطّار داریم، مولوی داریم، سعدی داریم، حافظ داریم؛ اینها همه مال دوران مغول و تیمور است دیگر؛ یعنی وقتی است که کشور در شرایط سخت تاختوتاز بیگانگان قرار داشته، همه چیزِ کشور تحت تأثیر این بوده، امّا معرفت و شعر و معنویّت متوقّف نشده؛ این خصوصیّت شعر فارسی است و ما اینها را باید بدانیم در مورد شعرمان... امروز، به نظر من، آن تاختوتازی که زمان مغولها اتّفاق افتاد دارد تکرار میشود. البتّه نوع تاختوتاز این مغولهای جدید، مغولهای کراواتبسته و پاپیونزده و ادکلنزده و کت و شلوارپوشیده، با آن مغولها تفاوت دارد، امّا تاختوتاز است... تحریم هم جزو تاختوتاز است... امروز هدف دشمن این است که نقاط قوّت فکری و معارفی ما را از ما بگیرد؛ ما استقلال میخواهیم، روحیهی ما را تضعیف کند ... وحدت ملّی را تضعیف کند، تدیّن زن را، حیای زن را تضعیف کند... همهی اینها تهاجم دشمن است.. شاعر، نقّاش، داستاننویس، سینماگر، معمار؛ اینهایی که در مسائل مختلف فرهنگی هستند، باید بدانند امروز ما در مقابل این غارت دشمن و تاختوتاز دشمن قرار داریم؛ هم خودشان باید توجّه کنند، صحنه را درست درک کنند، هم به دیگران بایستی بنمایانند؛ باید همه را [آگاه] کنند. منفعل نباید بشوند.»
نکته بعدی در مورد حقیقت شعر این است که در آیات پایانی سوره شعرا تدبر کنیم[2]. چون به قول رهبر انقلاب شاعران برجسته ما به معنای واقعی کلمه مصداق قسمت دوم این آیات هستند: الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الغاوونَ اَ لَم تَرَ اَنَّهُم فی کُلِّ وادٍ یَهیمونَ وَ اَنَّهُم یَقولونَ ما لا یَفعَلونَ اِلَّا الَّذینَ آمَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ ذَکَرُوا اللهَ کَثیراً وَ انتَصَروا مِن بَعدِ ما ظُلِموا.
این آیات شعرا را در حالت ابتدایی سرگردان و اغواگر معرفی می کند ولی بعد استثنائاتی وارد می کند که در چهار ویژگی ایمان، عمل صالح، ذکر کثیر و انتقام از ظالمان معرفی می شوند. یعنی شاعران از نظر قرآن باید این چهار ویژگی را داشته باشند. به نظر رهبر اکنون شاعرانی با این ویژگی وجود دارند. یعنی قسمت دوم این آیات (استثنائات وارد بر شاعران سرگردان و گمراه) تقویت شده است. پس اکنون دیگر نمی توان به شعر فقط بر اساس قسمت اول آیه نگاهی منفی داشت و هر شعرخوانی را مکروه یا حرام پنداشت. اکنون کلام پیامبر که بعضی از شعرها حکمتند، طنین بیشتری دارد. عبارت بعضی از شعر (من الشعر) در حدیث نبوی یادآور نیمه دوم آیات سوره شعراء است. شعر با این اوصاف چهارگانه به حقیقت خود نزدیک می شود. همان حقیقت حکیمانه ای که آن را ماندگار کرده و ما را در مقابل هجوم مغول ایمن می کند.
[1] دعبل در خراسان آن شعر معروف خودش را خواند، بعد حضرت [امام رضا (علیه السّلام)] به او جبّه دادند، جایزه دادند. خب او آمد بیرون و رسید قم؛ قمیها گفتند که شنیدهایم امام به تو جبّه داده، آن را به ما بده. گفت نه؛ اصرار کردند و گفتند یک تکّهاش را بده؛ حاضر نشد. با کاروان راه افتاد از قم خارج شد، وسط راه یک راهزنی، از آنهایی که در بیابان کاروانها را میزنند به اینها رسید و جلوی اینها را گرفت و همهی اموالشان را از آنها گرفت. رئیس دزدها آن بالا، روی یک سنگی نشسته بود. افراد دزد داشتند بار این کاروان را دانهدانه باز میکردند، برمیداشتند، چه میکردند؛ او همین طور که نگاه میکرد به عوامل خودش، این بیت را خواند که:
اَرىٰ فَیئَهُم فی غَیرِهِم مُتَقَسِّماً
وَ اَیدِیَهُم مِن فَیئِهِم حَسَراتٍ
مضمون شعر این است که من مال خودم را و آنچه متعلّق به خودم است، میبینم که دارد از دستم میرود. [رئیس دزدها] کاروانها را میگفت دیگر؛ همانها را که خودشان از آن فیء خودشان دستشان خالی است؛ یعنی آن مال خودشان، دست دیگران است. این یک بیت از همان قصیدهی [دعبل] است. دعبل گفت که بروید بپرسید که این قصیده، این شعر مال چه کسی بود تو خواندی. یکی از کاروانیها رفت، گفت این شعری که خواندی، این بیت، مال چه کسی بود؟ گفت مال دعبل است. گفت دعبل اینجا است. گفت کجا است؛ دعبل را به او نشان دادند. دعبل رفت جلو، گفت بله، این شعر مال من است؛ من [دعبل] هستم. او هم دستور داد که همهی آنچه برده بودند به آنها پس دادند.
[2] قبلاً در یادداشتی کوتاه این آیات را مرور کرده ام: http://r1001.blog.ir/1390/08/22
- ۱۱۹ نمایش