تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

این وبلاگ تلاشی برای تبیین تفکر توحیدی است

کانال تلگرامی رضاکریمی
https://telegram.me/karimireza1001

یک تقسیم بندی کلاسیک در شعر وجود دارد که انواع ادبی را بیان می کند. مثلاً شفیعی کدکنی انواع ادبی فارسی را مطرح کرده که شامل ادبیات حماسی، ادبیات غنایی، ادبیات تعلیمی، و ادبیات عرفانی می‌شود. فرم اشعار ملاصدرا هم مانند اشعار ملاهادی سبزواری و شیخ محمودشبستری شعر تعلیمی است و گاه به سبک غزل های عرفانی روایت احوالات شاعر است. حالت اول را می توان اشعار عرفانی نامید و حالت دوم اشعار عارفانه. اولی از علم نظری عرفان می گوید و دومی حال عارف را به تصویر می کشد. حالت اول به علم حصولی نزدیک است و حالت دوم به علم حضوری. قدرت کلمه و ادبیات عاملی است که می تواند با وجود حجاب الفاظ حال و شوری را منتقل کند که اصولاً از جنس الفاظ نیستند به شرطی که این سخن مستقیم از دل باشد نه انتزاعی.

داریوش آشوری در کتاب «عرفان و رندی در شعر حافظ» بین دو نوع مکتب عرفانی مقایسه ای می کند و می گوید: «رابطه بی میانجی عاشق و معشوق که بنیان توجیه ماجرای عصیان و گناه در مکتب شرقی است در مکتب غربی آن چنان توجیهی ندارد... چنان نظری است که جایی چندان برای شور شاعرانه باز نمی گذارد(ص۱۵۴). منظور از مکتب غربی عرفان غرب جهان اسلام و بیشتر ابن عربی اندلسی است. ابن عربی عرفان را نظری می کند و اینگونه به حالت حصولی نزدیک می شود. گرچه اشعار او در فتوحات اند که بیشتر نظری هستند ولی اشعار ترجمان الاشواق را می توان دارای شور شاعرانه و حالت بی واسطه تری با محبوب در نظر آورد.

تقسیم بندی شعر به حضوری و حصولی می تواند تقسیم بندی مرسوم انواع ادبی که شامل شعر غنایی و تعلمی و ... است را اصلاح و تکمیل کند. شعر غنایی بیشتر این خاصیت را دارد که مخاطب را از الفاظش به سوی معانی ببرد. بلکه اتحاد فرم و مضمون در این شعر به این سیر کمک می کند. به عبارت دیگر آیا شعر غنایی و تعلیمی می توانند از لحاظ حضوری بودن یکی باشند؟ لازمه این کار اتحاد فرم و مضمون است که در شعر حافظ به اوج رسیده است. با این نوع نظر به شعر می توان گفت: دیگر انواع ادبی مانند شعر حماسی را هم می توان به نحو حضوری گفت که شاعرانی دیگر می طلبد.

 

آشوری نکته تکمیلی مهمی هم می گوید و آن اینکه تأویل ذوقی از زبان قرآن است و تأویل فلسفی مآب به زبان مفهومی.(ص۱۵۷). پس متن شورمندانه بی واسطه و حضوری لزوما به سبکه مرسوم منظوم نیست بلکه متن می تواند حالت منثور داشته ولی مخاطب را به سرعت به هدف منتقل کند. تجربه شخصی بنده از اثرگذاری جملات ساده و بی وزن مرحوم حاج اسماعیل دولابی، نشانه ای دیگر است که گفتارها و نوشتارهای حضوری قالب های منظوم و منثور متنوعی دارند.

شهید مطهری ملاقات هایی با مرحوم هاشم حداد داشته است و تعریف کرده است که: یکبار که‌ خدمتشان‌ بودم‌ از من‌ پرسیدند: نماز را چگونه‌ میخوانی‌؟ عرض‌ کردم‌: کاملاً توجّه‌ به‌ معانیِ کلمات‌ و جملات‌ آن‌ دارم‌!فرمودندپس‌ کِیْ نماز میخوانی‌؟! در نماز توجّه‌ات‌ به‌ خدا باشد و بس‌! توجّه‌ به‌ معانی‌ مکن‌! (روح مجرد/ص162) . در مورد شرح این جمله چه باید گفت؟ راوی اصلی ماجرا، یعنی علامه حسینی طهرانی می گوید: در نماز نباید انسان‌ توجّه‌ به‌ الفاظ‌ و عبارات‌ آن‌ داشته‌ باشد مگر توجّه‌ آلی‌ و مِرْآتی‌. زیرا اگر توجّه‌ به‌ الفاظ‌ نماز از صحّت‌ ادا کردن‌ و تجوید آن‌ و أداءِ از مخارج‌ آن‌ شود، دیگر آن‌ نماز، نماز نیست‌؛ نه‌ توجّه‌ به‌ خداست‌ و نه‌ توجّه‌ به‌ معنی‌... در نماز که‌ أهمّ امور است‌ باید انسان‌ در حضور قلب‌ به‌ خدا منقطع‌ باشد و هیچ‌ خاطره‌ای‌ و اندیشه‌ای‌ از ذهن‌ عبور نکند، و این‌ فقط‌ در صورتی‌ امکان‌پذیر است‌ که‌ جملات‌ و عبارات‌ نماز که‌ طبعاً حاوی‌ معانی‌ خود می‌باشند بدون‌ اندک‌ توجّه‌ به‌ خود آنها در ذهن‌ بیاید و بر زبان‌ جاری‌ شود. در اینصورت‌ نماز، نماز است‌. یعنی‌ مخاطب‌ خداست‌؛ حضور قلب‌ با خداست‌. و گرنه‌ حضور قلب‌ با الفاظ‌ و یا با معانی‌ است‌؛ و خداوند علِیّ أعْلی‌ مهجور گردیده‌، و فقط‌ به‌ نظر ضمنی‌ که‌ در حقیقت‌ نظر نیست‌ به‌ او ملاحظه‌ شده‌ است‌. (روح مجرد/ص164-162).

علم حضوری یعنی حضور بی واسطه معلوم نزد عالم. ولی به تعبیری دیگر علم حضوری یعنی اتحاد علم با عمل و قول با فعل. بر اساس آیه أَنَّهُمْ یَقُولُونَ ما لا یَفْعَلُونَ (شعراء226) می توان گفت شعر شاعر باید با فعل او هماهنگ بلکه یکی باشد وگرنه جزء فِی کُلِّ وادٍ یَهِیمُون خواهند بود. اگر قول و فعل در شعر به هم نزدیک باشند شعر عارفانه است ولی اگر قول و فعل صرفا با هم هماهنگ باشند شعر نظری و تعلیمی عرفانی است و اگر قول و فعل با هم نباشند شعر شیطانی و سرگردان و منافقانه است.

از یک نظر قول با فعل مقایسه می شود ولی از نظری دیگر قول با قلب مقایسه باشد. قول فعلی در حقیقت قول قلبی است و اگر قول از قلب نجوشد در فعل هم نمی آید: وَ لِیَعْلَمَ الَّذینَ نافَقُوا وَ قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا قاتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُوا قالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتالاً لاَتَّبَعْناکُمْ هُمْ لِلْکُفْرِ یَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإیمانِ یَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَیْسَ فی‏ قُلُوبِهِمْ (آل عمران167).

در تقسیم بندی حضوری/حصولی شعر و ادبیات، انواع عرفانی و غنایی و حماسی می توانند یکی شوند. در اینجا گاه نثر می تواند به اندازه شعر در برانگیختگی مخاطب اثر داشته باشد.

بعضی شعر تعلیمی را سطح نازل ادبی می دانند و شاید همین تصور هم در مورد شعر تعلیمی عرفانی به وجود بیاید اما این نوع هم برای رعایت وسع مخاطب لازم است و نمی بایست لزوما شعر عارفانه را جایگزین همیشگی شعر عرفانی دانست.

ملاصدرا از میان اشعار حضوری شعر عارفانه و غنایی را دارد که یکی از مهم ترین نشانه های آن عبارت پرتکرار ساقیا است و حال دگرگونش را نشان می دهد که آب می طلبد و سینه اش پرتاب است.

 

ساقیا از سر بنه این خواب را
آب ده این سینه پر تاب را
جام می را آب آتش بار کن
از صراحی دیده خون بار کن
مطربا یکدم به کف نه بربطی
زورق تن را بیفکن در شطی
از دف و نی زهره را در رقص آر
وز نوای چنگ و بربط اشکبار(مجموعه اشعار ملاصدرا، ص46)

  • رضا کریمی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی