#سیمرغ بهترین فیلم از #نگاه_ملی برازنده فیلم #۲۳_نفر است. #سینمای_ملی هم باید موضوع ملی داشته باشد و هم روایت ملی. این فیلم در لایه اول داستان ۲۳ اسیر نوجوان است و در لایه عمیق تر نگاهی متفکرانه درباره حضور آگاهانه افراد کوچک در جنگ است و تلاش می کند این پرسش را تکرار کند که بزرگ کیست و کوچک کیست؟
در اینجا نه فیلمی شعاری می بینیم و نه برخلاف برخی آثار دفاع مقدس موضوعات چالش برانگیز داخلی مطرح می شوند حتی نگرش به عراقی ها کاملاً سیاه نیست و در کنار نمایش خشونت و ظلم بر اسرا جنبه های سفید برخی زندانبانان و ژنرال های عراقی هم دیده می شود و حتی زندگی در بازداشتگاه کاملاً تلخ نیست و رنگ آن خاکستری است و طنز به آن آمیخته شده و جشن پیروزی هم وجود دارد و شکنجه ها از دور به گوش می رسند و کتک خوردن بچه ها ناگوار است اما خشونت آمیز نیست. این نحوه روایت، نوجوانان و خانواده ها را هم مخاطب فیلم می کند تا فیلم #محدودیت_سنی نداشته باشد و همه مردم ایران و خانواده ها آن را ببینند.
در این فیلم ما با یک اسطوره آرمانی روبرو نیستیم بلکه ماجرا واقعی و روایت وفادارانه است. کارگردانی هم حرفه ای است و قاب بندی و بازی های نابازیگران و موسیقی #آریا_عظیمی_نژاد، دیالوگها و سیر فیلمنامه باورپذیر و غیرشعاری و بلکه جذاب و گیراست و حتی #مسعود_فراستی سخت پسند را هم به ستایش واداشته است.
تأثیرپذیری فیلم از کتاب خواندنی #آن_23_نفر هم مشهود است. گرچه فیلم برخلاف کتاب سعی کرده از خاطرات کرمانی #احمد_یوسف_زاده فراتر برود و اساساً خیلی وارد شناسنامه و شخصیت 23نفر نشده است و همه را با نگاه ملی دیده است اما محورهای کلیدی مشترکی در هر دو به چشم می خورد. مثلاً مفهوم بزرگ شدن در فیلم و کتاب به صورت پررنگی وجود دارد چنانچه پایان کتاب آزادی نیست بزرگ شدن است و روییدن لایه نازکی موی نرم و سیاه در سطح صورت یک نوجوان نشان از مرد شدن در شرایط سخت دارد و این بزرگ شدن به شکلی دیگر مورد توجه کارگردان است. یا بیان اینکه سیلی و اسارت ملازم یکدیگرند (ص108) به شکل ویژه ای در فیلم بارها دیده می شود و یا صدای کابل خوردن اسرا (ص173) هم در کتاب و هم در فیلم توصیف شده است.
مشاور کارگردان #ابراهیم_حاتمی_کیا است اما #مهدی_جعفری فیلم چالشی نساخته، برخلاف حاتمی کیا که در آثارش در عین پرداختن به موضوعات مهم، درگیری و جدل نسل ها و جناحها و نمایش خائنین و انتقاد از نقاط سیاه (که در جای خود لازم است) را در روایتش قرار می دهد و از آشکار کردن تردیدها و تزلزل ها ابایی ندارد... اما جعفری حتی داستان نفر ۲۴ام را پررنگ می کند تا او را از خیانت تبرئه کند و خاک وطنرا در لباس بچه ها فرو می کند و در زمین عراق بر زمین می ریزد، اختلاف و درگیری بچه ها را زود ختم به خیر می کند و اختلاف روش آنها را سریعا به وحدت تبدیل می کند؛ چنانچه که دستهای هم پیمان برهمنهاده پوستر فیلم شده است، اینجاست که برخلاف برخی تصورات، حمایت #سازمان_اوج نگرش ومنش جناحی ندارد و این ویژگی هاست که یک موضوع ملی را به یک سینمای ملی ارتقا می دهد.
علاوه بر این از همان ابتدا این پرسش شبهه گون مطرح می شود و در انتها دوباره تکرار می شود که جنگ جای بچه ها نیست! و کوچک در جنگ چه می کند؟ و بارها با زبان و با تصویر تلاش می شود که برای پاسخ به این پرسش فکر کنیم که آیا جنگ منتظر می ماند بچه ها بزرگ شوند؟ اصلاً کوچک یعنی کی؟ بزرگ یعنی کی؟ و آدم کی بزرگ می شود؟
- ۲۵۹ نمایش