شبی تابستانی به همراه #شهید_محمد_حسین_علیخانی و یکی از همکارانش بعد از نماز مغرب و عشاء سوار بر ماشین در خیابان های شهر راه افتادیم. چندبار گفت باید ما را مهمان خوراکی کنی! من هم اعلام آمادگی می کردم ولی نهایتا خود آقا حسین بود که ما را به بستنی مهمان کرد!
حالا دیگه شبگردی ما طول کشیده بود ماشین به سمت میدان خروجی شهر حرکت کرد. من گفتم خب دیگه برگردیم! جوابی ندادند و از شهر خارجشدیم و در جاده نیمهتاریک ماشین سرعت گرفت! ساعت از نیمه شب گذشته بود، گفتم دیگه قرار ما این نبود! چه خبره! باز هم جواب درستی نشنیدم. بعد از مدت کوتاهی آقا حسین که جلونشسته بود با همان حالت روبه جاده و مسیر روبرو شروع به خواندن آواز کرد:
چرخ با این اختران ، نغز و خوش و زیباستی
صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی
این سخن را در نیابد هیچ فهم ظاهری
گر ابونصراستی و گر بوعلی سیناستی
من تعجب کرده بودم و از شخصیت آرام و جدی که به راحتی احساساتی نمی شد آواز خواندن را انتظار نداشتم. اما گویا احوالات آدمها بعد از نیمه شب متفاوت می شود.
گفت این شعر کیه؟ گفتمنمی دانم اما در دلم دنبال شاعران معروف می گشتم. خودش گفت این شعر از #میرفندرسکی است...
همانطور که به ایننام فکر می کردم، ماشین دور زد و ما به شهر برگشتیم.
اکنونکه به مضامین این شعر فکر می کنم آن را وصف احوال آن شهید می بینم. او که مدتی اهل فلسفه بود تمنای گذر از فلسفه داشت و به دنبال صورت پنهان هستی بود که با فهم ظاهریحتی در نوشتههای ابونصر فارابی و بوعلی سینا یافت نمی شد بلکه در عرفان عملی است که حقیقت آشکار می شود.
- ۵۰۵ نمایش