علامه طباطبایی در مورد جنس مؤنث نظری بنیادین و فیلسوفانه در المیزان بیان می کند. او در تفسیر « إِن یَدْعُونَ مِن دُونِهِ إِلَّا إِنَاثًا» (نساء/۱۱۷) معتقد است: در بین معبود مشرکان مرد هم بوده اند مانند عیسی و برهما و بودا. اینکه معبود غیر خدا «اناث» نامیده به جهت قابلیت و انفعال وناتوانی آنهاست. انوثت (مؤنث بودن) یعنی انفعال محض شأن مخلوق است با مقایسه خالق.
این نکته یکی از مصادیق تفسیر بنیادین از کلمات است که علامه فیلسوفانه آن را بیان می کند.
در اینجا ریشه لغت (نرمی و اثرپذیری) مبنای بیان نظری قرار گرفته است و به نظرم اگر مؤنث بودن را به معنی لغوی آن معنی نکنیم فهم حصر در جمله « إِن یَدْعُونَ مِن دُونِهِ إِلَّا إِنَاثًا» سخت می شود: چطور مشرکان فقط مؤنث را میطلبند؟!! مگر معبود مذکر در تاریخ نداریم؟
پاسخ علامه این است که خدایان مذکر همدر واقع مؤنثند چون همه در برابر خدا مؤنث ومنفعلند. گفتن این جمله در غیر این سیاق سوءتفاهم است: همه انسانها مؤنث هستند! و به تعبیری الخلق عیال الله.
البته گفتنی است صاحب تسنیم به این نظر تمایل زیادی ندارد. خلاصه نظر وی این است که : درباره معنی «ان یدعون من دونه الا اناثا» برخی مانند علامه طباطبایی برآنند که اناث یعنی نرمی و اثرپذیری و به گمان مشرکان بتها اثرپذیر بودند. برخی هم می گویند برخی مشرکان فرشتگان را که مؤنث می نامیدند می پرستیدند. این احتمال پسندیده تر است. (تسنیم، ج۲۰، ۴۷۸ و ۴۷۹). اودر توجیهاشکال حصر هممی گوید: حصر در این جمله، اضافی است، چون به سنت جاهلی مشرکان حجاز نظر دارد که بیشتر آنان فرشتگان آسمانی را مدبّرات امور و معبود خود میپنداشتند...شواهد قرآنی نشان میدهند که مشرکان، ملائک را مؤنث میپنداشتند(تسنیم، جلد 20 ، ص480). یک اشکال در این نظر آقای جوادی ایناست که همت مفسر باید این باشد که قرآن را جاودان تفسیر کند نه اینکه (در توجیه حصر آیه) آن را به سنت صدر اسلام محدود نماید. اشکال دیگر این است که وی اعتقاد به انوثت معبودها را «گمان» مشرکان می داند ولی در بیان علامه چنینچیزی نیست و فکر می کنم منظور این است که دعوت به غیرخدا به «دعوت به اناث» بازگشت دارد بدوناینکهلزومامشرکان متوجه این حقیقت باشند.
اساسا بیان استاد فلسفی و جاودان تر از توجیه مقطعی شاگرد است. علاوه بر این علامه نبرد ما با مشرکین و شیطان را به صورت توحیدی تر تئوریزه می کند.
- ۵۷۱ نمایش
در تایید نظر شما و جناب علامه:
مذکر و مونث به نقش اشاره دارد تا جنسیت
و اینکه زبان عربی قرآن، زبان مردم اهل حجاز نیست که مونث پنداشتن ملائکه توسط آنها را دلیل اناث آمدن در آیه بدانیم
برای تحقیق بیشتر می توانید رجوع کنید به آیاتی که در قرآن درمورد ملائکه است تا متوجه شویم مذکر و مونث بیشتر ناظر به نقش است... آنجا که در قرآن بعضی از ملائک به صورت مذکر آمده اند، برخی به صورت مونث و... که این ناظر به نوع نقشی است که آنها ایفا می کنند (مثلا ملائکی که به دیدار حضرت مریم می روند، با ادبیات مونث در قرآن از آنها گفته: اذ قالت الملائکه یا مریم)
و یا آیاتی که راجع به خود زن و مرد است... مثلا انجا که خطاب به یک زن، از ادبیات مربوط به مذکر استفاده می کند. به عنوان مثال در رابطه با همسر حضرت لوط: کانت من الغابرین (نفرموده من الغابرات)... که اینجا مذکر آمدن ناظر به نقش مذکری است که همسر جناب لوط ایفا کردند و از نقش زنانگی خود خارج شدند
دلیل دومی که ممکن است (!) برای اناث آمدن در آیه باشد، مربوط به خلقت انسان ها از نفس واحده باشد
موفق باشید