
خواندن این یادداشتها -از طرف کسی مثل من که حداقل مشکلات متولیان فرهنگی استانش را می بیند و خودش هم دستی بر آتش دارد- بسیار عبرت آموز و دردناک است. و من اعتراف می کنم که این روزها حال خوبی ندارم. و عبرت آموز تر این که گفتن و نوشتن از این وضع در شرایط بد اقتصادی کشور از طرف کسی شنیده و خوانده نمی شود!! و باز هم همان حکایت همیشگی! اکنون فقط می خواهم بر حس بدبینی ام غلبه کنم که می دانم همیشه راه خروج هست. تنها چیزی که به ذهنم رسید توصیه به انتشار دوباره مقاله مهم لطفا آقایان وزرا بخوانند است.
سروستانی بحثهای خود و اشارات متنوع به مسائل مختلف را در سه موضوع کلی مطرح می کند.
الف. غیبت تفکر استراتژیک در حوزة فعّالیتها و برنامههای فرهنگی:مصروف شدن توجهات به «اقتصاد و سیاست»و نگاه به فرهنگ بر همین اساس!- بسته شدن باب نقد
ب.توزیع نامناسب مناصب و پستها حسب گرایشهای حزبی و سیاسی
ج.فقدان مراکز مطالعاتی جدّی در حوزة شناسایی خصم: ترجمه و گرتهبرداری به جای تحقیق و پرسش
از آنجا که وی خود علاوه بر اینکه نویسنده و نظریه پرداز است ُ فعال فرهنگی هم محسوب می شود با نگاهی نزدیک به مواردی اشاره می کند که دردها ومسائل بسیاری از اهالی فرهنگی است. خواندن این مقاله را به همه به ویژه فعالان فرهنگی توصیه می کنم.
- ۲۸۳ نمایش
-------
لینک جدید گذاشتم