کتاب «نظام حقوق زن در اسلام» در دفاع در مقابل شبهات وارده در مجله زن روز سال های قبل از انقلاب اسلامی نوشته شد.
حق خواستگاری، حق طلاق، استقلال اجتماعی زن، ارث زن، تعدد ازوجات و ازدواج موقت ... مسائلی هستند که هنوز هم امروزه مورد پرسش هستند و در این کتاب تلاش شده با نگاهی معاصر (بر اساس حقوق بشر طبیعی) به آنها پاسخ داده شود.
کلید اصلی درک مطالب کتاب تفاوت تساوی و تشابه است: « در نهضت غرب ... عمداً یا سهواً «تساوى» به جاى «تشابه» به کار رفت و «برابرى» با «همانندى» یکى شمرده شد... «انسان» بودن زن موجب فراموشى «زن» بودن وى گردید.(ص16)
همانطور که گفتیم شهید مطهری سعی کرده به دفاع از حقوق زن در اسلام بپردازد اما با این توضیح که نگاهی معاصر هم به این مسئله داشته است شاهد سخن ما هم اولین جمله کتاب است: این کتاب نگاهی به حقوق زن با توجه به مقتضیات جدید است مقتضیات عصر ما ایجاب مىکند که بسیارى از مسائل مجدداً مورد ارزیابى قرار گیرد و به ارزیابیهاى گذشته بسنده نشود.(ص11).
نویسنده مسئله حقوق بشر به معنای حقوق طبیعی و فطری در نزد اندیشمندان غرب ستایش می کند: «در دنیاى غرب، از قرن هفدهم به بعد، پابه پاى نهضتهاى علمى و فلسفى، نهضتى در زمینه مسائل اجتماعى و به نام «حقوق بشر» صورت گرفت. نویسندگان و متفکران قرن هفدهم و هجدهم افکار خویش را در باره حقوق طبیعى و فطرى و غیرقابل سلب بشر با پشتکار قابل تحسینى در میان مردم پخش کردند. ژان ژاک روسو و ولتر و منتسکیو از این گروه نویسندگان و متفکرانند. این گروه حق عظیمى بر جامعه بشریت دارند. شاید بتوان ادعا کرد که حق اینها بر جامعه بشریت از حق مکتشفان و مخترعان بزرگ کمتر نیست.»(ص12)
او معتقد است که دیدگاه های اسلام هم بر اساس حقوق طبیعی و فطری قابل تبیین است و از اینکه غربی ها در عین ادعای بشر طبیعی از طبیعت زن و مرد غافل شده اند اظهار شگفتی می کند:« اتفاقاً قضیه برعکس است؛ در پرتو اکتشافات و پیشرفتهاى علمى زیستى و روانى، تفاوتهاى دو جنس روشنتر و مستدلتر گشت و ما در برخى از فصول این کتاب با استناد به تحقیقات زیست شناسان و فیزیولوژیستها و روانشناسان در این باره بحث کردهایم. با همه اینها مسأله اساسى به فراموشى سپرده شد و این مایه شگفتى است.(ص15)
اینجاست که معضل اصلی مسئله زن شناخته می شود: بدبختیهاى قدیم غالباً معلول این جهت بود که انسان بودن زن به فراموشى سپرده شده بود و بدبختیهاى جدید از آن است که عمداً یا سهواً زن بودن زن و موقع طبیعى و فطرىاش، رسالتش، مدارش، تقاضاهاى غریزىاش، ستعدادهاى ویژهاش به فراموشى سپرده شده است.(ص19)
- ۳۱۹ نمایش