قرآن ابتدا در مذمت شعرا سخن گفته و بعد استثنایی آورده است و ویژگی های شاعران دینی را ذکر کرده است:
وَالشُّعَرَاء یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ ﴿224﴾ أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وَادٍ یَهِیمُونَ ﴿225﴾ وَأَنَّهُمْ یَقُولُونَ مَا لَا یَفْعَلُونَ ﴿226﴾
شعرا را غاوون (گمراهان) پیروی می کنند، مگر ندیده ای که در هر وادی سرگردانند و آنها قطعاً چیزی را می گویند که انجام نمی دهند؟
پس مشکل شاعران در همه جایی بودن آنها و در اقوال بی عمل آنهاست. البته این دوصفت نشان از ضعف شاعران ندارد بلکه شاعران پیرو دارند پس بر اثر قدرت شیطانی جماعتی را راه بری می کنند هر چند این راه به ناکجاآباد باشد. از آیات قبل می فهمیم که شاعران محل نزول شیاطین اند آنها استراق سمع می کنند ولی برخلاف انبیاء که از فرشته می شنیدند و مردم را هدایت می کردند نتیجه این شنیدن به پیروی گمراهان منجر می شود چون آنها ول گرد و بی عمل هستند و به عبارتی چون آنها در نفس خود دروغ زن گناهکارند (این دوصفت استعداد نزول شیاطین را فراهم آورده اند) و اکثراً در اشعار خود دروغ می گویند.
هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلَى مَن تَنَزَّلُ الشَّیَاطِینُ ﴿221﴾تَنَزَّلُ عَلَى کُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ ﴿222﴾ یُلْقُونَ السَّمْعَ وَأَکْثَرُهُمْ کَاذِبُونَ ﴿223﴾
آیا شما را خبر دهم که شیاطین بر چه کسى فرود مىآیند؟ بر هر افاک گناهکارى فرود مىآیند، گوش فرا مىدارند و بیشترشان دروغگویند. این خبر قرآن نشان می دهد که بحث نزول شیطانی در جای دیگر ناشناخته است و قران است که خبر از شعرشیطانی و الهام فجورآمیز می دهد.
با این وصف برخی شاعران استثنا هستند؛ آنها که چهار صفت دارند:
إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ ﴿227﴾
ایمان دارند و به صالحات عمل می کنند و ذکر کثیر می گویند و در مقابل ظلم انتقام می گیرند...
اینجاست که پیامبر فرمود برخی از شعر حکمت است و برخی از بیان ها سحر است. اساساً از آنجا که نزول هم از آن فرشتگان است و هم از آن شیاطین، برخی الهام ها فجورآمیز و برخی تقواگونه هستند:فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿شمس/8﴾
برای تبیین معیارهای شعر رحمانی و تمیز آن از شعر شیطانی تدبر در این آیه و آیات مشابه راهگشاست: به نظر ایمان و عمل صالح در مقابل افک و اثم بیان شده اند و ذکر کثیر در مقابل فی کل واد یهیمون آمده و قول بی فعل در مقابل انتصار بعد از ظلم. این دوصفت دوم نیاز به توضیح بیشتری دارند.
- در روایات ذکر کثیر ذکر در حالات مختلف معنا شده است نه اینکه هر ذکری که زیاد تکرار شود ذکر کثیر باشد پس می توان دوای همه جایی بودن را ذکر کثیر دانست به عبارت دیگر شاعر همه جا می رود اما با خدا می رود.
- در سوره صف آمده که: کَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ ﴿3﴾ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُم بُنیَانٌ مَّرْصُوصٌ(4). تدبر در این دو آیه به ما می فهماند که برای پرهیز از خشم خدا نسبت به قول بی فعل باید اهل مبارزه بود و در صف مبارزان همچون بنیان مرصوص جنگید. پس می توان معنی انتصار شاعر بعد از ظلم را مبارزه دانست. همچنانکه پیامبر درباره شعرا فرمود: مؤمن تنها با شمشیر جهاد نمی کند بلکه زبان او نیز شمشیر است، به آن خدایی که جانم به دست اوست مطمئن بدانید شما با اشعار خود جهادی می کنید که گویا با تیر بدنهایشان را خون آلود کرده باشید(مجمع البیان/ ذیل آیات شوره شعرا).
- ۴۲۵ نمایش
مطلب خوبی بود.اما اگر صریح تر بیان می شد که شاعر چه کسی است راهگشاتر بود.برخی از صفات شعرا بپمبین اینکه چه کسی شاعر است ، نیست.
مطلبی هم که راجع به ذکر کثیر آورده بودید جالب توجه بود.