شنیدن داستان عشاق بسیار لذت بخش بوده است. عشق قدیمی و عشق شرقی همراه با فداکاری بوده و عاشق بزرگترین مانع را در سر راه خود «من» می دیده است. اما امروزه عاشق ادعای مالکیت می کند و خودخواه است. عشق همیشه شوری در دلها برپا کرده است و عاشق را به کارهای خلاف عادت واداشته است اما انچه سبب تفاوت عاشقی قدیم و جدید شده است حس تملک امروزی است. عاشق امروز بی اختیار نمی شود و چون و چرا در کار می آورد اما عشق های اساطیری تا مرحله فنا پیش می رفتند. آنچه که امروز مرسوم است از خانواده های اشرافی شروع شد؛ آنجایی که عشق یک احساس بود که در کالبد انسان جان می گرفت مانند آنچه که د ررمان آناکارنینای تولستوی می خوانیم. اما عشق حقیقی همان است که مولوی و شمس، لیلی و مجنون، فرهادوشیرین داشتند.
برای کسانی چون من که تجربه ای عاشقانه از سر گذرانده اند شنیدن این روایت ها خاطره انگیز و عبرت آموز است: مردی با دروغ با یک زن ازدواج می کند زن نازاست و مرد این مسئله را می پذیرد این اولین فداکاری است که بر روی آن ایستادگی می کند. وقتی زن دروغش را می فهمد او را به خاطر اینکه به یک عاشق دروغ گفته نمی بخشد اما چون با خداوند شرطی عاشقانه می بندد و او را « از مرگ جسته» می بیند دوباره برمی گردد. این بار دوباره نوبت فداکاری مرد است. زن به خاطر مشکلات همسرش سیمای زیبایش رااز دست می دهد و این برایش بسیار سخت است پس بنای رفتن می گذارد؛ به بهانه نازایی و زشتی. اما همه این برخوردها بازی و امتحان عشق است کسی ته قلبش راضی به جدایی نیست زن همچنان عاشق است و مرد نیز هم. پس دوباره زندگی از سر گرفته می شود؛ عاشقانه. اما هنوز احساس ضعف و تحقیر در زن موج می زند. چه باید بکند؟! تنها یک راه وجود دارد و آن اینکه عاشق زشتی معشوق را هرگز نبیند. پس عاشق کور می شود، برای همیشه! این ارمغان تاریکی بود.
عشق با همه خطرات و نتایج عجیبش باورپذیر است و ارمغان تاریکی هم باورپذیر بود و روایتی محکم و زنده داشت. ارمغان تاریکی خاطره ای بود از یک عاشقانه قدیمی (بهتر است از چهل سالگی و به رنگ ارغوان هم در اینجا یادی کنم). ما برای هنر این سرزمین به چنین روایت هایی نیازمندیم.
------------------
روایت موازی این مجموعه درباره گروهک مجاهدین خلق است و کارگردان به نوبه خود تصویر قابل تأملی ا زاین تکه تاریخی معاصر نشان داده است. انتقاد برخی بر این بود که داستان عشقی فیلم بر روایت تاریخی چربیده است و البته درست هم هست. اما بستگی دارد که با چه نگاهی به ارمغان تاریکی نگاه کنیم: یک سریال تاریخی با داستان عاشقانه؟ یا یک داستان عاشقانه در دل یک حادثه تاریخی؟
- ۳۹۱ نمایش
عشقت دهد بهایم یا ساقی العطاشی
من دست بوس مشکم ای حضرت علمدار
خاک ره شمایم یا ساقی العطاشی
دست تو فوق هردست ای صاحب کرامت
یک آن مکن رهایم یا ساقی العطاشی
ایشالله زیارت حرم باصفای امام حسین وزیارت حرم داداش گلش نصیبتون بشه
اگه مایل بودید می تونید یه بازدیدی هم از وبلاگ ساقی العطاشی کربلا اقا ابالفضل داشته باشید