تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

این وبلاگ تلاشی برای تبیین تفکر توحیدی است

کانال تلگرامی رضاکریمی
https://telegram.me/karimireza1001

یک ساعت  تفکر از هفتاد سال عبادت برتر است اما خدا در سوره مدّثّرمی گوید او تفکیر کرد (فَکََّرَ) و اندازه گرفت، خدا بکشد او را به خاطر اندازه ای که گرفت! تفکیر با تفکر چه تفاوتی دارد؟ پاسخ در قرآن آمده است. سوره مدّثّر نقد تفکیر است. و تفکیر همان روشنفکری است! می دانم که این ادعا سوء تفاهم برانگیز است. من به ساحت متفکران اسائه ادب نمی کنم و فقط از قرآن می گویم. هدف حمله به روشنفکری نیست بلکه هدف تمیز بین فکر حقیقی (تفکر) با فکر غلط (تفکیر) است. اما به نظر می رسد در ادبیات قرآن مفکرین (نه متفکرین) همان روشنفکران باشند که هردو در سوره مدّثّر مورد اشاره قرار گرفته اند.

-------------------------

در مورد معنای روشنفکری نظرات مختلفی وجود دارد بعضی به خاطر فرار از اتهام تاریک اندیش بودن سعی کردند روشنفکری را به معنای فکر روشن داشتن بدانند و آن را تأیید کنند اما بعضی گفتند روشنفکری بار معنایی خاص خود را دارد و نمی شود آن را در هر فرهنگی بدون تفکر وارد کرد. اولین کسی که گفت : روشنفکری دینی محال است دکتر داوری اردکانی بود و در واقع می توان ایشان رامبدع این اصل افشاگر دانست (که فهم آن برای بسیاری مشکل بود). دکتر رضا داوری اردکانی در یک گفتگو (با روزنامه جام جم ، که در کتاب عقل و زمانه هم چاپ شده است) می گوید: اگر روشنفکری به معنای لغوی آن در نظر گرفته شود، افرادی که فکر روشن دارند، زیادند و همیشه و در همه جا بوده اند. اما روشنفکر، ترجمه لفظی انتلکتوال است که اولین بار گروهی از نویسندگان فرانسه (و در رائس آنها امیل زولا) اعلامیه ای را امضاء کردند و از دریفوس ، افسر فرانسوی که متهم به جاسوسی شده بود، دفاع کردند و عنوان روشنفکر به خود دادند.در تفکر جدید، تغییر جهان اصل اساسی و مبناست. روشنفکر کسی است که با ملاکهای ایدئولوژیک ، وضع سیاسی اجتماعی موجود را نقد می کند و به عهده می گیرد که این وضع را تغییر دهد.

دکتر داوری با تحلیل معنای اصطلاحی روشنفکری (سیاسی و ایدئولوژیک بودن) بحث را پیش برده اند. اما من می خواهم بگویم بلکه با همان تحلیل معنای لغوی روشنفکری (تفکیر) می توان این پدیده مورد نقد قرار داد. در واقع سؤال اساسی این است نسبت روشنفکری با راز چیست؟ پرسش از این نسبت برای اولین بار نیست که مطرح می شود بلکه عبدالکریم سروش در کتاب روشنفکری رازدانی و دینداری متوجه این مسئله شده است. اما پاسخ در اینجا در جهت نقد روشنفکری دینی پیش می رود نه آسیب زدایی از آن. چنانچه سروش توقع داشته است.

---------------------------------

روشنفکری ماجرای فهم عدد نوزده است! عددی که یک راز است و خدا می گوید ما این عدد را جز برای این قرار ندادیم تا کسانی که در قلبشان مرض است و کافران بگویند خدا چرا چنین گفته (و روشن حرف نزده) است (مدثر/31).

متفکرین در قرآن همان اولوالباب هستند. حدیث اولوالالباب در بحارالانوار سند گمنام این بحث است (رجوع کنید به مقدمه جلد اول کتاب طوبای محبت ومصباح الهدی190-187). در این حدیث آمده است : «اولوالالباب کسانی هستند که با فکر عمل می کنند تا مهر خدا را به ارث می برند که با روشن شدن قلب به آن، لطف شاملشان می شود و با نزول این منزل، اهل فوائد می گردند وبا این تغییر با حکمت تکلم می کنند وصاحب زیرکی می شوند. با نزول این منزل در قدرت عمل می کنند. پس طبقات سه گانه را می شناسند. با رسیدن به این منزل فکرشان با لطف وحکمت وبیان دگرگون می شود. با این منزل شهوت ومحبتشان را در خالقشان می گذارند. وبا این منزل کبری خدا را در قلبشان می بینند» ... در ادامه حدیث آمده است: آنها (اولولالباب) حکمت را از غیر طریق حکما و علم را از غیر طریق علما وصدق را از غیر طریق صدیقین به ارث می برند. چون حکما حکمت را با سکوت وعلما علم را با طلب وصدیقین صدق را با خشوع وطول عبادت به ارث می برند. پس اولوالالباب چگونه هستند؟! شیوه آنها سریع ولی خطرناک است (مصباح الهدی، ص191). مسئله، مسئله حق محبت وحق معرفت را به جا آوردن است. هرکس به هرچیزی بیش از خدا و تسلیم شدن به  او اصالت بدهد به پستی می رود.  این عبادات گرچه نور هستند اما زیاد مهم شده اند و «حجاب نوری» تلقی می شوند! آنها ( هر کس غیر از اولوالالباب!) مانند خران فراری هستند که از چنگ شیرها فرار می کنند (مدثر/51و50) و نمی خواهند شکار وتسلیم شوند. تفکر شکار شدن است نه شکار کردن. برای رسیدن به این مقام باید به جای فرار خوف از خدا را جایگزین کرد و به جایگاهی رسید که می توان آن را مقام مدّثّر نامید.

مفکرین روشنفکر و منورالفکر یا روشن خواه ونورطلب هستند که راززدایی می کنند وخواهان رسیدن به صحیفه ای باز و واضح (مدثر/53) ومفاهیمی روشن و نورانی هستند. شب مهمترین تجلی راز خداست پس متفکرین شب زنده دار هستند (بحث شب زنده داری در سوره مزّمّل – واژه ای شبیه به مدّثّر و نام سوره قبل از آن در قرآن!- مفصل آمده است) اما مفکرین شب زنده داری نمی کنند وترجیح می دهند یاشب را روشن کنند یا کار روز را در شب انجام بدهند یا حداقل در بستر خواب فرو بروند. آنها را می توان کسانی دانست که فکر می کنند وتقدیر می کنند اما قرآن می گوید: خدا بکشدشان به خاطر تقدیری که کردند (مدثر/22-19). این علم کسبی نوری است که راهنمایی نمی کند بلکه حجاب نوری است. اولوالالباب را می توان آنها که روشنفکری نمی کنند دانست. اولوالالباب صید در پی صیاد و مرغ در پی شهباز هستند .

مرغ سان از قفس خاک هوایی گشتم    به امیدی که مگر صید کند شهبازم

بسیار قابل تأمل است که اندیشه در زبان فارسی دو معنا دارد: یکی فکر کردن و دیگری ترسیدن. در زمانه معاصر هم برخی متفکرین ( مانند مارتین هیدگر) سعی کرده اند که میان تفکر و ترس آگاهی رابطه برقرار کنند. خداوند در قرآن وقتی از کسانی که همه چیز را صحیفه ای باز می خواهند انتقاد می کند در ادامه این خواسته را تبیین می کند که : بلکه آنها از آخرت نمی ترسند (مدّثّر/54). علت فرار از رازها نترس بودن مفکرین است! جرأت در انسان معاصر در واقع نوعی فرار از حقیقت هستی است. حقیقت این است که ما فطرتاً انسانهایی ضعیف هستیم که به خود پیچیده ایم و با قدرت خدا قدرت پیدا می کنیم. مدثر ( و مزمل) یعنی به خودپیچیده یعنی کسی که تسلیم قدرت کلام و علم الهی شده است و بی راه نیست که همه مباحث اساسی در این بحث در سوره مدّثّر جمع شده  اند.

---------------------------

روشنفکران دینی موفق نبودند چون روشنفکری دینی محال است نه اینکه بد است بلکه اصلاً ممکن نیست کسی هم روشنفکر باشد و هم متدین. روشنفکران دینی وجود ندارند نه اینکه کسی در تاریخ چنین ادعایی نکرده باشد بلکه منظور این است که چون دین با روشنفکری نمی سازد پس روشنفکر دینی عملاً یا روشنفکری را ناقص می کند یا دین را! یا دین را تفسیر به رأی می کند یا غرب را تکه تکه می فهمد.

ممکن است بگویید منظور همه روشنفکر غربی یا غرب زده نیست،  ولی من می گویم این واژه بار معنایی خود را دارد و کافیست روشنفکر را کسی بدانیم که  مفاهیم روشن را اراده کرده است! در اینجا لازم نیست روشنفکر در ظاهر دین را زیر سؤال ببرد بلکه نحوه ارتباط او با خدا و مفاهیم مقدس، میزان تدین او را مشخص می کند  اگر کسی  اندیشه را با اندیشه (ترس) یکی کند عقل و فکرش سبب پرستش خدا می شود ولی اگر عقلانیت انتقادی و جسارت انسان مدرن او را به قدس زدایی و سکولار شدن (سکولار نه به معنای بی دینی بلکه به معنای دنیوی شدن) بکشاند و داد بزند: جرأت دانستن داشته باش (جمله ای که کانت در تعریف روشنفکری گفت)، آن وقت من می گویم روشنفکری دینی محال است، مثلث مربع است و چگونه چیزی که وجود ندارد می تواند منشأ اثر شود؟! روشنفکری دینی محال است چون دین فقط روشنی ها نیست بلکه رازهایی هم هست که باید ترس آگاهانه با آنها روبرو شد.

  • رضا کریمی

نظرات (۲)

  • مهدی معماریان
  • شما دلتون میخواد جای کدام یک از شخصیت ها بودید؟
    با سلام وعرض احترام.
    به منظور غنای مقاله فوق{وشایدحک واصلاح} پیشنهاد میکنم رابطه عقل و دین واخلاق ودین وانتظار بشرازدین رامطرح کنید وسپس به ارزیابی محصولات نگاه روشنفکری بپردازید.میدانم که موضوعاتی گسترده اند ولی به نتایجش که درطولانی مدت و به مرورحاصل میشودمی ارزد.
    بی صبرانه منتظر مقالات عالمانه شما دراین حوزه هستم.
    باتشکر
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی