نویسندگان و دانشمندان، آنها که غالب وقتشان به نوشتن و فکر کردن می گذرد، مشکل معیشتشان جدی تر از دیگر اقشار است. همیشه موضوع انشای ما در کودکی این بود: علم بهتراست یاثروت؟ درروایات ما علم و مال رقیب بوده اند تا رفیق. امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید علم بهتر از مال است علم تورا حفظ می کند و تو مال را باید حفظ کنی. از طرفی دردیگر روایات نزدیکی علما به مراکز قدرت مذموم شمرده می شود. با این اوصاف دانشمندان ودانشجویان برای مخارج زندگی خود و دیگران چه باید بکنند؟ در طول تاریخ برای این مشکل طرح هایی افکنده شده است. در حوزه های علمیه دینی شیعی از کمک های مردمی شهریه ثابتی مقرر می شود. در غرب مدرن پست های دانشگاهی ایجاد شد ، طوری که یک دانشمند پس از طی مراحلی به عنوان «کارمند» حقوق دریافت می کند. در راه اول طلبه دینی باید ساده زیست بماند و بداند کمک مردمی اجباری نیست و «آمد ونیامد» دارد. بشر همیشه به این شیوه قانع نیست پس راه دوم پیشنهاد می شود: مؤسسات آموزشی و پژوهشی با گردش مالی (با اجبار قانونی به دولت یا اخذ شهریه از دانشجویان) به وجود آمدند. اما علم در این مؤسسات باید سفارشی و پروژ ه ای باشد تا بتواند امور خود را برای حامیان مالی توجیه نماید. با این وصف همیشه آزاداندیشانی که در چارچوب سیاست های آموزشی پژوهشی درنمی آیند مشکل معیشت دارند مگراینکه انقلابی سازگار با آنچه می خواهند به وجودبیاید که البته شرایط جدید برای دانشجویانی با فکرتازه همان شرایط قبلی برای آدمهای قدیمی را خواهد داشت. راهی دیگر وجود ندارد؟ آیا دعوای علم و ثروت همیشه منجربه فقر و تحقیر دانشمندان می شود؟! امروزه عده ای علم را با شهرت آمیخته اند و برای ساعتی سخنرانی مبالغ هنگفتی طلب می کنند. اما علم همیشه در مشهورات نیست و اساساً در روایات روزی خوردن از طریق علم مذموم شمرده می شود. چه می شود کرد؟
در این میان راهی توحیدی از زمان داود نبی علیه السلام به وجود آمده است که عمل به آن نفسی توحیدخواه می خواهد. ماجرا از زبان امیرالمؤمنین علیه السلام به این قرار است که:
«روزی خدا به داود (که از انبیاء حاکم بود) وحی کرد: تو قطعاً چه نیکوبنده ای بودی اگر از بیت المال نمی خوردی و به دست خود کاری می کردی. پس داود گریست. پس خدا به آهن وحی کرد: برای بنده ام ، داود، نرم شو. پس نرم شد، پس خدای تعالی برایش آهن را نرم کرد. از آن روز داود روزی یک زره می بافت و آن را به هزار درهم می فروخت... و او با 360 زره از بیت المال بی نیاز شد» (من لا یحضره الفقیه، جلد3، ص162، حدیث3594).
داود حاکم بود و اشکالی ندارد که یک حاکم سهمی از بیت المال داشته باشد. اما حاکمان چه خوب بندگانی اند اگر روزی به دست خود بخورند. معلمان هم در ازای تعلیم خود می توانند طلب اجر کنند اما ... مسیح نجار بود، موسای نبی و نبی خاتم چوپانی کردند، مولای متقیان چاه می کند، برخی ائمه زراعت می کردند... پیام خدا به اهل دین و علم هم همین می تواند باشد. به جای توقع از مردم و دولت، گریه کنید تا بنده باشید. خدا برای بندگانش آهن را هم نرم می کند و آن ها را بی نیاز می گرداند.
- ۳۸۱ نمایش