خیلی ها من را یک «اهل کتاب» تصور می کنند یعنی کسی که زیاد کتاب می خواند و مطالعه را بسیار مهم می داند. اولاً من شخصاً این عنوان را به تنهایی مایه افتخار نمی دانم و معتقدم کسی صرفاً با کتاب خواندن ثواب وعقاب نمی شود ثانیاً این تصور را در مورد خودم غلط می دانم و سالهاست که سعی کرده ام که اهل کتاب نباشم بلکه مسلمان باشم! روزی یکی از عزیزان برایم آرزو کرد که از طول فکر بیرون بیایم. حرفش را تأیید کردم که باید از گناهی که طول فکر می آورد استغفار کرد اما گفتم من مدتهاست که به مشکل علوم نظری مانند فلسفه ، منطق و ... که همانا دوری از عمل است پی برده ام و گفتم مقاله ای نوشته ام درباره سیر جدایی نظر از عمل در طول تاریخ و معتقدم تقسیم بندی نظری/عملی دردین اصالت ندارد و تقسیم بندی حصولی/حضوری را به سایه برده است. با گفتن این حرفها می خواستم بگویم با دیدگاهش در مورد آفت فکر زیاد موافقم ولی تصور او در مورد من نادرست است. مقاله را برایش چاپ کردم و به او دادم.
بعدها که او را دیدم و نظرش را جویا شدم پاسخ جالبی داد: گفت بهتر است فلسفه و منطق بخوانی تا نوشته هایت استحکام بیشتری پیدا کند. گویا یادش رفته بود که چرا بحث ما به چنین مقاله ای منتهی شد. من به لنگ بودن پای علوم نظری اشاره کرده بودم و او من را به همان عوامل طول فکر دعوت کرد! البته نظرش را رد نکردم و سعی کردم کمی بیشتر به معیارهای عقل فکر کنم. من گاهی شاعرانه می نویسم و این به معنی بدون برهان سخن گفتن نیست. برهان چیزی است که وضوح بیاورد. عاقلانه سخن گفتن همان واضح و بدون ابهام بودن است. شاعران ممکن است دلیل نیاورند اما مبهم سخن نمی گویند و اگر بگویند نشان ضعفشان است.
به هرحال این پاسخ نشان می دهد که جدایی تاریخی نظر ازعمل چگونه همه ما را گرفتار خود کرده است. توصیه می کنم یکبار دیگر توانا بود هر که دانا بود را بخوانید.
- ۴۷۱ نمایش
مشکلی که داریم اینه که ما اقیانوسی از علم و معرفت هستیم. اما اقیانوسی که یک وجب بیشتر عمق نداره و همراه با عمل نیست.
به قول حضرت آیت الله بهجت (رحمه الله علیه) ما باید به آنچه که می دانیم عمل کنیم.