دوراندیشی با تفکری که در زمان حال بودن را ترویج می کند سازگار نیست. دین ما - مثل آیاتی که خوف( آینده) و حزن(گذشته) را از اولیای خدا به دور می داند- توصیه به توکل و نترسیدن از آینده کرده است. آیا دوراندیشی و به تعبیری آینده نگری مورد تأیید دین است و یا به آن سفارش شده است؟ در اینجا قصد انکار برنامه ریزی و آینده نگری نیست. تا به حال زیاد دیده و خوانده ام روایاتی را که توصیه به دوراندیشی کرده اند. پرسش این است که این همه تأکید بر دوراندیشی کجاست که عبارات فارسی آن در رسانه ها منتشر می شود؟ من به متن عربی که مراجعه می کردم واژه حزم رامی یافتم. آیا حزم یعنی دوراندیشی؟
در لسان العرب آمده که حزم یعنی انسان کارش را محکم بگیرد و به چیزی مورد اعتماد تکیه کند (الحَزْمُ: ضبط الإِنسان أَمره و الأَخذ فیه بالثِّقة - لسان العرب، ج12، ص: 131). حزم با این اوصاف یعنی احتیاط کردن. احتیاط بیشتر در زمان حال معنی دارد تا در آینده. یعنی فرد احتیاط کننده صبر و آرامش و توقف و درنگ می کند نه اینکه نقشه بکشد و آینده ای بسازد. به این روایات توجه کنید:
أَصْلُ الْحَزْمِ الْوُقُوفُ عِنْدَ الشُّبْهَة (تحف العقول ص214): اصل حزم توقف کردن در شبهات است.
َالتَّثَبُّتُ حَزْم(تحف العقول ص202). ثابت ماندن حزم است
قِیلَ فَمَا الْحَزْمُ قَالَ طُولُ الْأَنَاةِ وَ الرِّفْقُ بِالْوُلَاةِ وَ الِاحْتِرَاسُ مِنْ جَمِیعِ النَّاس (تحف العقول ص226). پرسیدند حزم چیست؟ فرمود: درنگ طولانی و ملایمت با والیان و دوری گزیدن از مردم.
اما در فرهنگی ابجدی (ص313)در معنای حازم آمده که مَردى که در کارهاى خود هوشیار و دور اندیش باشد. در واقع در تعابیر عربی عبارت دوراندیشی وجود ندارد ولی در زبان فارسی این تلقی رایج شده است. این به این علت است که تعبیر دوراندیشی نتیجه و یکی از اوصاف حزم است نه معنی آن. کسی که احتیاط می کند آینده خودرا هم ایمن می کند. یعنی حازم در اکنون آینده را می سازد. ولی دور اندیش می تواند به معنی کسی باشد که از اکنون آینده را می سازد. فرد حازم با غنیمت شمردن فرصت ها و درربودن امکان ها خود را می سازد.
قَالَ فَمَا الْحَزْمُ قَالَ أَنْ تَنْتَظِرَ فُرْصَتَکَ وَ تُعَاجِلَ مَا أَمْکَنَک (معانی الاخبار، ص309)
اما حازم فرصت ها را خود به وجود نمی آورد و خود امکان سازی نمی کند او فقط خوب انتظار می کشد و امکان های خود را خوب می شناسد.
نمی خواهم بگویم استفاده از دوراندیشی به عنوان ترجمه حزم غلط است اما در زمانه مدرن بی دقتی در معنای واژه های دینی چه بسا که منجربه تحریف معانی شود.
در روایات تعبیر «نظر در عواقب امور» آمده است اما این نظر با عمل به واضحات انجام می شود نه با تعمق و رصد همه جزئیات و جوانب.
- ۲ نظر
- ۵۱۰ نمایش

چرا ربا جنگ با خداست؟ می گویند ربا فساد می آورد و برکت را می برد. این پاسخ درست است اما لایه پنهانی هم دارد. به نظرم پاسخ این سوال در جامعه امروز بر اساس مبانی اسلامی استخراج نشده است. فکر می کنم با این نوشته شما پاسخی جدید را بشنوید!
ادعای ساختن یا تربیت کردن ادعای بزرگی است چرا که خالقیت و ربوبیت از آن خداست. ما در این دنیا اما باید کار کنیم و کارهایمان نتیجه بدهد؛ باید بجنگیم و به دست بیاوریم و مسئولیت بپذیریم. بدون سازندگی و تربیت اینها چگونه است؟ به نظرم کشاورزی آن پیشه ای است که خدا برای بندگانش فرستاد تا هم کار کنند و هم بنده باشند. عملی محبوبتر از زراعت برای خدا نیست و همه انبیاء کشاورزی کرده اند مگر ادریس که خیاط بود (میزان الحکمه، ج5، ح7753). کشاورزی مصداق توکل است. در و علی الله فالیتوکل المومنون(آل عمران/60) منظور زارعون است (همان، ح7750). کشاورز خود نمی سازد و نمی رویاند بلکه در زمین خدا و با بذر او می کارد و باید منتظر باران بماند و متوکل باشد. به راستی که خدا ارزاق انبیائش را در کشاورزی قرار داد تا چیزی از باران را ناخوش ندارند (همان، ح7752). کشاورزی هم کار است و هم سبب اتصال زمین به آسمان.
زن مظهر خانواده است و به عبارت دیگر «مادر» است. مادر مثل حوض کوثرمحل وحدت فرزندان است ونقطه جمع شدن وانتشار فرزندان است. مادر وحدتی است که لازمه کثرت است و اگر مادر نبود کثرت هم نبود. ام الکتاب جایی است که کتاب در آن خلاصه و مجمل است و از آنجا کتاب تفصیل پیدا می کند. اگر مادر نباشد فرزندان مثل مردانی که شب آرامی نداشته اند در روز پریشان می شوند. فرزندان در روز به نام پدر شناخته و آشکار می شوند و عمل می کنند و به راه پدر (مله ابیکم) می روند اما مادر مهمتر است: اول مادر دوم مادر سوم مادر و بعد پدر! (کافی ، باب احترام به والدین).