یکی از کتابخوانان نامدار دیار ما نوشته است: انتخاب کتاب برای کتابخوانها و تعیین تقدم خواندنیها و شنیدنیها برای مردم هر حسنی داشته باشد لااقل دو عیب بزرگ دارد: یکی اینکه حدود علم و درک مردمان با فهم انتخابکنندگان معین و محدود میشود و عیب بزرگتر اینکه این کار نتیجهای ندارد و شاید به نتیجهی معکوس برسد. در اتحاد جماهیر شوروی... (داوری اردکانی، اخلاق در عصر مدرن، ص183).
به نظر میرسد اشارهی استاد به دو برنامهی فرهنگی در حوزهی کتابخوانی یعنی «معرفی کتاب» و «سیرمطالعاتی» (تعیین تقدم خواندنیها) است؛ و جالب است که تبار سیر مطالعاتی به حکومت ایدئولوژیکِ شوروی کمونیستی برگردانده میشود! از این جملات برمیآید که انتخاب و توصیهی کتاب به دیگران نمیبایست حدود و درک توصیهشوندگان را محدود کند. اما آیا با قبول این اصل، کار فرهنگی و تبلیغی در حوزهی کتابخوانی معنای خود را از دست نمیدهد؟
شاید بتوانیم بگوییم باید مشکل «ایجاد محدودیت در درک مردمان» را حل کنیم. محدودیت فهم و درک مردمان حقیقتی است که قابل انکار نیست و نباید آن را مشکل دانست. این محدودیتها در عین حال که حجاب فهم هستند میتوانند مظهر و دروازهی فهم هم باشند. ایجاد محدودیت مصنوعی در درک و فهم مخاطب به وسیلهی الصاق آن به درک و فهم دیگران سبب به وجود آوردن فضای غیرطبیعی و مصنوعی است که آن هم موجب بیاثری و بینتیجه بودن و نقض غرض در فعالیتهای فرهنگی میشود. میتوان معرفی کتاب و سیر مطالعاتی را به نحو تازهای تجویز نمود. سیر مطالعاتی بهجای بستههای آماده باید حالتی پویا و منعطف داشته و تا حد امکان از محدودیتها بیرون بزند. البته این کار در ابتدا نیاز به نظریهپردازی دارد. واقعیت این است که در برنامههای فرهنگی باید «امکان»ها مدنظر قرار گیرند.
به زبانی دیگر میتوان گفت: خدا هم همین را میخواهد که هر کس بر اساس خودشناسی راه خود را پیش ببرد. قرآن برای مخاطبان خود سیر مطالعاتی را از طریق تبیین محکمات و متشابهات بیان کرده است. محکمات عبارتست از آیاتی که (بنا به ظرفیت مخاطب) معنایی واضح و واحد دارند و قابل عمل کردن هستند (قابلیت عمل یعنی با کاربردی شدن آن آیه اختلاف و تشنج در فرد و جامعه به وجود نمیآید). برای فهم قرآن باید از محکمات شروع کرد و البته محکمات نسبی بوده و بنا به افراد متفاوت است. باید محکمات وجودمان را بیابیم و خودشناسی کنیم. بهترین شیوهی مطالعه که اسلام مروج آن است نه از جلد تا جلد خواندن، بلکه ارتباط با بخشهایی از آن است که انس و دوستی میآورد و معنای آن در حدی روشن شده استکه به صورت کامل راهی در زندگی ساخته و پرداخته میکند. اگر در قرآن سیر کنیم و آیهای محکم پیدا نکنیم آن وقت باید درب معرفت آن را بر خود ببندیم اما این از خدای هادی بعید است. پس در پاسخ «چه بخوانیم؟» باید گفت «آنچه تو را میخواند»، یعنی دعوتت میکند و با روح تو ارتباط برقرار میکند و در زندگی برایت شاهدی میشود.
بلکه میخواهم سخنی تازه بگویم: سیر مطالعاتی توحیدی در این است که این حدیث امام معصوم را آویزهی گوشمان کنیم که: به آنچه علم دارید عمل کنید، خدا علم آنچه نمیدانید به شما ارث میدهد. یعنی ابتدا به آنچه خواندیم فکر کنیم. انس با «داراییها» سبب فتح باب به سوی راههای تازه میشود. این حقیقتی در آفرینش است که با زبان و بیان مختلف در سنت دینی ما یافت میشود: شکر نعمت نعمتت افزون کند. برای آنکه بدانیم چه باید بخوانیم ابتدا باید رجوع به درون خود کنیم و برای تکمیل آنچه قبلاً میدانستیم به دنبال منابع مطالعاتی تازه بگردیم. این کار عجله و شتاب را کنار میگذارد، چنانچه که خدا در سورهی طه میگوید قبل از آنکه وحی تمام شود برای نزول قرآن عجله نکن و بگو رب زدنی علما. پس زیاد کردن علم با عجله میسور نیست و تنها راه، شکر کردن است. حافظ میگوید: گر چه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوست/ رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی. واقف منزل بودن یعنی اینکه برای طی منازل باید در هر منزل وقف کنیم -بلکه خود را وقف هر منزل کنیم- تا رفتن آسان شود. به عبارت دیگر برای رفتن، خوب ایستادن لازم است.
نتیجه آنکه تبعیت احسن از این ابعاد موجب توسعه وجود انسان می شود و شکر نعمت نعمت را افزون کند و عمل به علم، علم جدیدی را به ارث میدهد. تبعیت احسن نوعی مطالعه عمیق است که مخاطب تلاش می کند لایه های عمیق کتاب را بفهمد. در لایه ها و بطون کتاب است که کتابهای تازه معرفی می شوند.
هرکس نعمتهایی دارد که باید بیابد و پرورش دهد و بعد میان نعمتها هماهنگی و وحدت ایجاد کند تا در نتیجهی این اجتماع دیگر نعمتها هم جذب شوند و این همان فرایند افزایش علم است. در این راه اگر کسی کتابهایی نصیبش شد که در خودشناسی (ظرفیتشناسی) کمکش کنند (و معمولاً ما نیازمند چنین «رفیق طریق»هایی هستیم) باید رفاقت با آنها را از دست ندهد.
پس با این اوصاف آیا نمیتوانیم نتیجه بگیریم که به تعداد آدمها سیرمطالعاتی وجود دارد؟! واقعیت این است که بسیاری از ما متعلم بر سبیل نجات هستیم نه عالم ربانی و لذا بسیاری از سیر و سلوک مطالعاتی ما ذیل سیروسلوک بزرگانی تعریف میشود که توانستهاند استاد و چراغ راه ما باشند. مسئله این است که با خودشناسی و فهم محکمات وجود خود، استاد/استادان خود را بیابیم؛ استاد/استادانی که ما را فرامیخوانند و گاهی دستبهدست مخاطب را به استاد بالاتر تحویل میدهند.
هر چقدر وسعت وجودی ما بالاتر رود، منابع مطالعاتی ما عمیقتر و وسیعتر میشوند. هر کس باید وسع خود را بشناسد. وقتی میپرسند چه بخوانیم؟ من باید بگوییم: چه خواندی؟ و بعد از معرفت به محدودیتها و ظرفیتهای پرسنده میبایست پیشنهاد متناسب با حال و مسیر مخاطب را عرضه نمود. در این سلوک، سیر مطالعاتی میتواند ترکیبی از کتابها، تصویرها، تجربههای زندگی، آثار هنری و نفس و جان رفقایی باشد که همگی آدمی را به سوی یک کتاب سوق میدهند.
بنابر این مشکل ما این است که کتابهای خودمان را نمیشناسیم نه اینکه کتابهای خوب چه چیزی هستند؟
سیر مطالعاتی به تعداد آدمهاست و هر کس راه خودش را خود می شناسد همچنانکه گفته اند: الطرق الی الله بعدد انفاس الخلائق. البته نکته مهم این است که برخی شخصیتها جامع چند یا همه این ابعاد هستند و بهتر است سیر مطالعاتی خود را با یک فرد که ولایت او ما را دربرگرفته تنظیم کنیم. یعنی برخی افراد شامل حداقل بخشی از مسیر زندگی تعدادی از افراد تحت ولایت خود هستند. این کار علاوه بر اینکه سیر مطالعاتی را مشخص می کند موجب وحدت سیر و انسجام قوا می شود. اینجاست که می توانیم تفاوت سیر مطالعاتی شخصی و موضوعی را بفهمیم.
برخی از قالبهای رایج کتابخوانی باید بر این اساس بازخوانی شوند. جلسات گروهی و مذاکره کتاب برای خواندن احسن کتب بسیار مفید هستند به شرطی که انتخاب افراد همگروه با آگاهی صورت گیرد. جلسات نقد کتاب هم بر اساس این سلوک مطالعاتی باید تکلیف کتابخوان با خودش را روشن کند. سیرهای مطالعاتی موجود هم بر اساس هر فرد باید تغییر کند و بر اساس خودشناسی ممکن است مقداری تقدم و تأخر برخی سیرهای آماده جابجا شود. سیر آسان به مشکل که یکی از رایج ترین سبکهای ارائه سیر مطالعاتی است ممکن است برخی افراد را خسته یا برای برخی جذابیت نداشته باشد.
برای خودشناسی به منظور مطالعه چند پرسش از مزاج و شخصیت خود راهگشاست:
نوشتاری یا شنیداری تصویری؟ برخی اساسا مطالعه متن مکتوب آنها را خسته یا گریزان می کند اینها بهتر است فایل سخنرانی گوش بدهند یا حتی فیلم ببینند حضور در جلسات برای اینگونه افراد مناسب است.
علمی یا ادبی (شعر وداستان)؟ برخی به جای متون پژوهشی و علمی به قالبهای ادبی علاقه دارند.
عقلی تحلیلی یا نقلی اطلاعاتی؟ برخی صرفا به دنبال کسب آگاهی های بیشتر بدون مطالب تحلیلی و عقلی هستند چنین افرادی مطالب تاریخی و زندگینامه ای و شناخت موضع گیری های افراد مرجع برای آنها مناسب تر است.
عقلی یا عرفانی؟ برخی استعداد مطالعه مطالب عرفانی و غیراستدلالی عرفانی را دارند.
علمی یا اخلاقی عملی؟ برخی اساسا مسائل نظری و تئوریک آنها را راضی نمی کند اینها بهتر است کتب اخلاقی یا کاربردی و مهارت آموزی را بخوانند.
سنتی یا مدرن؟ برخی اندیشه های جدید عالم مدرنیته آنها را درگیر کرده است لذا باید به سراغ افرادی بروند که مواجهه تفصیلی با عالم جدید داشته اند. جریان فکری شهید آوینی و همفکران او برای چنین افرادی مناسب به نظر می رسند.
ثابت یا متغیر؟ برخی مسائل روز برای آنها مهم تر از پرسش های تکرار شوند بشر است چنین افرادی شاید بهتر باشد از مجلات شروع کنند نه کتابها!
نکته مهم این است که برای سیر داشتن باید انتخاب به گونه ای باشد که یکی از این ابعاد با ابعاد دیگر مخالفت نداشته یا در صورت مخالفت فرد کتابخوان استعداد گذر از مخالفت ها را داشته باشد. متون و کتب عمیق و چند لایه معمولا این مشکل را حل می کنند.
به طور کلی:
اندیشه جویانی که برای آینده شغلی انتخاب تحصیلی می کنند علم را برای دنیا می خواهند
کسانی که به خاطر نام و ننگ انتخاب می کنند اسیر بازی های دنیا شده اند
کسانی که بر اساس ندای درون انتخاب می کنند علم را به فرمان یار می طلبند و یار دنیای آنها را اصلاح می کند
آنها که صدای درون خود را نشنیده اند هنوز خود را نشناخته اند
پس: بخوان آنچه می خواندت
***
علم اطلاعرسانی (که تا همین مدت اخیر با عنوان سنتی «کتابداری» رسمیت داشت) در کشور در وضعیت بلاتکلیفی به سر میبرد؛ چرا که شورای عالی انقلاب فرهنگی سندی به نام «نهضت مطالعهی مفید» تصویب کرده است[1] که در آناصل «مطالعهی مفید»، مورد تأکید قرار گرفته است. این اصل نشانهی آن است که اولاً دسترسی به هر نوع اطلاعاتی پذیرفته نیست و ثانیاً اطلاعات مفید میبایست با برنامهریزی به مخاطب تحویل داده شوند.[2]
اما جهتگیری ایفلا (فدراسیون بینالمللی انجمنها و مؤسسات کتابداری) مخالف مطالعهی مفید است. ایفلا یک نهاد از جنس نهادهای سازمان ملل است که بر اساس مبانی حقوق بشری در جهان امروز فعالیت میکنند و فیالمثل بیانیهی شانزدهم آگوست 2013[3] هم چیزی جز بیان دوبارهی همین مبنای غربی نیست. در این بیانیه دسترسی آزاد به اطلاعات و ایجاد فرصتهای برابر و واژهای شبیه به آن مهمترین پیام ایفلاست.
در کتابخانههای ایران هم گرچه کتابداران نقش کارشناسی را بر عهده گرفتهاند اما این تعریف ایفلا در راستای تحقق حقوق بشر است و نمیتوان آن را فعالیت تبلیغی، که منجر به راهنمایی محتوایی و مطابق سند نهضت مطالعه مفید موجب «پرورش و تعالی فرد» میشود، نامید. فعالیتهایی از قبیل ارائهی سیرهای مطالعاتی نمیتواند با مبانی حقوق بشری سازگار باشد چرا که ماهیتاً جریان آزاد اطلاعات را محدود میکند در حالی که بر اساس توصیهی ایفلا کتابداران باید مردم را در یافتنِ اطلاعاتِ «مورد جستوجویشان» راهنمایی میکنندنه اینکه برای آنها راه تعیین کنند.
اکنون چه باید کرد؟ به نظر میرسد سند مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی موضع خود را در برابر ایفلا چندان واضح نکرده است که صدایی از کسی در این مورد شنیده نمیشود. در سیر کلی تحول در علوم انسانی کتابداری به عنوان علم اطلاعرسانی هم باید مدنظر قرار بگیرد. البته نباید نگرانی از مبانی غربی، ما را به سمت قشریگری و تحجر بکشاند. در نظام موجود کتابخانههای عمومی روشهای جهانی (مانند قالبهای متنوع اطلاعاتی و مشارکت با خارج از کتابخانه) پیگیری میشوند اما «اختلاف» در مبانی به «اختلال» در فضای عمومی رسیده است و حتی پیشنهاد الحاق کتابخانهها به شهرداریها را باید در گیرودار چنین کشمکشی میان مبانی جهانی و غربی کتابداری و اهداف تبلیغی و فرهنگی موجود دانست.
شاید لازم است یکبار دیگر سند نهضت مطالعهی مفید با خودآگاهی بیشتر نسبت به وضع موجود بازنویسی شود.
[1]http://pcci.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=1072:1390-02-10-05-46-03
[2] یادم هست در جلسهی گزینش استخدامی برای نهاد کتابخانههای عمومی این سؤال را از من پرسیدند که آیا هر کتابی ارزش یک بار خواندن را دارد؟ بعدها فهمیدم که این جمله یکی از اصول کتابداری است و مدیریت نهاد میخواهد آن را تصحیح کند و باید پاسخ این باشدکه برخی کتابها ارزش یک بار خواندن را هم ندارند. بگذریم از اینکه پاسخ من کلاً بیربط بود! و گرچه من هم پاسخ منفی دادم و در گزینش تأیید شدم اما اینگونه پاسخ را تفصیل دادم که: برخی کتابها ارزش چند بار خواندن را دارند!
[3]http://www.iranpl.ir/Portal/Home/ShowPage.aspx?Object=NEWS&ID=8e4ab4b6-0c59-4472-9959-01c9b1774a57&WebPartID=750087f4-2eb5-47a8-aca6-579567ce1374&CategoryID=6c18faeb-eaa5-44cc-9837-3e02ccafaf75
نهاد کتابخانه های عمومی ایران در سال 92 بیانیهی هیئت رئیسه را به فارسی ترجمه کرده است. این نهاد گرچه همگام با توصیهی ایفلا بسیاری شکلها و قالبهای اطلاعاتی را در کتابخانهها رواج داده است و نیز به این توصیه عمل کرده است که:کتابخانهها به نحو مؤثری با بسیاری از ذینفعان در مؤسسات مختلف همکاری کنند.اما آن زمان در مبانی خود میخواست راهی متفاوت را -مطابق با اصل مطالعهی مفید- در پیش بگیرد و اینجاست که اقدام به این ترجمه -بدون هیچ توضیحی که نشان تأیید آن است- تعجب من را برانگیخته است و حتی موجب شده است بگویم اختلافنظر میان مدیریتهای موجود به چشم میخورد، که خود مظهری از وضعیت برزخی ما ایرانیهاست. سند ایرانی و بیانیه ایفلا البته ظاهراً مشترکاتی دارند: در سند نهضت مطالعهی مفید «فعالیتهای تبلیغی برای معرفی کتب برتر» گنجانیده شده است و در بیانیهی ایفلا هم کارکنان کتابخانه واسطههای آموزشدیده و مطمئنی هستند که مردم را در یافتنِ اطلاعاتِ مورد جستوجویشان راهنمایی میکنند. اما این اشتراکات جزئی و اتفاقی هستند.
* متن اولیه این مطلب آبان93 در سایت سوره اندیشه منتشر شده است: مطلب
فایل صوتی مبحث سیر مطالعاتی بر اساس خودباشی
- ۱۱۳۴ نمایش