ابوذر مرد اهل تفکری بود که عدالت خواهی اش فراموش نمی شد و پیامبر او را شایسته دریافت پندهای فراوانی می دید . اما پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) به ابوذر کارهای مدیریتی نمیدادند؛ چون او توانایی این امر را نداشت(ولایت فقیه نوشته آیت الله جوادی آملی - صفحه 370)
2
کمیل، از عارفان عالیقدر اصحاب حضرت علی (علیهالسلام) بود. خیلی ها علاقه مند بودند که با وجود مبارک امیرالمؤمنین (علیهالسلام) مصاحبتی داشته باشند، ولی دیدار خصوصی و وقت اختصاصی نصیب آنان نمیشد، ولی آن حضرت، دست کمیل را گرفت و از مسجد جامع کوفه بیرون برد؛ خودش به او وقت خصوصی داد و آن حدیث بلند «یا کمیل بن زیاد إنّ هذه القلوب أوعیة فخیرها أوعاها» (نهج البلاغه، حکمت 147)و دهها مطلب دیگر را به او آموخت؛ آن دعای خضر (علیه السلام) را که به دعای کمیل معروف شده، به او آموخت.
در نهج البلاغه دارد که آن حضرت، کمیل را به منطقه ای به نام «هیت» که انبار مهمات و مصالح جنگی و وسائل دفاعی دیگر داشت فرستاد و مسؤولیت آن منطقه را به او سپرد، ولی غارتگران اُموی حمله نمودند و همه چیز را غارت کردند. نامه اعتراض آمیز و گلایه امیرالمؤمنین (علیه السلام) به کمیل رسید که خلاصه اش این است: سهل انگاری انسان نسبت به تعهدات اجتماعی و همت گماشتن بر انجام چیزی که بر عهده او نیست، عجز نقد و ناتوانی روش می باشد: «امّا بعد فإن تضییع المرء ما وُلّی وتکلّفه ما کُفِى لعجز حاضرٌ ورأى مُتَبَرَّ وإن تعاطیک الغارةَ علی أهل قرقیسیا... »( همان، نامه 61)
3
مالک یک فقیه جامع الشرایط بود، فرمانده لشکر بود، مدیر و مدبّر بود و مصر پهناور را خوب میتوانست اداره کند. فراموش نکنیم که عهدنامه مالک اشتر که مهمترین سند حکومتی به جامانده از اهل بیت است خطاب به او نوشته شد. علی (علیه السلام) درباره او میگوید: «مالک وما مالک، واللهِ لو کان جَبَلا ً لکان فِنْداً ولو کان حجراً لکان صَلْداً لا یرتقیه الحافر ولا یُوفی علیه الطائر»( نهج البلاغه، حکمت 443)؛ به خدا سوگند اگر مالک اشتر کوه بود، کوه یگانه و بی بدیل بود و اگر مالک سنگ بود، سرسخت و نستوه و مقاوم و مستحکم بود؛ هیچ مرکبی نمیتوانست از قامت افراشته اش بالا رود و هیچ پرنده ای توان اوجگیری در فضای او را نداشت.
- ۵۴۹ نمایش
البته عکس جدید میذاشتی بهتر بود !!!