تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

این وبلاگ تلاشی برای تبیین تفکر توحیدی است

کانال تلگرامی رضاکریمی
https://telegram.me/karimireza1001

کتاب‎‎هایی که به‎عنوان کتاب سال انتخاب می‎شود، غالبا کتاب استاندارد است. کتاب خوب ما، کتاب استاندارد است. گاهی کتاب‎‎های بزرگان سلف را به‎عنوان کتاب سال معرفی می‎کنند؛ فی‎المثل کسی یک متن قدیمی را تصحیح و چاپ می‎کند و این کتاب به‎عنوان کتاب سال انتخاب می‎شود. این انتخاب بیشتر به شوخی شبیه است. جایزه دادن به شیخ مفید و شیخ طوسی و ابن سینا شوخی است؛ مگر این‎که در معرفی مضامین کتاب و تعیین مقام نویسنده و نوشته تحقیق جدی کرده باشند. من از کتاب سال در حوزه علوم پایه و علوم مهندسی کشاورزی خبر ندارم، اما در علوم انسانی در 30، 40 سال گذشته جایزه کتاب سال را بیشتر به کتاب استاندارد داده‎اند یا اگر کتاب تحقیقی بوده است، بیشتر به نام و عنوان مؤلف و مترجم آن نظر داشته‎اند. کتاب استاندارد یعنی کتابی که همه می‎خوانند و از آن فایده می‎برند و می‎تواند کتاب درسی دانشگاهی باشد. دقت فرمایید که نگفتم به کتاب بد جایزه داده می‎شود؛ کتاب خوب در نظر ما کتاب استاندارد است؛ یعنی ما کاری به این نداریم که آیا حرف جدیدی در کتاب هست یا نه؛ ما نشر علم رسمی را مقدم بر تفکر می‎دانیم.

گفت‎وگو با دکتر رضا داوری اردکانی، مجله پنجره، شماره 140

  • رضا کریمی

صراط مستقیم یعنی چه؟ آیا تا به حال به وصف مستقیم فکر کرده ایم که چرا خداوند مهمترین وصف راه نجات را در مستقیم بودن می داند؟ تعبیر رایج این است که صراط مستقیم یعنی راه راست. راست هم یعنی عدم انحراف به چپ و راست! آیا مستقیم در زبان عربی قرآن همان راست بودن است؟

رابطه هدایت و مشیت در تبیین صراط مستقیم  آمده است : وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلى‏ دارِ السَّلامِ وَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ (یونس/25). اساساً خدا کسی را به  صراط مستقیم هدایت می کند که بخواهد. این معنا در آیات دیگر هم تکرار شده است. (بقره/142و 213، انعام/39،  نور/46).  در پایان مسئله شرح صدر هم خداوند می گوید: وَ هذا صِراطُ رَبِّکَ مُسْتَقِیماً (انعام/126).

صراط مستقیم یعنی چه؟ مستقیم بودن را به راست بودن و به دوطرف جاده منحرف نشدن تعبیر کرده اند، چنانچه که در ترجمه های قرآن صراط مستقیم را راه راست معنا نموده اند. تلقی عمومی هم این است که صراط مستقیم ، چنانچه که از آیه بعد به دست می آید غیرالمغضوب علیهم و لاالضالین است. این معنا غلط نیست اما نیازمند تحقیق بیشتر است. راست به راهی گفته می شود که کج نمی شود، آیا راست بودن یعنی یکنواختی؟ از آیات قران بر می آید که مستقیم بودن نشان تبدیل ناپذیری است. خداوند صراط مستقیم را دیناً قیماً معرفی می کند: قُلْ إِنَّنی‏ هَدانی‏ رَبِّی إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ دیناً قِیَماً مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفاً ... (انعام/161)

و آن دین قیم را در جایی دیگر خلقی تبدیل ناپذیر معرفی می کند: فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ ... (روم/30)

نتیجه توحیدی که باید از این تبدیل ناپذیری فهمید این است که دین صراط مستقیم است یعنی تبدیل ناپذیر است وبه دست ما نیست. تبدیل ناپذیری و قیّم بودن را باید با هم تحلیل کرد. یعنی کیش ابراهیمی دین قیّم وبرپا دارنده است و او ما را به پا می دارد و ما برای اتصاف به آن کافیست که به آن دل بدهیم وتسلیم باشیم. استقامت هم یعنی تبدیل نکردن و تبدیل نشدن و صراط مستقیم صراط استقامت وتسلیم است.

اینجاست که حافظ به مدد دولت قرآن، در شعر خود معنای اصلی صراط مستقیم را به کار می برد. از نظر او سالک نگران خیر وشر آنچه در راه پیش می آید نیست بلکه کافیست که که استقامت بورزیم تا در راه باشیم. در راه آمدن همان گمراه نشدن است.

در طریقت هرچه پیش سالک آید خیر اوست/ در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست

  • رضا کریمی

این متن به عنوان نقد ویژه بر روی شبکه کتابخوانان حرفه ای قرار داده شده است

برخی گفته اند این کتاب نگاه تمدنی اسلام است و برخی موضوع کتاب را مهارتهای زندگی گذاشته اند اما این ها تعابیری دقیق نیست. «آداب زندگی» تعبیر بهتری است و شاید به تعبیری امروزی تر بشود گفت: سبک زندگی.
همینقدر می دانیم که مفاتیح الحیاه روایتی قابل تأمل از زندگی در سفر چهارم انسان است.

  • رضا کریمی
سلام خدمت استاد گرامی
اینکه می گویند کودک تا هفت سالگی سلطان است درست است؟ با این سلطان چه کنیم؟


سلام بزرگوار

کودک تا سن هفت سالگی ، "سید" و آقاست و ما در خدمت او هستیم تا رشد جسمی و روانی مناسب داشته باشد و در هفت سال بعدی بر عکس می شود و او تبدیل به "عبد" می شود و در اثر رشد مناسب و نیز ارضاء نیاز به بازی و ... ، حالا آماده ی اطاعت و تعلیم پذیری می گردد. اگر بچه ای در هفت سال اول خوب آزاد نباشد و خوب بازی نکند و به جایش امر و نهی بشود و آموزش دیده شود ، سیستم طبیعی مختل می شود و دوره های بعدی هم خوب صورت نمی گیرند و اوضاع درهم برهم می شود.

البته سید و آقا بودن کودک در هفت سال اول به این معنا نیست که او مجاز است هر کاری بکند و هر بلایی بر سر کودکان دیگر بیاورد و پدر و مادر هم هیچ اقدامی نکنند ؛ زیرا کودک در این سنین باید مفاهیمی مثل محبت و دوست داشتن و آزار نرساندن به دیگران و مفهوم مالکیت و تعامل مناسب با همسالان و مانند آن را به نحو ظریفی از والدین خود یاد بگیرد.

  • رضا کریمی
یکشنبه 4 تیر1391 ساعت: 11:6 توسط:مریم
باسلام

بنده سوالی در مورد ازدواج داشتم .

من لیسانس مهندسی شیمی میباشم و در کنکور ارشد هم شرکت کرده و و فکر میکنم که پذیرفته میشوم . در برگه انتخاب رشته ام شهر های مختلفی را انتخاب کرده ام که فکر میکنم احتمال قبول شدن در شهر خودمان کم باشد. با خواستگاری مواجه شده ام که ایشان هم جوان معتقد و متدینی میباشند اما اختلاف نظری در مورد تحصیل و کار داریم . ایشان با هرگونه کار در ادارات و شرکت ها و تحصیل در خارج از شهر خودمان و مسائلی نظیر رانندگی خانوم ها و... مخالف میباشند بنده هم بدلیل تلاش ها و زحمات و هزینه های زیادی که بابت موفقیت در آزمون متحمل شده ام و اینکه امکان دارد که در شهری جز شهر خودمان پذیرفته شوم بر سر دو راهی مانده ام. شایان ذکر ست که من خود دختر مقیدی میباشم و سعی میکنم به مسائل شرعی پایبند باشم لطفا مرا راهنمایی کنید.

پاسخ:
با سلام و تبریک اعیاد شعبانیه ، مخالف بودن برخی پسرهای مذهبی با سر کار رفتن همسرشان یا مثلا تحصیل در شهر دیگر ، امری طبیعی است ولی مخالفت با رانندگی کردن همسر و مانند آن ، یک مقدار تند به نظر می رسد و ممکن است ایشان از افراد حساس باشد ؛ لذا شما باید اولا در باره ی خصوصیات ایشان و نیز پدرشان تحقیق دقیق داشته باشید و مطمئن شوید که فرد حساسی نباشد و ثانیا مورد ارشد را پیگیری کنید و تا به نتیجه ی نهایی برسد ؛ اگر در شهر خودتان قبول شدید که مشکلی نیست و اگر برای شهر دیگری قبول شدید آن وقت در صورتی که پس از تحقیقات مطمئن شدید که ایشان فرد مناسب و متعادلی هستند ، در آن شرایط تصمیم لازم را می گیرید و شاید پس از گفت و گو خود ایشان هم راضی شدند و اگر به این نتیجه رسیدید که به دلیل شایستگی زیاد ایشان خوب است که فعلا ادامه ی تحصیل را کنار بگذارید ، باز هم به نفع شماست و امتیازی برای شما محسوب می شود.
در صورتی که سوال یا مشکل دیگری بود بفرمایید. ضمنا شما در باره ی سن و تحصیلات و شغل ایشان و نیز شرایط مالی و غیر مالی خانواده ی ایشان جیزی ننوشته اید. موفق باشید
  • رضا کریمی

حجت الاسلام محمد محرابی ، که سالهاست به عنوان یک استاد و یک دوست از حضور ایشان بهره می برم، پیشنهاد کرد که یک بخش مشاوره اخلاقی اینترنتی را راه اندازی کنیم و برای شروع لطف کردند و بخشی از وبلاگ من را انتخاب کردند.

از این به بعد می توانید سوالات خود را در بخش نظرات این پست درج کنید و با مراجعه بعدی به وبلاگ در روزهای بعد پاسخ را مشاهده کنید.

ایشان در حال حاضر در مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی مشغول ارائه مشاوره هستند و سالها در درس آیت ا... جوادی آملی شرکت داشته اند و در تهیه برخی کتب ایشان از جمله کتاب«ولایت فقیه؛ ولایت عدالت و فقاهت» و  کتاب «مفاتیح الحیاه» همکاری کرده اند.

در ضمن برای آشنایی بیشتر با نمونه ای افکار ایشان می توانید به بخش گفتارهای محرابی در همین وبلاگ  مراجعه کنید.

متنی که در ادامه می آید نوشته ای از حجت الاسلام محرابی در این زمینه است:

  • رضا کریمی

مناجات شعبانیه و دیگر دعاها (ابوحمزه،کمیل و....) بر این مضمون هستند که امل از عمل مهمتر است. کسی که به عمل خود می نگرد (چه خوب و چه بد) متکبریا مستکبر(کسی که تمایلش به رویگردانی از دعاست:مؤمن/60) است اما کسی که به امل و امید و آرزویی که به کسی که تسلیمش شده دارد، می نگرد اهل نیاز است.

کسی که تسلیم نیست به عمل خود تکیه دارد پس باید خواهان اجرای عدالت باشد اما کسی که به جای اعتماد به خود به فضل او چشم دوخته می گوید: من را بر عفوت سوار کن نه بر عدلت (خطبه 227). این دو کلمه ومشابه آنها(مثل مغفرت وفضل درمقابل عمل یا گناه) بسیار تکرار شده اند.

باامید و دعاست که انسان به مقام فنا می رسد. عبارات زیبایی که در مناجات شعبانیه آمده است همگی از «کمال انقطاع به سوی خدا» می گویند: «اگر من اهل این نیستم که رحمتم کنی تو اهل این هستی که به من جود کنی... جودت از امیدم و عفوت از عملم،افضل است...اگر مرا به جرمم بگیری تو را به عفوت می گیرم. اگر در وقت طاعتت عملم کوچک است در وقت امیدت املم بزرگ است...»!

دعا سلاح مؤمن است و بلکه تنها سلاح او!(به کتاب دعا در اصول کافی مراجعه شود)!  اگر لطف یار نبود سعی وزیاد عمل کردن،خون دل خوردنی بیشتر نبود.

دولت آن است که بی خون دل آید به کنار   / ورنه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست 

در نگاه توحیدی «نیازنیم شبی دفع صد بلا کند»و با یک شب قدر یکسال بیمه می شود و «صد ملک به نیم نظر می توان خرید».مسلم به اسم اعظم معتقد است که درهای بسته و تنگی هاو سختی ها را می گشایدو اموات را برمی انگیزدومشکلات را بر طرف می کند.(دعای سمات)

قومی به جد و جهد نهادند وصال دوست  / قومی دگر حواله به تقدیر می کنند

  • رضا کریمی
شهید مطهری ملاقات هایی با مرحوم هاشم حداد داشته است و تعریف کرده است که: یکبار که‌ خدمتشان‌ بودم‌ از من‌ پرسیدند: نماز را چگونه‌ میخوانی‌؟ عرض‌ کردم‌: کاملاً توجّه‌ به‌ معانیِ کلمات‌ و جملات‌ آن‌ دارم‌!فرمودند: پس‌ کِیْ نماز میخوانی‌؟! در نماز توجّه‌ات‌ به‌ خدا باشد و بس‌! توجّه‌ به‌ معانی‌ مکن‌!

(روح مجرد/ص162)

در مورد شرح این جمله من از راویان خاطره نتیجه گیری های متفاوتی دیده ام و هر کس از ظن خود این خاطره را در تأیید نکته و مسئله خود بیان می کرد. یکی در بی فایده بودن بحث از لغات و مفردات می گوید، دیگری از لزوم حال و لذت در نماز به جای علمی کردن نماز می گوید، برخی از بی حاصل بودن حضور قلب به واسطه توجه و مراقبه صرف و برخی دیگر هم بدون توجه به تحلیل موضع مرحوم حداد این خاطره را در تأیید مقام والای ایشان و پایین بودن سطح معنوی شهید مطهری می دانند!

  • رضا کریمی
چرا امام هادی علیه السلام؟ از بین این همه امام چرا به ساحت ایشان توهین کردند؟ این سوالی است که از آغاز شنیدن خبر به ذهنم رسید. شاید چون خواستند از تمسخر لقب حضرت شروع کنند. در این مقوله رسانه های داخلی هم مقصرند که برخی نام ها را علی رغم معنای والایشان در متون و برنامه های طنز دستمایه قرار دادند. اما به نظرم یک اتفاق مهم توسط زبان وبیان امام هادی علیه السلام رخ داده که برای جامعه روشنفکری گران تمام می شود.

کسانی که نظریه علمای ابرار را شنیده اند می دانند که برخی روشنفکران معتقدند که بسیاری از شیعیان راوی احادیث ائمه (ع) و بسیاری از شیعیان معاصر ائمه (ع) به عصمت ائمه اعتقاد نداشتند. بلکه ائمه (ع) را دانشمندان پرهیزکار - علمای ابرار- می دانسته اند نه بیشتر . جدا از تحقیقی که باید در این زمینه صورت بگیرد. ما می بینیم بسیاری از شیعیان امروزه درک درستی از مقام نورانی ائمه ندارند و تصورشان یا غلو آمیز است یا شبیه نظر علمای ابرار. شاید هم در شرایط آن روزگار فرصت فراهم نمی شده است که از مقام ائمه سخن به میان آید. به نظر می رسد تا زمان امام هادی علیه السلام که زیارت جامعه کبیره میان شیعیان منتشر شد هنوز تصور حقیقی از ائمه در بین حتی خواص شیعه هم رسمیت پیدا نکرده باشد.

زیارت جامعه کبیره بسیار ویژه است. سند آن به امام هادی بر می گردد، برخلاف زیارت عاشورا و حدیث کساء که در صحیح بودن سند آن اشکال کرده اند (البته صحیح نبودن سند به معنای جعلی بودن آن نیست در طول تاریخ علمای شیعه صحت برخی مضامین را از طریق تواتر معنایی اثبات کرده اند).

این زیارت با 100مرتبه ذکر توحیدی (الله اکبر، الحمدلله و سبحان الله) و با دستور خاصی شروع می شود تا از خطر غلو در مقم ائمه با توجه به مضامین صریح زیارت کاسته شود.

زیارت جامعه کبیره نقطه مقابل نظریه علمای ابرار است و عجیب نیست که از عبدالکریم سروش بشنویم که این متن مرامنامه شیعیان غالی باشد!

یادمان نرود که این سند را امام هادی به ما عنایت کرده اند، سلام الله علیه.

  • رضا کریمی

ما در مقابل حوادث و گفتارها عکس العمل های متفاوتی داریم: شگفت زدگی، تعجب، خنده، تبسم، گریه و...

امروزه بسیاری وقایع برای ما «جالب» هستند و از این منظر به آنها توجه نشان می دهیم. اما جالب بودن و شگفتی داشتن مستلزم نحوی فاصله داشتن است. وقتی سخنی برای ما جالب باشد به آن توجه نشان داده ایم اما اعلام کرده ایم که این توجه ما از دور است و ما قصد نزدیکی و هم سخنی نداریم. نگاه پژوهشی معمولا نگاه شگفت زدگی و جالب بودن است. به قول برخی غرب شناسان نگاه ابژکتیو. نگاهی که از سر احساس تملک به معنا و حقیقت ناشی می شود.

گاهی که شگفت زدگی به تعجب برسد، معمولا انکار جای اعتراف را می گیرد. خندیدن هم دیگر عکس العملی است که نشان از دوری و فاصله دارد. اما تبسم نشان از درجه ای تسلیم به حقیقت است . در لحظه تبسم ما به زیر سایه حقیقت رفته ایم. مثل سلیمان نبی که از نطق مورچه تبسم خنده گون کرد و کارش به شکر رسید: فَتَبَسَّمَ ضاحِکاً مِنْ قَوْلِها وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْنی‏ أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتی‏ أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلى‏ والِدَی (نمل/19)

در قرآن گریه مقابل خنده و تعجب است. باعجیب شمردن چیزی آنراغریب می کنیم وباخندیدن به آن جدی نمی گیریمش ولی با گریه دیگر از آن غافل نمی شویم. قرآن می گوید: از چیزی که بی اختیار شما به شما نزدیک می شود نباید تعجب کنید و نباید بخندید: نزدیک شدنی نزدیک شده و جز خدا آن را بر طرف نمی کند پس آیا از این سخن تعجب می کنید ومی خندید وگریه نمی کنید در حالی که غافلید؟ (نجم/61-57).

گریه کردن برای چیزی اعتراف به آن چیز است. وقتی در ناچاریِ یک وعده انجام شده می افتیم با گریه کردن، به آن اذعان می کنیم. گریه غم است وقبل از آنکه از ترس باشد وچیزی که نیامده، از علم است وآنچه که در آن افتاده ایم . اهل علم وقتی آیات بر آنها تلاوت  می شود سجده کنان وگریه کنان (مریم/58) می افتند وخشوعشان زیاد می شود، آنها می گویند قطعاً وعده پروردگارمان انجام شده است (اسراء/109-106) و با گفتن این جمله به قضایی که درگیر آن شده اند اعتراف می گنند.

  • رضا کریمی