تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

این وبلاگ تلاشی برای تبیین تفکر توحیدی است

کانال تلگرامی رضاکریمی
https://telegram.me/karimireza1001

۱۲ مطلب با موضوع «تفسیر قرآن و حدیث» ثبت شده است

گزارشی از دوره های آموزشی راه های قرآنی خواندن
خبرگزاری قرآنی ایکنا
نهاد کتابخانه های عمومی

  • رضا کریمی
  • رضا کریمی

نقد و بررسی کتاب ملاقات موسی و خضر(علیهماالسلام)کتاب ملاقات موسی و خضر (علیهما السلام) شرحی بر آیات ۶۰ تا ۸۲ سوره کهف با موضوع ملاقات حضرت موسی (ع) و حضرت خضر (ع) است. نویسنده که با نام عبدالله مستحسن معرفی شده است نکاتی در رابطه با بطن این ملاقات ارائه می‌کند و مانند دیگر کتابهای خود که درباره قصص قرآنی مانند ذوالقرنین نوشته است، بیش از همه سعی می‌کند از قصه برای رابطه با امام نتیجه گیری کند و حتی حدود یک سوم مطالب کتاب به موضوع نبوت و امامت ربط دارند نه قصه اصلی.

  • رضا کریمی

رار است عذاب بیاید:  فَلَمّٰا جٰاءَ أَمْرُنٰا جَعَلْنٰا عٰالِیَهٰا سٰافِلَهٰا...ٍ (هود٨٢). عذاب طبق این آیه وارونه شدن است؛ ر ه ش شدن شهر؛ باید از این شهر رهید: رهش از شهر. رهش از ر ه ش.

#رهش همچنان قلم گیرای #رضا_امیرخانی مانند حوادث درگیرکننده، تکرارهای به تدریج عمیق شونده و رئالیسم جادویی را در خود دارد.
سبک امیرخانی #داستان_مقاله است.

  • رضا کریمی

کتاب تناقض انتخاب (The Paradox of Choice) کتابی است نوشته بری شوارتز، روانشناس آمریکایی که در سال ۲۰۰۴ منتشر شده‌ است. و در سال 1398 توسط دو استاد دانشگاه های کرمانشاه به فارسی (کیوان شعبانی مقدم و سید سجاد حسینی) ترجمه شده است.

این کتاب یک ایده مهم مرکزی دارد و تمام فصول در توضیح این ایده نوشته شده اند.

  • رضا کریمی

شهید مطهری در آثار خود تلاش کرده است معنای برخی کلمات کلیدی را بازخوانی کند. یکی از این معانی تقواست. او معتقد است ما دو نوع #تقوا می توانیم داشته باشیم: تقوایی که ضعف است و تقوایی که قوّت است.
«نوع اول اینکه انسان برای اینکه خود را از آلودگیهای معاصی حفظ کند، از موجبات آنها فرار می کند و خود را همیشه از محیط گناه دور نگه می دارد؛ ...نوع دوم اینکه در روح خود حالت و قوّتی به وجود می آورد که به او مصونیت روحی و اخلاقی می دهد که اگر فرضاً در محیطی قرار بگیرد که وسایل و موجبات گناه و معصیت فراهم باشد» (مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 693). او با ریشه یابی لغت تقوا که به معنای وقایه و نگهداری است می گوید ترجمه پرهیزگاری برای تقوا مناسب نیست بلکه تقوا خودنگهداری است.  این تغییر در ترجمه مقدمه تغییر از تقوای ضعف به تقوای قوت می شود. در اثر این تغییر جهت افراد متقی اجتماعی تر می شوند و تقوا بیشتر از حالت خارجی و ظاهری، جنبه درونی و باطنی پیدا می کند.
اکنون می توان معنایی سوم برای تقوا را در نظر گرفت

  • رضا کریمی

  ماه رمضان سال ۱۳۸۴ بود که به «گفتاری در معنی توحید از نظر قرآن» در جلد ششم المیزان  برخورد کردم. علامه طباطبایی به بهانه بیان علت مخالفت قرآن با تثلیث بحثی مستقل و عمیق را شروع کرد. با خواندن این متن نوعی کشش به سمت مباحث توحیدی را در خودم احساس کردم. از آنجا که بحث روایی این گفتار خطبه های عمیق و‌توحیدی نهج البلاغه را شرح کرده بود بعد از آن شروع به خواندن کامل نهج البلاغه کردم.

  • رضا کریمی

   علامه طباطبایی در مورد جنس مؤنث نظری بنیادین و فیلسوفانه در المیزان بیان می کند. او در تفسیر « إِن یَدْعُونَ مِن دُونِهِ إِلَّا إِنَاثًا» (نساء/۱۱۷) معتقد است: در بین معبود مشرکان مرد هم بوده اند مانند عیسی و برهما و بودا. اینکه معبود غیر خدا «اناث» نامیده به جهت قابلیت و انفعال و‌ناتوانی آنهاست. انوثت (مؤنث بودن) یعنی انفعال محض شأن مخلوق است با مقایسه خالق‌.
این نکته یکی از مصادیق تفسیر بنیادین از کلمات است که علامه فیلسوفانه آن را بیان می کند

  • رضا کریمی

از دیدگاه علامه طباطبایی در مورد آیه 55 سوره آل عمران یک نتیجه گیری مهم به دست می آید.  از مجموعه مباحث (ترجمه المیزان، ج‏3، صص326 الی331) به طور خلاصه می توان گفت او معتقد است مراد از «وَ جَاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعُوکَ فَوْقَ الَّذِینَ کَفَرُواْ إِلىَ‏ یَوْمِ الْقِیَمَةِ» ، تفوق نصاری بر یهود است

  • رضا کریمی

   یکی از آیاتی که نظریه دکتر ابوالقاسم فنایی مبنی بر تقدم اخلاق بر دین را به چالش می کشد ماجرای ذبح اسماعیل است و اکنون در دوسال اخیر این موضوع ذهن او و مخاطبانش را به خود جلب کرده است.

وی ابتدا در سال گذشته در مصاحبه ای با ایسکانیوز گفت: امر خداوند به ابراهیم مبنی بر ذبح فرزندش را امر امتحانی می داند نه امر واقعی و می گوید: «در آیاتی که پس از آیه ی بیانگر خواب ابراهیم آمده، قرینه‌ای وجود دارد که نشان می‌دهد کشتن فیزیکی اسماعیل مراد جدی خداوند نبوده است. چنان که در قرآن آمده است، زمانی که ابراهیم در صدد قربانی کردن اسماعیل برآمد و پیش از آن که موفق به انجام این عمل شود، خداوند به او خطاب می‌کند و می‌‌گوید: «لَقَد صَدَّقتَ رُؤیاکَ». یعنی تو از دستوری که در خواب دریافت کردی، اطاعت کردی. اگر مراد جدی خداوند کشته شدن فیزیکی اسماعیل بود، این سخن معنا نداشت، زیرا در این صورت امتثال فرمان خداوند فقط وقتی محقق می‌شد که اسماعیل، واقعاً در عالم طبیعت قربانی شده باشد. پس به نظر می رسد مراد جدی خداوند، نه کشتن فیزیکی اسماعیل در عالم طبیعت بوده که اخلاقاً قبیح است، بلکه کشتن او در عالم معنا بوده، که اخلاقاً قبیح نیست» (فنایی، 1393).

نقد وارد بر این ادعا این بود که بر فرض اثبات اینکه بپذیریم امر الهی امتحانی است نه واقعی و نیز بپذیریم تصریحی بر فرمان الهی مبنی بر ذبح فرزند وجود ندارد آیا همین مقدار امتثال امر هم اخلاقاً قبیح نیست؟ آیا اگر کسی مقید به عقل اخلاقی سکولار باشد نمی بایست به جای «افْعَلْ ما تُؤْمَر»، مجادله کند و بپرسد که چرا خداوند چنین امر قبیحی را صادر کرده است؟ و یا نهایتاً با هدف توجیه دینی، بگوید:خداوند چنین دستوری نمی دهد! و در نتیجه «من خواب پریشان دیدم یا تأویل و تعبیر خواب این نیست!». البته با توجه به ظهور استمرار در فعل مضارع (که نشان از این دارد که در اولین رؤیا ابراهیم تصدیق نکرده است) و نظرخواهی از فرزند (َّ إِنِّی أَرى‏ فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى) می توان گفت ابراهیم در تصدیق رؤیا تردید داشته است اما سخن این است که آیا قرآن تردید در تصدیق رؤیا را تأیید می کند یا «تسلیم» را؟ پاسخ آن کاری است که پدر و پسر انجام دادند: أَسْلَما!(صافات/103).

فنایی در یاداشت تکمیلی خود در سایت نیلوفر مطالب مفصلی را مطرح می کند اما اصل مطلب مورد نظر در اینجا این است که با ناتمام بودن استدلال خود – بنا به زمینه بحث در آن مصاحبه- تلاش دارد تا سخنش را تکمیل کند وبگوید: اینک برای تکمیل بحث ناگزیرم به پرسش از منزلت اخلاقی فعل ابراهیم و و فرزند او و سازگاری یا ناسازگاری اقدام این دو با نظریه تقدم اخلاق بر دین نیز پاسخ بگویم.

در واقع موضوع به سه قسمت تقسیم می شود: فرمان خدا، واکنش ابراهیم و واکنش اسماعیل. در حقیقت دکتر فنایی در مورد اخلاقی بودن واکنش ابراهیم - ولو نسبت به تعبیر ناتمام خواب خود- سخنی نمی گوید ولی در مورد عمل اسماعیل نظریه پردازی کرده و می گوید: قربانی کردن خود و پاره تن خود در راه ارزشها کاری اخلاقی است: «هم در اخلاق دینی و هم در اخلاق فرادینی قربانی کردن خود در موارد خاصی موجه و پذیرفتنی است و درواقع کاری قدیسانه قلمداد می‌شود ... در این فرض چرا نتوان گفت که فداکردن جان خود برای خداوند از منظر اخلاقی جایز است» (فنایی، 1394).

در واقع پذیرش این استدلال در صورتی صحیح است که پرسش محوری و اولی که آقای فنایی مطرح می کند صحیح باشد: آیا اقدام فرزندِ ابراهیم برای قربانی کردن خود در راه خداوند از نظر اخلاقی کاری نادرست است؟ او برای پاسخ به این سوال ابتدا اینگونه زمینه چینی می کند که بحث بر سر قربانی کردن یک فرد بالغ به اختیار خود است نه کشتن یک کودک بی گناه. بعد هم ادامه می دهد که قربانی کردن خود در راه ارزشها کاری اخلاقی است. اما به نظر می رسد این نکات پایانی دکتر فنایی به نحوی بازگشت به نظریه امر الهی باشد! چرا که تنها ارزشی که در این ماجرا می تواند دلیل فداکاری و قربانی کردن خود باشد تنها امر الهی است و توجیه اخلاقی دیگری برای قربانی کردن خود در راه خدا وجود ندارد. به عبارت دیگر سوال اخلاقی از اسماعیل این است که چرا خودش را در راه خدا قربانی کرده است؟ چه دلیلی غیر از امر الهی برای این کار خود دارد؟ پاسخ اسماعیل گفتن افعل ما تؤمر و تسلیم شدن بیش نیست.

نکته این است که تنها اشکال اخلاقی ماجرا این نمی تواند باشد که کشتن کودک بی گناه اخلاقاً امری قبیح است بلکه اساساً می توان چالش را از منظر اخلاق سکولار اینگونه مطرح کرد که: آیا اقدام فرزندِ ابراهیم برای قربانی کردن خود در راه خداوند بدون وجود دلیل یا هدف اخلاقی  کار درستی است؟ و البته منظور از دلیل اخلاقی امر خداوند نمی تواند باشد چرا که اکنون سخن از تقدم اخلاق بر دین است. یعنی بر اساس اعتقاد به تقدم اخلاق بر دین و نفی نظریه «امر الهی»، باید دلیل مستقلی بر اخلاقی بودن اقدام فرزند ابراهیم وجود داشته باشد تا در میان طرفداران اخلاق سکولار هم موجه باشد نه اینکه اسماعیل بر اساس امر الهی (افْعَلْ ما تُؤْمَر) و بدون هیچ گونه توجیهی اقدام به قربانی کردن خود کند.

در اینجا قصد دفاع از نظریه امر الهی وجود نداشته و ضمن اعتقاد به لزوم تقریر صحیح از برخی از مبانی نظریه، سخن بر سر این است که همچنان چالش نظریه تقدم اخلاق بر دین با بسیاری نصوص دینی به قوت خود باقی است از جمله چالش با نصوص قرآنی مانند ماجرای ذبح اسماعیل علیه السلام.

***

تلاش دیگر روشنفکران دینی استناد به تفسیر ابن عربی است. بر این اساس عبدالکریم سروش می گوید ابراهیم خوابش را درست تعبیر نکرد و‌ رؤیایش را تصدیق کرد. ابن عربی در فصوص الحکم  می گوید تعبیر «قد صدقت الرؤیا» با «صدقت فی الرؤیا» فرق دارد و ابراهیم ظاهر رؤیایش را باور کرد.  اجمالا باید گفت: ابن عربی در قصه ذبح اسماعیل خطاب خداوند به ابراهیم؛ قَدْ صَدَّقْتَ اَلرُّؤْیٰا إِنّٰا کَذٰلِکَ نَجْزِی اَلْمُحْسِنِینَ (صافات١٠٥) را اینگونه معنا می کند که تو رؤیایت را تصدیق کردی در حالی که باید آن را تعبیر می کردی و ما به ذبح فرزندت دستور ندادیم. این تأویل ابن عربی را نباید به این معنا دانست که خدا او را تحسین نکرد چرا که در ادامه او را از محسنین شمرد و پاداش داد. پس نتیجه روشنفکرانه از تحلیل ابن عربی غلط است و تسلیم ابراهیم ارزشمند است و خطای تفسیر امر اخلاقی صورت نگرفته است. بلکه نهایتاً با فرض پذیرش نظر ابن عربی، باید گفت: تأویل اصلی رؤیای ابراهیم، ذبح عظیم (ذبح فرزند اسماعیل؛ امام حسین ع) بود هرچند ظاهر وحی انبیاء هم حجت است و تصدیق و تسلیم او تحسین می شود. ابراهیم خواب دید که باید فرزندش را ذبح کند و نباید فقط ظاهر خوابش را تصدیق می کرد هر چند اصل این تسلیم‌ (ذبح فرزند ابراهیم) هم توحیدی بود.

 

 

فنایی، ابوالقاسم، 1394،در باب قصه ابراهیم و فرزندش در قرآن،

neeloofar.org/abolghasemfanaei/article2/1121-260694

فنایی، ابوالقاسم، 1393، امر خدا درباره ذبح اسماعیل «امر امتحانی» بود نه «امر واقعی»،  http://www.iscanews.ir/news/100383

  • رضا کریمی