تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

این وبلاگ تلاشی برای تبیین تفکر توحیدی است

کانال تلگرامی رضاکریمی
https://telegram.me/karimireza1001

از مهم ترین ارزشهای کتاب آقا سعید تلاش برای فهم واقعیت ها به جای حذف آنهاست. شهید جعفری نقاط درخشانی در زندگی دارد: معنویت، علم، شجاعت و صراحت و غیرت و فعال بودن او باید برای نسل امروز روایت شود؛ چنانچه که در این کتاب بسیاری از آنها گفته شده است. مثلاً پیشرو و پیشتاز بودن او در موارد مختلفی نمود دارد یا معنویت او را می توان از زبان شهید صیاد شنید که به تعبیر نویسنده، «صیاد در کمند سعید» (ص61)بود یا اینکه زیر سایه روحانیت بود و معتقد بود «باید امضای همه آقایان باشد» (ص124).

علاوه بر اینها، ماجرای عضویت در انجمن حجتبه، بدبینی شهید بروجردی به شهید جعفری، اتهام همکاری با ساواک، برادر مارکسیست او و... همگی واقعیتهایی هستند که باید به درستی روایت شوند نه اینکه بیان آن را خلاف مصلحت تلقی کنیم.

کتاب آقا سعید نمونه دیگری است از داستان پرماجرای اختلاف روایت ها در انسان زمینی. خاصیت زمین این است که آب نازل شده را ناخالص می کند و هر کس به قدر وسع خود حقایق را دریافت می کند. همین نکته موجب به وجود آمدن پیچیدگی در تاریخ شده است که نویسنده کتاب در مقدمه و در مصاحبه ها بر آن تأکید می کند. هر چقدر یک انسان وسیع تر و بزرگ تر باشد اختلاف روایت ها از او طبیعی تر است. مسئله هرمنوتیک و روایت های متعدد در اینجا بسیار قابل تامل است و به نظر می رسد تنها راه حل، روایت جامع است. کاری که کتاب قطور و مفصل آقا سعید به آن نزدیک شده است.

یکی از راویان اصلی می‌گوید که ذهن شهید بروجردی نسبت به شهید جعفری را کانالیزه کردند. این کانالیزه کردن از اثرات همان ناخالصی های زندگی زمینی است که روایت ها را متکثر می کند و شاید عبرت آموزترین قطعه تاریخی در مورد مصائب روایت پیچیده در زندگی آقاسعید است.

البته تحقق این هدف در خاطره نگاری وقتی خود راویان نمی خواهند جامعیت را در نظر بگیرند سخت است. مثلاً نویسنده در مصاحبه می گوید: رساندن راوی از نقطه انکار به جایی که بگوید در انجمن حجتیه فعالیت گسترده داشتم بسیار سخت است. اساساً در مقدمه مهم کتاب، نویسنده به درستی گفته است: راویان تصویر ذهنی کاملاً یکسان و مشترکی از آقاسعید ندارند و هریک او را از زاویه‌ای متفاوت می‌بیند و روایت می‌کند.

نکته مهم دیگری که نویسنده در نظر داشته این است که: ما معتقد بودیم که در روایت راویان جزئیاتی وجود دارد که ما موظف هستیم آن را منتقل کنیم تا به دست کسانی برسد که شاید نسبت به ما دقیق‌تر باشند. به نظر او این یکی از کارکردهای تاریخ شفاهی نسبت به داستان و رمان است و در این راستا به یک تحلیل دینی استناد می کند که«روایات ما را نقل به مضمون نکنید و دقیق روایت کنید و عین الفاظ را نقل کنید» چرا؟ چون می‌گویند: «چه بسا شما یک روایتی را که مشتمل بر دانش، ارزش و علمی است نقل می‌کنید و به دست کسی می‌رسانید که از شما فقیه‌تر است پس در آن دخل و تصرف نکنید چرا که اگر نقل به مضمون کنید این روایت در آینه ذهن تو بازتاب می‌کند و در قد و قامت تو می‌آید، پس اگر ظرافت‌ها و ارزش‌هایی در نظر تو داشته باشد آنها را حفظ می‌کنی و به دست بقیه نمی‌رسد در حالی که شاید کسی که آن را می‌خواند از تو فهمیده‌تر باشد و نکاتی را در این روایت دریابد که تو نمی‌فهمی و نمی‌خواستی روایت کنی».

این سخن تفسیری از روایت رسول خدا است که: نَضَّرَ اللّه عَبْدا سَمِعَ مَقالَتی فَوَعاها ، ثُمَّ بَلّغَها عَنّی ، فرُبَّ حامِلِ فِقهٍ غیرُ فَقیهٍ، و رُبَّ حامِلِ فِقهٍ إلى مَن هُو أفْقَهُ مِنهُ. اما ضمن پذیرش این دیدگاه درست که باید با تلاش برای ضبط دقیق زمینه فهم عمیق تر و فقیهانه را فراهم تر کرد، می‌بایست افزود: جواز نقل به معنا مورد اجماع علماى شیعه است، هرچند در کمّ و کیف آن اختلافاتى وجود دارد و برخی محققین بر این باور هستند که اکثر روایات موجود انعکاس عین الفاظ امام(ع) نیست، بلکه الفاظ اصحاب است که مقصود ائمه(ع) را در خود جاى داده‌‏اند (اکبرنژاد، 1387، ص65). پس همین قدرت حفظ کلمات هم مراتب دارد: إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیَةٌ فَخَیْرُهَا أَوْعَاهَا. یک راوی و خاطره نگار باید تلاش کند تا قلب اوعی‌تر و وسیع‌تر داشته باشد.

نویسنده در پاسخ به اینکه کتاب چقدر بصیرت افزاست گفته است: «روایت تاریخی که هیچ پیچیدگی و جزئیاتی در آن نیست و افراد همگی خوب و بد هستند؛ دقیق نیست و بی فایده است که از آن نمی‌توان بصیرتی را انتظار داشت که در جامعه ما بوده است». بر این اساس در کتاب دانای کل وجود ندارد و تعدد راوی و منظر وجود دارد. ولی پاورقی ها  و بعضا مقدمه نویسی ابتدای فصل(مانند ص449) تا حدی تحلیل‌هایی به واقعیت اضافه می کنند. این تکمله ها موجب بصیرت افزایی و بیان جهت‌گیری هایی می شود که گفتن آنها ناگزیر است. پس بیان روایت فرد منافاتی با بیان روایت های دیگر ندارد و مهم این است که تلاش برای جامعیت وجود داشته است. از این جهت برجسته کردن قسمتهایی که راوی خود شهید است هم می توانست مفید باشد و کتاب بیشتر می توانست از ابزارهایی مانند پاورقی و مقدمه استفاده کند. مثال دیگر، در ماجرای کوبیدن عمامه به زمین تعبیر به این شده بود که آیت الله اشرفی اصفهانی از دست آقا سعید خسته شده بود که به حرف هیچکس گوش نمی‌داد(ص461) در ادامه این روایت راوی می گوید نهایتاً ایشان به حرف اقا سعید گوش کرد. در پاورقی یا تیتر می توانست این تنوع دیدگاه پررنگ تر شود. چنانچه نویسنده در مصاحبه می گوید ما می‌گوئیم بله عمامه را بر زمین زدند اما در نهایت آمدند.

کتاب به درستی علاوه بر زندگی شهید، زمانه شهید را تا آنجا که به او ربط داشته روایت کرده است. واقعیت هم همین است که زندگی و زمانه انسان ها به هم ربط دارند. هر چند انسان های بزرگ و آسمانی به زبان قوم سخن می گویند اما وابسته زمین و زمانه نیستند.

روایت زندگی شهید جعفری همچنان نیازمند تکمیل شدن است خصوصاً اینکه هنوز برخی راویان مانند همسر شهید به روایت رضایت نداده اند.

 

*این یادداشت به مناسبت برگزاری نشست تحلیل و بررسی کتاب آقاسعید در هفتادمین زادروز شهید جعفری که 20بهمن1401 برگزار شد، نگاشته شد.

منابع:

بخش اول مصاحبه با مهر: mehrnews.com/xYsBB

بخش دوم مصاحبه با مهر: mehrnews.com/xYsBM

 

اکبرنژاد, محمد تقی. (1387). نقل به معنا در حدیث;ابعاد و آثار آنفقه, 15(55), 65-120

  • رضا کریمی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی