تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

این وبلاگ تلاشی برای تبیین تفکر توحیدی است

کانال تلگرامی رضاکریمی
https://telegram.me/karimireza1001

۸۷ مطلب با موضوع «خدا و دیگر هیچ» ثبت شده است

منتشر شده در مجله سوره اندیشه شماره 74و75

1. وقتی نگرش فرااخلاقی مطرح می شود به جای دستورات جزئی ، کلیت و منشأ اخلاق مدنظر قرار می گیرد لذا یکی از نشانه‌های نگرش فرااخلاقی پرهیز از جزئی‌نگری افراطی است.

2. یک نتیجه‌ی مهم دیگر مبتنی بر نگرش فرااخلاقی که می‌تواند اثر خود را بر سبک زندگی ما بر جا بگذارد، توجه به مردان اخلاقی است. مردانی که مظهر اخلاق هستند با مهر و خلت اخلاق را در دیگران می‌دمند. مردان اخلاق بیش‌تر از معلمان اخلاق مؤثرند.

کُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ‏ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُم‏.

  • رضا کریمی

شیخ طوسی در مصباح المتهجد و سلاح المتعبد  (ج‏1 ؛ ص109) دعایی را جهت تعقیب نماز عشا نقل کرده است که بسیار خواندنی و حکمت آمیز است. این دعا از امام صادق منقول است (فلاح السائل و نجاح المسائل/ ص257) و شیخ عباس قمی هم آن را در مفاتیح الجنان آورده است:

اللَّهُمَّ إِنَّهُ لَیْسَ لِی عِلْمٌ بِمَوْضِعِ رِزْقِی وَ أَنَا (انما) أَطْلُبُهُ بِخَطَرَاتٍ تَخْطُرُ عَلَى قَلْبِی فَأَجُولُ فِی طَلَبِهِ الْبُلْدَانَ فَأَنَا فِیمَا أَنَا طَالِبٌ کَالْحَیْرَانِ لَا أَدْرِی أَ فِی سَهْلٍ هُوَ أَمْ فِی جَبَلٍ أَمْ فِی أَرْضٍ أَمْ فِی سَمَاءٍ أَمْ فِی بر أو فی بَحْرٍ  وَ عَلَى یَدَیْ مَنْ وَ مِنْ قِبَلِ مَنْ وَ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّ عِلْمَهُ عِنْدَکَ وَ أَسْبَابَهُ بِیَدِکَ وَ أَنْتَ الَّذِی تَقْسِمُهُ‏ بِلُطْفِکَ‏ وَ تُسَبِّبُهُ بِرَحْمَتِکَ اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْ یَا رَبِّ رِزْقَکَ لِی وَاسِعاً وَ مَطْلَبَهُ سَهْلًا وَ مَأْخَذَهُ قَرِیباً وَ لَا تُعَنِّنِی‏  بِطَلَبِ مَا لَمْ تُقَدِّرْ لِی فِیهِ رِزْقاً فَإِنَّکَ غَنِیٌّ عَنْ عَذَابِی‏ وَ أَنَا فَقِیرٌ إِلَى رَحْمَتِکَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ جُدْ عَلَى عَبْدِکَ بِفَضْلِکَ إِنَّکَ‏ ذُو فَضْلٍ عَظِیمٍ‏[1]

در مورد رزق چند حقیقت مهم وجوددارد :

1.موضع رزق معلوم نیست. بنده حالت حیرانی دارد و نمی داند رزقش از کجا می رسد. اساساً رزق از جنس رازهای روزگار است. رازی که آمدن ها و نیامدن هایش زندگی را متلاطم می کند و عبد را به حیرت می کشاند.

2. رزق از هر جایی ممکن است برسد و مواضع رزق بسیار متنوعند: کوه یا دشت، خشکی یا دریا، آسمان یا زمین، ممکن است در دست هر کسی باشد یا از از جانب هر کسی بیاید. به عبارت دیگر رزق از آنجا که فکرش را نمی کنیم (من حیث لا یحتسب) فرا می رسد.

3. تقسیم رزق بر اساس لطف و رحمت است و بنده بر این اساس باید بخواهد تا بگیرد. وسعت، آسانی و نزدیکی همه بر اساس رحمت او و دعای ما شدنی هستند. در وضع «حیرت» چشم بنده باید به فضل او باشد و بداند و بگوید که «تو صاحب فضل عظیم هستی».

4. بر اساس لطف و رحمت الهی، رنج طلب روزی در غیر تقدیر معنی ندارد. رنج کشیدن برای تقدیری که انسان را می طلبد بی معنی است. طلب باید بر اساس تقدیر باشد نه خطورات ذهنی و نقشه کشیدن برای کسب درآمد. ما باید عمل خود را برای رزقی که ما را می طلبد تنظیم کنیم نه رزقی که ما (با ذهنیات خود) می طلبیم.  

5.در شرایط رزق مقدر است که رنج روزی از میان می رود و طلب آسان شده و گرفتنش هم نزدیک است. رزق از این جهت آسان می شود که بنده دیگر گرفتار خطورات ذهنی که از نظر روانی نیرو و توان انسان را می گیرد نمی شود و از این جهت «نزدیک» است که مقدر است یعنی عبد هم اگر نخواهد راهی برای رسیدن به آن طی کند ، رزق مقدر راه خود را به سمت عبد طی کرده است.

در مورد رزق حقایق مهم  دیگری وجود دارد که از روایات و ادعیه دیگر به دست می آید. اما فعلاً نماز عشای خود را با این دعا تثبیت و مترنم کنیم تا بعد!



[1] خدایا من به جایگاه رزقم آگاه نیستم و آنها را با خطورات ذهنی که منجربه تلاش برای طلب روزی در شهرها می شود می خواهم. من در این وضع طلب، همانند حیرانی هستم که نمی دانم  که آن (روزی) کجاست؟ در دشت است یا در کوه؟ در زمین است یا در آسمان؟ در خشکی است یا در دریا؟ در دست کیست و  از جانب چه کسی می آید؟ و تو کسی هستی که آن را با لطفت تقسیم می کنی و با رحمتت مسبب می شوی. خدایا پس بر محمد و آلش درود فرست و ای پروردگارم روزی ات برای من را واسع قرار بده و طلبیدن آن را آسان نما و گرفتنش را نزدیک کن و من را به خاطر طلب آنچه تقدیر من  نیست به رنج نینداز که تو از عذاب من غنی هستی و من به رحمت تو  فقیرم. پس بر محمد و آلش درود فرست و بر بنده ات با فضل ببخش که تو صاحب فضل عظیم هستی.

  • رضا کریمی

محمد مسلم وافی جنجالی ترین چهره ای است که در مسئله مهم این روزها در موضوع کاهش جمعیت و لزوم افزایش تعداد فرزندان خانواده ها به شهرت رسیده است.  مردی با 10 فرزند در 31سالگی و صاحب دو داماد! موجودی عجیب (به قول یکی از شبکه های ماهواره ای سلطنت طلب) که حتی از نسیم اعتراض های مادرهمسر خود نیز بی نصیب نبوده است!

  • رضا کریمی
نیل پستمن کتابی دارد با عنوان «نقش رسانه‌های تصویری در زوال دوران کودکی» و در فصل دوم کتابش، به زوال دوران کودکی از آغاز افول آن تا به‌وجودآمدن پیربچه یا بزرگ‌سال کودک‌صفت می‌پردازد...

ادامه مطلبم را در سایت "متن زندگی"که پرونده در باب تبلیغات در رسانه را منتشر کرده استبا عنوان نقش پیام های بازرگانی در زوال دوران کودکی  بخوانید.

  • رضا کریمی

در یک شب سرد زمستانی ، توی خیابان نوبهار (همشهریان من این خیابان را خوب می شناسند!) دختر و پسری وسط بلوار روی صندلی لم داده بودند و بستنی می خوردند!  تعجب کردم که چه گرمایی اینها را از سرمای بیرون غافل کرده است! به یاد کودکی ام افتادم که تابستان فصل بستنی بود و در زمستان قنادی ها – که محل اصلی فروش بستنی بودند- فقط شیرینی می فروختند. اما حالا ذائقه مردم تغییر کرده است؟! گویا گرما و سرمای گذشته با اکنون متفاوت شده است. اصلاً در تابستان مردم بدون کولر آبی و گازی چطور تابستان ها را از سر می گذراندند؟!

 فکر می کنم به طورکلی گرمای روزگار روبه افزایش باشد، چنانچه که از حافظه مردان مسن می شنوم که زمستان قدیم بسیار سردتر از حالابوده است. از جغرافیدانان هم در رسانه ها خوانده ام که زمین روبه گرم شدن Global Warming پیش می رود و این  معضل زیست محیطی دنیای آینده است! آیا گازهای گلخانه ای یا مصرف بی رویه سوخت سبب این حادثه است یا در پس پرده این علل علت العللی هم نهفته است؟

چه خبر شده است؟ در جهانی که سرعت و حرص فراوان است گرما هم فروان شده است؟ قلبها بیشتر می تپند و آرامش از ما دور شده است.  این روزها اخبار نار و حمیم و حریق فروانند، با خودتان فکر کرده اید که چرا جهنم آتشین است و در آن لا یَذُوقُونَ فیها بَرْداً وَ لا شَراباً (نبأ/24)؟

هوا بس ناجوانمردانه گرم است...

  • رضا کریمی

شراب طهور درباره سلوک عرفانی است و شش فصل دارد: عناوین کلیّات، در آستانه ى سلوک، بنیادهاى حیات و سلوک عرفانى، روحیّات عرفانى، پایه هاى اصلى سلوک و آداب سلوک است . می توان گفت که در میان آثار نویسنده جامع ترین اثر سلوکی همین کتاب  است که در مورد بسیاری مفاهیم رایج توضیحات مفیدی بیان کرده است به عنوان مثال، در بحث توحید در رازقیت جامع ترین بحث قرآنی روایی که تابه حال خوانده بودم در این کتاب بود (ص139). علاوه بر این در سطحی نظری تر، تبیین ساده ای از مبادی عرفان نظری (ص40) را نیز به دست داده است.

 

زبان این کتاب ساده  است و مهدی طیب،  نویسنده کتاب ، از حاضرین فعال در مجالس مرحوم دولابی است که کتاب مهم و پرمخاطب «مصباح الهدی» را که از طریق تدوین تقریرات مرحوم دولابی تهیه شده است روانه بازار نشر کرده است. «شراب طهور» هم هر چند بدون ذکر نامی از استاد است اما اثر اندیشه های او در آن پیداست. مثلاً یکی از نکات مهم این است که در سلوک، محبت از خداست و اگر بنده حبی دارد بازتاب آن است، چنین دیدگاهی بر اساس نگرش توحیدی است که برای بنده چیزی نمی گذارد حتی محبت. نویسنده از این حب بنده با عبارت «تحبب» یاد می کند(ص114).

برای کسانی که می خواهند از طریق مطالعه وارد وادی سیر وسلوک عرفانی اهل محبت و ولا (مرحوم دولابی) بشوند می توان این کتاب را معرفی کرد. مطالب مطرح شده در این کتاب بسیار ساده ، قرآنی و روایی و به دور از حاشیه ها و تأویلات و شطحیات برخی کتب است و در عین حال مانند یک پل مخاطب را مستعد دریافت معارف بالاتر می کند. همیشه بزرگان اهل معرفت به چنین مقدماتی احتیاج دارند. کتاب مفید و موثر «مصباح الهدی» نیز چنین مقدمه ای را دارد. البته «مصباح الهدی» هم خالی از تصرفات مهدی طیب (حداقل به عنوان تقریرکننده و تدوین گر) نیست و متن اصلی و بدون تصرف سخنان مرحوم دولابی از اندیشه و معنویت بالاتری برخوردار است به همین جهت مجموعه کتب «طوبای محبت» از اصالت  برخوردار است(و حتی می توان گفت محتوایی ثقیل تر دارد) که می تواند به عنوان انتهای سیرمطالعاتی توصیه شود. بنابر این به دولابی خوانان توصیه می شود که اینگونه بخوانند:

مرحله اول: شراب طهور  ، مرحله دوم: مصباح الهدی،  مرحله سوم: طوبای محبت

یکی از مزایای چنین سیری این است که تصورات از اندیشه های متعالی مرحوم دولابی را ترقی می دهد و اصلاح و تکمیل می کند. نقطه مرکزی در اندیشه مرحوم دولابی نگرش توحیدی ولایی است. بر این اساس ایشان بر حدیث مهم اولوالالباب بسیار تأکید می کنند( که متن کامل عربی فارسی آن در مقدمه کتاب طوبای محبت و در کتاب مصباح الهدی آمده است) اما در «شراب طهور» اثری از متن کامل آن حدیث یا شرح و توضیح متن یا مفهوم اصلی آن وجود ندارد. علاوه بر این ، به نظرم در کتاب شراب طهور برخی نکات چندان با اصل اندیشه توحیدی  در طوبای محبت همخوانی ندارند. مثلاً استاد طیب در ص26 کتاب یکی از شاخصه های سلوک را «متعمقانه بودن» معرفی می کند در حالی که در سخنرانی مرحوم دولابی  در عین اهمیت قائل شدن برای تعقل و تفکر، به «تعمق» روی خوشی نشان داده نشده است و بیان این شاخص بی دقتی در فرهنگ سخنان آن مرحوم است. در جای دیگر ، استاد طیب معتقد است شروع معرفت با استدلال و برهان است(ص146) که به نظرم بازهم این تبیین نادقیق است، چنانچه که در جایی دیگر دومین راه یقین تلقین معرفی شده (ص151) که بازهم چنین توضیحی سبب شده اهمیت تلقین و اهمیت گذر از عقل استدلالی در سلوک توحیدی و اهل ولاء مغفول بماند...

و نمی دانم! شاید هم اگر صراحت بیشتری در کار می بود نمی توانستیم «شراب طهور» را برای آنانکه در آغاز راه هستند کتاب مناسبی بدانیم.

  • رضا کریمی

در مورد علت واقع شدن کربلا ۴ نظر را می توان یافت:

  • رضا کریمی

اتفاق مهمی که در بحث نرمش قهرمانانه توسط رهبر انقلاب مطرح شد اشاره به آیه 16ام سوره انفال بود که به نظرم می تواند به عنوان معیار نرمش در میدان مبارزه مورد استناد قرار گیرد:  مَن یُوَلِّهِم یَومَئِذٍ دُبُرَهُ اِلّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ اَو مُتَحَیِّزاً اِلى فِئَةٍ فَقَد بآءَ بِغَضَبٍ مِنَ الله...

 شایسته است در مورد این آیه فراوان پژوهش کرد و تحلیل مبسوطی ارائه نمود. مطابق این آیه در زمان نزدیک شدن کفار کسی نمی تواند به دشمن پشت کند مگر دردو صورت، اول: برای کنارکشیدن به منظور جنگیدن و دوم پیوستن به گروهی دیگر. در غیراین دو صورت پشت کننده به دشمن متحمل غضب الهی می شود.

به نظرم تدبر در این دو استثناء می تواند مفهوم نرمش در برابر دشمن را تبیین کند. در یک حالت تدبیرجنگی به کار می رود و مبارز به مواضع دیگر منحرف می شود تا بجنگد. در این حالت انحراف برای جنگ است و ما در اینجا نمی جنگیم تا بتوانیم در جای دیگر بجنگیم. تدابیر و انچه که این روزها دیپلماسی نامیده می شود را باید با واژه قرآنی «تحرّف» تبیین کرد.  در حالت دیگر پشت کردن به دشمن، برای جنگیدن گروهی است؛ یعنی: من نمی جنگم تا ما بجنگیم. می بینیم که هر دو استثنا نهایتاً روش هایی برای جنگیدن هستند و در ظاهر فرار محسوب می شوند.

فقط پیامبر مکلف بود که حتی در تنهایی بجنگد: فَقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لا تُکَلَّفُ إِلَّا نَفْسَک(نساء/84) ولی امامان ما وقتی گروه همراه نمی یافتند دست از مبارزه می کشیدند و برای توجیه این نجنگیدن به همین آیه استناد شده است[1]. در دوران تنهایی باید صلح کرد ، چنانچه که امام حسن علیه السلام اینگونه بود. اولین بار هم اصطلاح نرمش قهرمانانه ذیل کتاب صلح امام حسن علیه السلام به کار رفت. اما اکنون نیاز هست تا این واژه دقیقاً تبیین شود.

در کلام رهبری نرمش قهرمانانه به معناى مانور هنرمندانه براى دست یافتن به مقصود است؛ به معناى این است که سالک راه خدا - در هر نوع سلوکى - به سمت آرمانهاى گوناگون و متنوّع اسلامى که حرکت میکند، به هر شکلى و به هر نحوى هست، باید از شیوه‌هاى متنوّع استفاده کند. البته همانطور که ایشان از قرآن سخن می گویند این روشها – اگر ظاهری عقب نشینانه داشته باشد- باید در صورتهای مورد اشاره قرار گیرند. در غیراینصورت مصداق نرمش ذلیلانه هستند و مستوجب غضب الهی.



[1]    البرهان فی تفسیر القرآن، ج‏2، ص: 662

  • رضا کریمی

شاید تلقی اولیه این باشد که هدایت بر جهاد مقدم است یعنی اول باید بدانیم بعد عمل کنیم اما قرآن می گوید: تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى‏ وَ فُرادى‏ ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا (سبأ/46) ، اول برای خدا قیام کنید بعد تفکر کنید! قرآن جهاد را مقدم بر هدایت می داند: وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا (عنکبوت/69). البته قرآن عمل کورکورانه را نفی می کند و این آیات به این معنی است که همه چیز از آغاز مشخص نیست و باید ادامه راه را هم با توکل بر خدا و طلب از او کسب کرد. به عبارت دیگر پس از یک هدایت اجمالی (فینا) می بایست ابتدا جهاد کرد و بعد به هدایت تفصیلی رسید.

این نوع تفکر یکی از مبانی نگرشی است که پس از انقلاب اسلامی به تفکرجهادی مشهور شد یعنی کار در شرایط سخت و یافتن راه حل های تعیین نشده؛ عبور از جاده های سنگلاخ و ناآماده؛ حرکت همراه با راه سازی! مردان این عرصه بر شهدای بزرگ خود متکی هستند و نیز لازم است که اهل تضرع و عبودیت باشند که همه اینها در «نوشدارو» بارها نمایش داده می شود.

مجموعه تلویزیونی نوشدارو یکی از شاخصترین آثار سیمای جمهوری اسلامی برای تبیین جهاد و مردان جهادی است که در هر قسمت به یکی از شهدای جهاد سازندگی تقدیم می شود. جهاد سازندگی بیش از همه جا در جنگ متولد شد و در جنگ بود که شعار«ما می توانیم» قوت گرفت. سایه خاطرات عبرت آموز و شیرین جنگ و سیرت و صورت شهدا بر همه جای این سریال حاکم است و گره های کور با مراجعه به خاطرات نابهنگام جنگ است که حل می شود. در این مجموعه تقابل دو نوع نگاه نمایش داده می شود: نگاهی که با روش علمی و مطابق عرف جهان معاصر به دنبال حل مشکلات میهن است و در مقابل نگاهی دیگر که معتقد به تکیه بر توانایی های خودی و شعار «ما می توانیم» و حل مشکلات از خلاف عادت است. این تقابل حتی با مشاجرات لفظی در جلسه با حضور وزیر نفت کاملا و بارها نمایش داده می شود.

«نوشدارو» (که هنوز نمی دانم وجه تسمیه اش چیست) تبلیغ خوبی برای توانایی مدیریتی نسل انقلاب اسلامی است: رزمندگان قدیمی که در همه دستگاهها به هم مرتبط هستند و با هماهنگی کارها را پیش می برند. برای نمایش این مدیران کمتر از ستاره های بازیگری استفاده شده شاید این گمنامی مانند گمنامی مدیریت جهادی برای مردم باشد.

نظام جمهوری اسلامی بیشتر به چنین آثار هنری احتیاج دارد، هم برای مردمش و هم برای مدیرانش. البته روش اجرای تفکر جهادی در عرصه فنی و علمی «مهندسی معکوس» است. سخن بیش از اینهاست و من در اینجا قصد ورود به این مبحث را ندارم. مهم این است که پیروان قرآن هم برای مشاهده تأویل آیات هم به دیدن چنین روایت هایی نیازمندند: وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا.

  • رضا کریمی
1

ابوذر مرد اهل تفکری بود که عدالت خواهی اش فراموش نمی شد و پیامبر او را شایسته دریافت پندهای فراوانی می دید . اما پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین (علیه ‏السلام) به ابوذر کارهای مدیریتی نمی‏دادند؛ چون او توانایی این امر را نداشت(ولایت فقیه نوشته آیت الله جوادی آملی -  صفحه 370)

2

 کمیل، از عارفان عالیقدر اصحاب حضرت علی (علیه‏السلام) بود. خیلی‏ ها علاقه‏ مند بودند که با وجود مبارک امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) مصاحبتی داشته باشند، ولی دیدار خصوصی و وقت اختصاصی نصیب آنان نمی‏شد، ولی آن حضرت، دست کمیل را گرفت و از مسجد جامع کوفه بیرون برد؛ خودش به او وقت خصوصی داد و آن حدیث بلند «یا کمیل بن زیاد إنّ هذه القلوب أوعیة فخیرها أوعاها» (نهج‏ البلاغه، حکمت 147)و ده‏ها مطلب دیگر را به او آموخت؛ آن دعای خضر (علیه ‏السلام) را که به دعای کمیل معروف شده، به او آموخت.

در نهج ‏البلاغه دارد که آن حضرت، کمیل را به منطقه‏ ای به نام «هیت» که انبار مهمات و مصالح جنگی و وسائل دفاعی دیگر داشت فرستاد و مسؤولیت آن منطقه را به او سپرد، ولی غارتگران اُموی حمله نمودند و همه چیز را غارت کردند. نامه اعتراض ‏آمیز و گلایه امیرالمؤمنین (علیه ‏السلام) به کمیل رسید که خلاصه‏ اش این است: سهل‏ انگاری انسان نسبت به تعهدات اجتماعی و همت گماشتن بر انجام چیزی که بر عهده او نیست، عجز نقد و ناتوانی روش می‏ باشد: «امّا بعد فإن تضییع المرء ما وُلّی وتکلّفه ما کُفِى لعجز حاضرٌ ورأى مُتَبَرَّ وإن تعاطیک الغارةَ علی أهل قرقیسیا... »( همان، نامه 61)

3

مالک یک فقیه جامع الشرایط بود، فرمانده لشکر بود، مدیر و مدبّر بود و مصر پهناور را خوب می‏توانست اداره کند. فراموش نکنیم که عهدنامه مالک اشتر که مهمترین سند حکومتی به جامانده از اهل بیت است خطاب به او نوشته شد. علی (علیه ‏السلام) درباره او می‏گوید: «مالک وما مالک، واللهِ لو کان جَبَلا ً لکان فِنْداً ولو کان حجراً لکان صَلْداً لا یرتقیه الحافر ولا یُوفی علیه الطائر»( نهج ‏البلاغه، حکمت 443)؛ به خدا سوگند اگر مالک اشتر کوه بود، کوه یگانه و بی‏ بدیل بود و اگر مالک سنگ بود، سرسخت و نستوه و مقاوم و مستحکم بود؛ هیچ مرکبی نمی‏توانست از قامت افراشته ‏اش بالا رود و هیچ پرنده ‏ای توان اوج‏گیری در فضای او را نداشت.

  • رضا کریمی