تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

این وبلاگ تلاشی برای تبیین تفکر توحیدی است

کانال تلگرامی رضاکریمی
https://telegram.me/karimireza1001

۸۷ مطلب با موضوع «خدا و دیگر هیچ» ثبت شده است

دوراندیشی با تفکری که در زمان حال بودن را ترویج می کند سازگار نیست. دین ما -  مثل آیاتی که خوف( آینده) و حزن(گذشته)  را از اولیای خدا به دور می داند- توصیه به توکل و نترسیدن از آینده کرده است. آیا دوراندیشی و به تعبیری آینده نگری مورد تأیید دین است و یا به آن سفارش شده است؟ در اینجا قصد انکار برنامه ریزی و آینده نگری نیست.  تا به حال زیاد دیده و خوانده ام روایاتی را که توصیه به دوراندیشی کرده اند. پرسش این است که این همه تأکید بر دوراندیشی کجاست که عبارات فارسی آن در رسانه ها منتشر می شود؟ من به متن عربی که مراجعه می کردم واژه حزم رامی یافتم. آیا حزم یعنی دوراندیشی؟

در لسان العرب آمده که حزم یعنی انسان کارش را محکم بگیرد و به چیزی مورد اعتماد تکیه کند (الحَزْمُ: ضبط الإِنسان أَمره و الأَخذ فیه بالثِّقة - لسان العرب، ج‏12، ص: 131). حزم با این اوصاف یعنی احتیاط کردن. احتیاط بیشتر در زمان حال معنی دارد تا در آینده. یعنی فرد احتیاط کننده صبر و آرامش و توقف و درنگ می کند نه اینکه نقشه بکشد و آینده ای بسازد. به این روایات توجه کنید:

أَصْلُ الْحَزْمِ‏ الْوُقُوفُ عِنْدَ الشُّبْهَة (تحف العقول ص214): اصل حزم توقف کردن در شبهات است.

َالتَّثَبُّتُ حَزْم‏(تحف العقول ص202). ثابت ماندن حزم است

قِیلَ فَمَا الْحَزْمُ‏ قَالَ طُولُ الْأَنَاةِ وَ الرِّفْقُ بِالْوُلَاةِ وَ الِاحْتِرَاسُ مِنْ جَمِیعِ النَّاس‏ ‏(تحف العقول ص226). پرسیدند حزم چیست؟ فرمود: درنگ طولانی و ملایمت با والیان و دوری گزیدن از مردم.

اما در فرهنگی ابجدی (ص313)در معنای حازم آمده که مَردى که در کارهاى خود هوشیار و دور اندیش باشد. در واقع در تعابیر عربی عبارت دوراندیشی وجود ندارد ولی در زبان فارسی این تلقی رایج شده است. این به این علت است که تعبیر دوراندیشی نتیجه و یکی از اوصاف حزم است نه معنی آن. کسی که احتیاط می کند آینده خودرا هم ایمن می کند. یعنی حازم در اکنون آینده را می سازد. ولی دور اندیش می تواند به معنی کسی باشد که از اکنون آینده را می سازد. فرد حازم با غنیمت شمردن فرصت ها و درربودن امکان ها خود را می سازد.

قَالَ فَمَا الْحَزْمُ‏ قَالَ أَنْ تَنْتَظِرَ فُرْصَتَکَ وَ تُعَاجِلَ مَا أَمْکَنَک‏ (معانی الاخبار، ص309)

اما حازم فرصت ها را خود به وجود نمی آورد و خود امکان سازی نمی کند او فقط خوب انتظار می کشد و امکان های خود را خوب می شناسد. 

نمی خواهم بگویم استفاده از دوراندیشی به عنوان ترجمه حزم غلط است اما در زمانه مدرن بی دقتی در معنای واژه های دینی چه بسا که منجربه تحریف معانی شود.

در روایات تعبیر «نظر در عواقب امور» آمده است اما این نظر با عمل به واضحات انجام می شود نه با تعمق و رصد همه جزئیات و جوانب. 

  • رضا کریمی

سوره یوسف سوره انتظار است چون:

از مشهورترین منتظران تاریخ یعقوب علیه السلام است.

از مشهورترین غایبان تاریخ یوسف علیه السلام است.

یوسف عزیز مصر شد و یوسف ما عزیز عالمین خواهد شد.

یوسف برای بنیامین ظهور شخصی داشت و برای برادران ظهور جمعی. این تفاوت نظریه ظهور شخصی را تقویت و تبیین می کند.

یوسف غایب بود نه اینکه وجود نداشته باشد. یوسف فاطمه علیه السلام هم در میان ماست و وقتی ظهور می کند همه او را دیده اند مثل یوسف پیامبر که در میان برادرانش بود و وقتی ظهور کرد گفتند: انک لانت یوسف؛ تو همان یوسفی!

یوسف از کید خانواده خود به چاه افتاد و علت غیبت یوسف فاطمه «ما» هستیم:غیبته منا. در زمان تولد امام  آشنایان بودند که خیانت کردند و عموی امام زمان با کمک دشمن دست به توطئه زد.

منتظر اهل تقیه است و در زمان غیبت با وجود محدودیت های شدید منزوی نمی شود. یوسف با پادشاه همکاری کرد و منتظر هم باید در زمانه غیبت (دولت باطل) با بهره از وضع موجود  و ضمن مراعات محدودیت هایش در رفع حوائج مؤمنین بکوشد.

در روایات ظهور وقتی است که عده زیادی دچار عقب گرد می شوند و از اساس وجود غایب منتظَر را انکار می کنند. اطرافیان یعقوب وقتی گفت بوی پیراهن یوسف را می یابم اورا ملامت کردند.

منتظران حال تضرع دارند و خطاب به عزیز می گویند: یاایهالعزیز مسنا و اهلنا الضر و جئنا ببضائه مزجاه فاوف لنا لکیل و تصدق علینا ان الله یجزی المتصدقین (یوسف/83).  امروزه این آیه را بسیاری از عاشقان امام غایب زمزمه می کنند.

در دین ما راه رسیدن فرج فنای صبر است. پیامبر صلی الله علیه و آله و امام صادق علیه السلام هر دو فرموده اند: فرج وقت فنای صبر می آید. امیرالمؤمنین علیه السلام هم فرمود در هنگامه به نهایت رسیدن شدت فرج می رسد و هنگام تنگ شدن حلقه های بلا آسایش می آید. در سوره یوسف پس از پایان قصه نتیجه داستان در یک آیه فوق العاده مهم آورده می شود: وقتی رسل به حالت استیئاس (یأس) رسیدند و گمان بردند دروغ گفته شدند (و بعدبدون هیچ حرف اضافه ای چنین ادامه پیدا می کند)نصر ما رسید (یوسف/110).

تا خون نشود دلها دلدار نمی آید / تا سرنرود غم ها غمخوار نمی آید

 ------------

درباره قصه و سوره یوسف مدتها پیش دو متن دیگر هم نوشته ام که می تواند مکمل این نکات باشد.

عزیز مصر و  یوسف و زلیخا

  • رضا کریمی

چرا ربا جنگ با خداست؟ می گویند ربا فساد می آورد و برکت را می برد. این پاسخ درست است اما لایه پنهانی هم دارد. به نظرم پاسخ این سوال در جامعه امروز بر اساس مبانی اسلامی استخراج نشده است. فکر می کنم با این نوشته شما پاسخی جدید را بشنوید!

خدا به احسان امر می کند؛ به صدقه و نیکی. اگر کسی به جنگ احسان و نیکی کردن برود با خدا جنگیده است. ربا هم مانع احسان است پس ربا جنگ با خداست.

ربا سبب فساد اموال است و این دلیل خوبی برای تحریم آن است اما تحریم ربا دلیل دیگری دارد: خدا ربا را نابود می کند وصدقات را ربا (رشد) می دهد (بقره/276).

پس در قرآن ربا مقابل صدقه است. بر اساس این آیه در روایات آمده که خدا ربا را حرام کرد چون سبب از بین رفتن معروف می شد (میزان الحکمه،ج4، ح7113: وسائل الشیعه12/425/10).

بیع و تجارت مصداق معروف است و یکی از مهم ترین مصادیق معروف قرض[1]  و (احسان از طریق قرض) است. با این وصف اگر در جایی خود به خود مهر و احسان برقرار باشد ربا ضرری ندارد مانند ربای پسر و پدر. یا اگر در جایی احسان توصیه نشده باشد هم ربا فلسفه تحریمش رااز دست می دهد مثل ربا به غیرمسلمان. و نیز اگر قرض گیرنده از سر مهر و دوستی پولی را اضافه بدهد ربا محسوب نمی شود بلکه مستحب است ! مگر نه اینکه هم در تحریم ربا و هم در این اعطای اضافه هر دو  احسان وجود دارد؟

اگر ربا حلال بود مردم تجارت و احتیاجات خود راترک می کردند پس ربا را حرام کرد تا مردم از حرام  به سمت تجارات و به سمت بیع و خرید و فروش بروند پس قرض میانشان برقرار شود[2] (میزان الحکمه،ج4، ح7115:  وسائل الشیعه 12/424/8).  قرض چه ویژگی ای دارد که خدا مردم را به آن ترغیب می کند؟ قرض نشانه احسان است و با این روایت مشخص می شود که از نظر اسلام تجارت و بیع با قرض در هم تنیده است. اما رباخوار که شیطانزده است  می گوید: بیع مثل رباست (بقره/275). این سخن از دیدگاه قران سخن کسی است که شیطان او را مس کرده  است!

در جامعه ربا زیاد شده است. ترجمه این واقعه این است که در جامعه حس نیکوکاری کم شده است. مردم به فکر سرمایه داری هستند. سرمایه دار لزوماً کسی نیست که گنج قارون دارد بلکه کسی است که زیادشدن مالش را به احسان ترجیح می دهد.

چرا ربا در جامعه زیاد شده است؟ چون هنوز نتوانسته ایم بفهمیم چرا بیع مثل ربا نیست. نظام سرمایه داری امروز اساسا با پول بازی می کند و ربا و بیع را یکی کرده است. بانک ها محور اقتصاد شده اند و سود اساس شده است. یکی باید بفهماند بیع مثل ربا نیست!

 

 

[1]  عِلَّةُ تَحْرِیمِ الرِّبَا بِالنَّسِیئَةِ لِعِلَّةِ ذَهَابِ الْمَعْرُوفِ وَ تَلَفِ الْأَمْوَالِ وَ رَغْبَةِ النَّاسِ فِی الرِّبْحِ وَ تَرْکِهِمُ الْقَرْضَ وَ الْقَرْضُ صَنَائِعُ الْمَعْرُوفِ وَ لِمَا فِی ذَلِکَ مِنَ الْفَسَادِ وَ الظُّلْمِ وَ فَنَاءِ الْأَمْوَال‏ (وسائل الشیعه، ج18، ح 11، ص121)

[2]  َ إِنَّهُ لَوْ کَانَ الرِّبَا حَلَالًا لَتَرَکَ النَّاسُ التِّجَارَاتِ وَ مَا یَحْتَاجُونَ إِلَیْهِ فَحَرَّمَ اللَّهُ الرِّبَا لِتَنْفِرَ النَّاسُ مِنَ الْحَرَامِ إِلَى الْحَلَالِ وَ إِلَى التِّجَارَاتِ مِنَ الْبَیْعِ وَ الشِّرَاءِ فَیَبْقَى ذَلِکَ بَیْنَهُمْ فِی الْقَرْض‏

 

  • رضا کریمی

ای که در هر خوبی روی تو حساب می کنم!

ای که در هر شری از خشمت در امانم!

ای که با کم زیاد می دی!

ای که به هرکس بخواد می دی!

ای که به هرکس نخواد می دی! به هرکس نشناسدت هم حتی!

هرچی خوبی تو این دنیا و هرچی خوبی تو اون دنیاست خودت به من بده.

هرچی بدی تو این دنیا و اون دنیاست خودت جلوشو بگیر.

اینها هیچی از تو کم نمی کند!

به جز اینها : یه چیزی هم اضافه بذار روش!

ای کریم!

...

ترجمه ای صمیمی از دعای ماه رحمت، ماه خدا، ماه رجب

  • رضا کریمی

ادعای ساختن یا تربیت کردن ادعای بزرگی است چرا که خالقیت و ربوبیت از آن خداست. ما در این دنیا اما باید کار کنیم و کارهایمان نتیجه بدهد؛ باید بجنگیم و به دست بیاوریم و مسئولیت بپذیریم. بدون سازندگی و تربیت اینها چگونه است؟ به نظرم کشاورزی آن پیشه ای است که خدا برای بندگانش فرستاد تا هم کار کنند و هم بنده باشند. عملی محبوبتر از زراعت برای خدا نیست و همه انبیاء کشاورزی کرده اند مگر ادریس که خیاط بود (میزان الحکمه، ج5، ح7753). کشاورزی مصداق توکل است. در و علی الله فالیتوکل المومنون(آل عمران/60) منظور زارعون است (همان، ح7750). کشاورز خود نمی سازد و نمی رویاند بلکه در زمین خدا و با بذر او می کارد و باید منتظر باران بماند و متوکل باشد. به راستی که خدا ارزاق انبیائش را در کشاورزی قرار داد تا چیزی از باران را ناخوش ندارند (همان، ح7752). کشاورزی هم کار است و هم سبب اتصال زمین به آسمان.
ای مدعیان فرهنگسازی! دنبال زمین مستعد باشید و چشم به آسمان بدوزید. بر خدا توکل کنید. کشاورز باشید.

  • رضا کریمی

زن مظهر خانواده است و به عبارت دیگر «مادر» است. مادر مثل حوض کوثرمحل وحدت فرزندان است ونقطه جمع شدن وانتشار فرزندان است. مادر وحدتی است که لازمه کثرت است و اگر مادر نبود کثرت هم نبود. ام الکتاب جایی است که کتاب در آن خلاصه و مجمل است و از آنجا کتاب تفصیل پیدا می کند. اگر مادر نباشد فرزندان مثل مردانی که شب آرامی نداشته اند در روز پریشان می شوند.  فرزندان در روز به نام پدر شناخته و آشکار می شوند و عمل می کنند و به راه پدر (مله ابیکم) می روند اما مادر مهمتر است: اول مادر دوم مادر  سوم مادر و بعد پدر! (کافی ، باب احترام به والدین).

فاطمه (سلام الله علیها) مادر است و کوثر و امّ المؤمنین و سیده زنان و بهترین شب ها. فاطمه کوثر است و کوثر کثرات است (مصباح الهدی، ص295). امّ المؤمنین که کنیه حضرت است هم به معنی خانه ای است که مؤمنین آنجا به هم می رسند. طوبا درختی است در خانه زهرا که هر شاخه اش در خانه یک مؤمن است (طوبای محبت، ج1، ص193). مادر را نمی بینیم چون در واقع وجود فرزندان اوست. همانطور که به امّ الکتاب جز پاکان نمی رسند به امّ المؤمنین هم جز محرم نمی رسد. مادر مخفی و لطیف است. «خانم زهرا خودش لیل است. لیل چیز کمی نیست قرآن هرجا لیل می گوید مراد زهراست که بین شیعیان و محبین و خود ائمه مخفی است. لیل است و ثبات آور» (طوبای محبت، ج1، ص78). خود حضرت گفته اند که بهترین زنها مخفی ترین آنهاست. حضرت بهترین زنهاست و بهترین زنها بهترین شبهاست و بهترین شبها شب قدر است و می گویند فاطمه (سلام الله علیها) لیله القدر است. شأن حضرت زهرا این است که مخفی باشد (طوبای محبت، ج1، ص78). حتی قبر او! قبر او در دلهای دوستدارانش است، کسانی که با یادش آرام می شوند.

مادر مثل آب در خلقت جاری است و مثل آب که به تنهایی ظهور ندارد و به شکل ظرف خود درمی آید در بشر مخفی است. آب آغاز ومادر خلقت و مایه حیات (انبیاء/30) است و عرش خدا بر آب بود و از آب مخلوقات مختلف با رنگهای مختلف خارج شد (فاطر/27). همه جنبندگان (نور/45) و همه بشر از آب خلق شدند و نسب بستگی از آن پدید آمد (فرقان/54). آب هم عامل اختلاف و هم عامل وحدت است. آب با همه چیز و در همه چیز است. با خلق خدا باید همچون امتزاج آب معاشرت کرد که حق هر چیزی را ادا می کند و معنایش را تغییر نمی دهد . شاید چون سبب صفا و رقت اشیاء می شود و آنها را به هم نزدیک می کند و به وحدت می رساند. مؤمن هم مثل آب است و باید مثل صفای آب با خدا صاف باشیم(مصباح الشریعه، باب طهارت). آب با این عظمت، مهریه فاطمه (سلام الله علیها) است!

فاطمه (سلام الله علیها) مصحفی دارد که سه برابر قرآن است اما یک کلمه از قرآن را هم ندارد و مثل قرآن راهنمای حلال و حرام نیست بلکه درباره ذریه حضرت است (کافی باب مصحف و جفر  وجامعه). مصحف فاطمه مادرانه است و مادر در دفتر خدادش از انتشار فرزندان و ماجرای آینده خبر داده است.

بشر وقتی به اصلش بر می گردد آرام می شود. فطرت همه بشر یکی است و همه مخلوق یکی هستند. همه را فاطر آفریده است. فاطر یعنی شکافنده و منتشرکننده ذرات مجتمع شده. فاطریت خدا در فاطمه (سلام الله علیها) تجلی کرد. فاطمه (سلام الله علیها) فاطر است (معانی الاخبار، ص55). خدا افلاک را آفرید چون فاطر بود، چون فاطمه را آفرید. خدا می گوید اگر پیامبر و علی نبودند افلاک را نمی آفرید و اگر فاطمه نبود آن دو را نمی آفرید!  فاطر کوثر است و خدای فاطر در خلق می افزاید. سوره فاطر با این اصل شروع می شود و فاطمه (سلام الله علیها) در بهشت آیات سوره فاطر را می خواند: الحمدلله الذی اذهب عنّا الحزن ... (بحارالانوار، ج27، ص139).

 

  • رضا کریمی

سالهاست که درباره تحریفات عاشورا سخنها گفته و نوشته اند اما یکی از مهمترین تحریفات فراموش شده است و آن پیچیده کردن و خاص کردن عاشوراست. عاشورا مردمی است اما مدعیان علم تحریف آن را محدود می خواهند. طوری که با گفتن جملاتی همچون شعور از شور مهمتر است حاشیه و متن جای خود را عوض کردند. متن اصلی کربلا کرب و بلاست و محور شخصیت حسین علیه السلام گریه است: من کشته اشکم هیچ کس من را یاد نکند جز آنکه می گرید (امالی شیخ صدوق). روشنفکران این سخن را نمی پسندند و برخی آن را مجعول می دانند. اما این تحلیل هماهنگ با کلیت عاشورا و کربلاست. مگر نه اینکه بهترین عزاداری این است که عزاداری باشد! یعنی گریه داشته باشد البته گریه ای که در مظلومیت حسین باشد. 
نمی توان انکار کرد که در عزاداری های عاشورایی تحریفات زیادی رخ داده اما این مراسم مذهبی یکی از کم تحریف ترین مراسمات ماست!! شاید این جمله عجیب و متعصبانه و عوامانه به نظر بیاید. اما اگر نتیجه تحریف را انحراف از مسیر اصلی به سوی هدف بدانیم، می بینیم که سلوک عاشورایی از بسیاری مراسمات و تلاشها بهتر و بیشتر ما را به مقصد می رساند! بسیاری جلسات، تجمعات، نوشته ها و توصیه ها بسیار علمی و حساب شده به نظر می رسند اما چقدر در زندگی توحیدی ما جریان دارند و در عبودیت (تسلیم امر الهی شدن) مثمر ثمر واقع می شوند؟ 
علت اینکه گفته اند سفینه حسین وسیع ترین و سریع ترین است این است که انسان در رنج آفریده شده و همه ما در کرب و بلا و گریه هستیم و لحظه ذبح با درجات پایین تر در زندگی همه رخ می دهد. اهل تسلیم مثل حسین علیه السلام با رضا به قضا دادن  با سرعت به سوی خدا می روند. ما به جای اعتراض به عاشورا سجده شکر به جا می آوریم! و می گوییم: الحمد الله علی عظیم رزیتی! می گوییم سلام بر اباعبدالله تا وقتی که شب و روز باقیست، در هر زیارت می خواهیم که این آخرین عهد ما نباشد. چرا؟ همه زمین ها کربلا وهمه ماهها محرم است و ما همه روز زیارت عاشورا می خوانیم چون همه روزها عاشوراست. مرحوم دولابی از این اصل نتیجه عجیبی می گیرند: لابد همه ما امام حسین هستیم! (مصباح الهدی، ص300). کربلا کرب و بلاست. حسین علیه السلام شبیه ترین اولیاء به مردم است و سفینه او سریعترین و راه او مردمی ترین، چون رنج رایجترین جریان زندگیست.

  • رضا کریمی