تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

این وبلاگ تلاشی برای تبیین تفکر توحیدی است

کانال تلگرامی رضاکریمی
https://telegram.me/karimireza1001

  «باد ما را خواهد برد» برگرفته از شعر فروغ فرخزاد است که می خواهد بگوید بدون عشق، باد در کمین ماست.
معشوق کیارستمی «زندگی» است و او در این فیلم و در دیگر آثارش مدام زندگی را به تصویر می کشد. ماجرای این فیلم این است که یک گروه مستندساز برای ضبط مراسم سوگواری روستایی به سراغ یک پیرزن در حال احتضار می روند. اما بیش از آنچه که فکرش را می کنند برای مرگ زن انتظار می کشند. در روستا به شدت زندگی در جریان است: به جز یکی از شخصیتهای گروه، بقیه بیکارند پس اصلا نمایش داده نمی شوند!، گویا در این زندگی به حساب نمی آیند! در روستا فقط زنان و بچه ها دیده می شوند و در فصل تابستان مردان جوان  اصلا حضور ندارند چون دائما در حال «کار» هستند، زنان هم در حال کار زنانه ( و به تعبیری در فیلم، در حال شغل سوم) هستند. تولد به راحتی رخ می دهد اما مرگ همچنان مهمانان روستا را به حال انتظار می گذارد، صدای مداوم حیوانات، حضور فراوان حیوانات و حتی نمایش تولید مثل آنها ( که برای ما غیرعادی و برای روستائیان عادی است!) صدای طبیعت (و اساساً عنصر قدرتمند صدا در فیلم) به شدت زندگی را نمایش می دهد.

کیارستمی مرگ را مقابل زندگی می داند و با استخوان مرده بازی می کند، در جایی از فیلم از زبان معلم روستا نوع سوگواری مردم تقبیح می شود، در جایی دیگر خارج از روستا، همانجا که ارتباط موبایل برقرار می شود، گورکن در باد در حال کندن است و بالاخره هم در انتها آوار خاک بر سرش فرو می ریزد. پایان فیلم آنجاست تنها نماینده زنده گروه استخوان مرده را به آب روان می اندازد.
آیا مرگ به این شدت سیاه است؟ شاید مرگ را بتوان طور دیگری هم دید. مرگ می تواند حیاتی دوباره باشد و حتی در باطن دین می توان فهمید که دنیای آخرت هم اکنون وجود دارد. در قرآن این دار آخرت است که سراسر زندگی است نه این دنیا. ولی افسوس که کیارستمی آنقدر به «زندگی ودیگر هیچ» فکر می کند که از زبان طبیب فیلم نسبت به دنیای پس از مرگ تردید می کند و می گوید : «کی تا حالا برگشته که از اونجا بگه» و  کسی نیست بگوید خیلی ها قبل از آنکه بمیرند مرده اند! فراموش نکنیم که او از زبان همین طبیب روستایی چند دقیقه قبل از این دیالوگ از نقش پررنگ خدا در زندگی می گوید. پس این سخن در فیلم مادی گرایانه نیست بلکه تأکید زیاد او بر صورت ظاهری زندگی را نشان می دهد که البته در جای خود زیبا و شاعرانه است.
اکنون با مرگ تقریبا پیچیده و ناگهانی کیارستمی شاید زندگی رنگ دیگری به خود گرفته باشد. در فایل صوتی منتشرشده از عباس کیارستمی در بستر بیماری، او خودش را به قماربازی تشبیه می‌کند که پشت هم باخت آورده است. اگر کیارستمی می مرد قبل از اینکه بمیرد، شاید حقیقت مرگ را هم به تصویر می کشید. چرا که با نچشیدن مرگ است که باد ما را خواهد برد!
***
فیلم «باد ما را خواهد برد» در دیار من  و با مردمان و لهجه هایی آشنا ساخته شد اما وقتی با همشهریانم فیلم را دسته جمعی دیدیم باز هم عده ای احساس غریبگی کردند.  این مشکل در سطح ملی برای کیارستمی وجود داشت و فیلمهای بومی اش توسط مردم آن بوم و سرزمین کمتر از دیگران مورد استقبال واقع شد. کیارستمی گرچه همیشه محلی فکر می کرد اما همچنان جهانی باقی ماند.

  • رضا کریمی

نظرات (۱)

منهم همیشه به راز زبان گفتار کیارستمی فکر میکنم.چرا در سرزمین خودش غریبانه تر زندگی کرد و در غربت نام آشناتر بود.راستی بخاطر این موضوع میتوان به نظر بعضی اعتقاد داشت که می گفتند برای خارج از ایران فیلم می سازد؟چقدر تحملمان نسبت بهم کم است!هرکه را نفهمیم یا کمی ادبیات متفاوت یا فکر متفاوتی داشته باشد متهم میکنیم .کشورمان شده استاد مهره سوزی!
کیارستمی هنرمندی بزرگ بود .چه سود! تحمل بزرگ دیدن را ندارند چون متفاوت از رویه عام بود.
رد پای لطیف سهراب سپهری در فیلم بود بوی عشق و خدا و مهربانی در زندگی بود و همه فیلمهایش امید و انسان دوستی!
روحش شاد.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی