تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

این وبلاگ تلاشی برای تبیین تفکر توحیدی است

کانال تلگرامی رضاکریمی
https://telegram.me/karimireza1001

در مورد علت واقع شدن کربلا ۴ نظر را می توان یافت:

ا. نظریه شهید جاوید: امام با یک هدف استراتژیک و سیاسی برای براندازی حکومت باطل و برقراری حکومت حق قیام کرد اما شرایط اجازه نداد و ایشان در عین مظلویت ناکام ماندند.

۲. نظریه حماسه حسینی: امام به علت دعوت کوفیان و شرایط حکومت جور و از همه مهمتر به علت امر به معروف و نهی از منکر قیام کردند ولی شرایط اجازه نداد اما حضرت باز هم با حماسه خون را بر شمشیر غلبه دادند. شعار یا مظلوم در اینجا باید تاویل شود و گرنه توجیه ندارد.

۳. نظریه فدیه: امام شهید شد تا امت نجات پیدا کند. این نظر تفسیری مسیحی از ماجراست و حسین و مسیح علیهما السلام را فدایی انسانهای پایین تر از خود می داند!

4. نظر چهارم مربوط به مرحوم دولابی و بلکه مضمون زیارت عاشوراست:« امام در مورد علت رفتنشان به کربلا به هر کسی مطابق عقلش چیزی گفت ولی علت اصلیش معلوم نشد: امام حسین به خداوند گفت من می خواهم قربان شما شوم!» تفسیر این  جمله نیازمند بازنگری تصورات ما از کلیت ماجرای کربلا  است. اگر با مدد از بیانات امام حسین علیه السلام و با خواندن زیارت عاشورا و دیگر متون دینی این جمله را بفهمیم دچار حالتی می شویم که گریه و معرفت به طرز شگفت انگیزی با هم یگانه می شوند. اما اگر بخواهیم به تفاسیردیگر دل ببندیم چاره ای نداریم جز آنکه در یک حالت گریه کنیم و در حالتی دیگر به فکر فرو برویم! یعنی در واقع غزل خداحافظی با «گریه بامعرفت »را بخوانیم!

یکی از تفاوتهای قرائت روشنفکران با قرائت اصیل این است که روشنفکران می گویند امام حسین ع در میان ائمه استثنا بود نه قاعده ولی بسیاری علمای دین می گویند سفینه الحسین اوسع و اسرع.
استثنا به چه معناست؟ در این شکی نیست که حرکت امام استثنایی بود اما کدیور می گوید: دیگر ائمه با درس آموزی از سرنوشت امام حسین کوشیدند تا از مواجهه علنی با حکام جور پرهیز کنند! در حالی که از روایات به نظر می رسد که اگر دیگر ائمه در شرایط یزیدی و کوفی آن زمان قرار می گرفتند باز هم قیام می کردند. برای همین آرمان امام منصور مدام در یاد امام مظلوم درهم تنیده است.
افرادی مانند قابل و سروش گفته اند: امام اساساً قیام نکرد بلکه حرکت او خروج بود! اگر خروج امام با وجود سرکشی از بیعت و ترتیب اثر دادن به درخواست بیعت کوفیان برای تشکیل حکومت و حتی مصادره اموال یک کاروان حکومتی قیام نیست پس چیست؟

برای فهم شخصیت امام حسین علیه السلام و ماجرای کربلا توجه به چند مفهوم ضروری است.

1. امام حسین علیه السلام سید الشهداء است. شهادت یعنی چه؟

2. امام حسین علیه السلام کربلا را کرب و بلا معنی کرده اند. چرا خداوند انسان را در رنج و بلا می اندازد؟

3.  امام حسین علیه السلام فرمودند من کشته اشکم هیچ کس من را یاد نمی کندجز آنکه می گرید. چرا گریه می کنیم؟

4. ائمه می گویند راه امام حسین سریع ترین  راه است. چه تفاوتی بین امام سوم و دیگر ائمه هست؟

5. در زیارات علاوه بر گریه کردن طلب انتقام می کنیم و از امام موعود می گوییم. رابطه امام و فرزند ایشان چیست؟

1. شهادت

شهادت معنایی وسیع تر از کشته شدن در میدان جنگ دارد. می گویند مظلوم شهید است و نیز هر کس در راه مالش مورد تعدی واقع شود و بجنگد و کشته شود. می گویند مؤمن  اگر در مریضی بمیرد شهید مرده است. مصائب لطف الهی هستند و کسی که دچارآنها شود و در آن حین بمیرد  شهید است: فقر، خشوع، گرسنگی، تشنگی روز، بیداری شب و... حتی روایاتی هستند که (البته بیشتر از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله در کتب اهل سنت آمده اند) مرگ بر اثر طاعون، سوختگی ، غرق شدن و غریب ماندن را هم شهادت می دانند.

بسیاری اعمال هم در حکم شهادت قرار می گیرند: کسی که کظم غیظ کند و مسلمانی را عفو کند اجر شهید را دارد و بلکه  کسی که در بلا صبر کند اجر هزار شهید دارد!

با این تنوع تعاریف و مصادیق، معیار شناخت شهدا چیست؟ در روایات اساساً هر مؤمنی شهید است و هر کدام از ما که بر بسترش بمیرد و بر معرفت حقیقی پروردگار و رسول و اهل بیتش باشد ، شهید مرده است.  اسلام در مورد رنج (هایی که خداوند پیش می آورد نه بندگان) سخن ها دارد که در اصولکافی به تفصیل درج شده است.  اکنون می توان گفت: کسانی که ایمان دارند و به مصیبت و سختی دچار می شوند طوری که سختی ها آنها را به اعتراف و تضرع بکشانند شهید هستند. در این تعریف دو عنصر محوریت دارند: مصیبت و صبر همراه با اعتراف. برای تبیین چگونگی رویداد شهادت آیات 153 تا 157 سوره بقره را قرائت کنید: 1. ای کسانی که ایمان آورده اید از صبر و نماز کمک بگیرید و قطعاً خدا با صابرین است. 2. نگویید آنانکه در راه خدا کشته می شوند مرده هستند بلکه زنده اند و شما نمی فهیمد. 3. شما را با چیزهایی از ترس، گرسنگی، و کمبود اموال و انفس و ثمرات به بلا می اندازیم و به صابرین بشارت دهید. 4. کسانی که مصیبت به آنها اصابت می کند  می گویند انا لله و اناالیه راجعون. 5. آنها کسانی هستند که صلواتی از جانب پروردگار بر آنهاست و نیز رحمتی، آنها هستند که هدایت شده اند.

لحظه ای را تصور کنید که مصیبتی (که می شود مصادیق آن را در انواع مصیبتهای پنجگانه آیه 155 دسته بندی کرد) فرود می آید در آن لحظه اگر صبر پیشه کنیم و معترفانه این واقعه را از جانب خدا بدانیم (آیه 156) آن وقت  شهادت  اتفاق افتاده است. برای این اتفاق لزوماً نقص در جان  و بلکه دادن جان ضروری نیست چرا که مسئله جان تنها یکی از علل پنجگانه شهادت است. آنچه که شهادت را شهادت می کند صبر و اعتراف بر مصیبت است نه چیز دیگر. بر اساس این فهم وسیع از شهادت است که می توانیم لحظه ای را تصور کنیم که یک مؤمن بر اثر ترس یا گرسنگی یا  فقر دچار سختی می شودولی صبر می کند و به آنچه خدا بر سرش آورده معترف می شود، آن وقت است که او به مقام شهادت نائل شده است.

اگر در کرب و بلا صبر کنیم شهید شده ایم.

2. کرب و بلا

رنج و کرب و بلا فضیلتهای بسیاری دارند و در صورتی که ما آنها را برای خود پیش نیاوریم و آمدنشان را به خدا واگذاریم ، می توان بسیار اجر و ثواب را از آن خود کرد. در اینجا گزارشی از سه باب اصول کافی (باب صبر بر ابتلائات و شدت بلای مؤمن و فضل فقراء و مسلمین) بیان می گردد:   

در آغاز تاریخ مقرر شده بود تا فقر برای مؤمین باشد و غنا برای کفار و خداوند هیچ کدام را برای دیگری نپسندید. چنانچه که پیروان پیامبران سطح فقیر جامعه بودند و دشمنان پیامبران اشراف و ثروتمندان. تا اینکه تاریخ با درخواست ابراهیم خلیل الله علیه السلام تغییر پیدا کرد. او نمی خواست تا در دستان کافران اسیر باشد پس گفت خدایا ما را فتنه در دستان کافران قرار نده (ممتحنه/5). در اینجا تاریخ به مسیری دیگر رفت و خدا هم در میان کفار و هم در میان مؤمنین اموال و نیاز مقرر کرد.

در باب فضیلت بلا و فقر مؤمن سخنها گفته شده است: خدا بر مؤمن چهار بلا را میثاق گرفته مؤمن حسود،منافق تعقیب کننده، شیطان گمراه کننده و کافر جنگ کننده. دنیا زندان مؤمن است .کافر مشکور است اما کار خوب مؤمن به سوی خدا می رود و بین مردم نشر نمی یابد. مؤمن حتی اگر در جزیره ای باشد خدا کسی را برای آزارش بر می گزیند! انبیاء بیشترین بلاء  را دیده اند، هر کس به قدر ایمانش و حسن اعمالش مبتلا می شود. خدا هر کس را دوست دارد در بلا فرو می برد اگر دعا کند می گوید  اگر درخواستت را  ذخیره کنم برایت بهتر است. بر مؤمن چهل شب نمی گذرد جز آنکه امری محزونش می کند وتذکرش می دهد. پیامبر از سفره مردی که گفت هرگز رزیه ای ندیده ام بلند شد. خدا مؤمن را به هر بلیه ای مبتلا می کند جز به رفتن عقلش مثل ایوب که ابلیس را بر مال و فرزند و اهلش مسلط کرد ولی عقلش را گذاشت تا خدا را به توحید بپرستد. مؤمن مثل زرع تازه است که باد او را پرورش می دهد و منافق مثل آهن راستی است که چیزی به آن اصابت نمی کند تا اینکه خرد شود. ملعون است هر مال وجسدی که زکات داده نشود و زکات آفت دیدن است. بلا جز به مؤمن نوشته نشده است و اگر مؤمنین دل آزرده نمی شدند خدا سر کافر را با دستمال آهنین می بست تا هرگز درد نگیرد. خدا گفته اگر اصرار شیعه در طلب رزق نبود آنها را به حال تنگ تری منتقل می کردم. مؤمن برای هر چه ببیند ونتواند بخرد حسنه ای می گیرد .اگر فقراء نبودند اغنیاء مستوجب بهشت نمی شدند.

اما یک سؤال: چرا کرب و بلا این همه فضیلت دارد؟ اول باید معنای بلا، رنج، سختی، محنت و واژه هایی از این دست مشخص شود.

در روایت آمده است که: بهشت با مکاره و آتش (جهنم) با شهوات پوشیده شده است ، بدانید که قطعاً هیچ طاعتی نیست جز آنکه در کراهت وارد می شود و هیچ معصیتی نیست جز آنکه در شهوت وارد می شود. کسی که نکته بین باشد معنای مکاره (رنج ها) و نقطه مقابل آن یعنی شهوت را می فهمد. این معنای قابل توجه در افکار مرحوم دولابی قابل دریافت است. شهوت با میل متناسب است (نساء/27) وخواست و خواهش آدمی  معنی می دهد اما کراهت امریست که: در ابتدا مطابق خواهش ما نیست وبی اختیار بر ما وارد می شود. این تعریف نشان می دهد که رنج و سختی و محنت امتحان شدن است. انسان در رنج و بلا آفریده شده است(بلد/4).بلا همان امتحان شدن است وامتحان در چیزی است که خود تعیین نکرده ایم. رنج تحمل کار ناخواسته است و این همان بندگی و تسلیم است. ما در رنج می افتیم و رنج را نمی توان و نباید طلب کرد. سختی یعنی اختیار نداشتن! اگر ما می کُشیم وتیر می اندازیم اما خود نکشته ایم وخود تیر نینداخته ایم علتش مبتلا بودن ما به بلا است البته بلای نیکو(انفال/17). امتحان شدن همان اختیار نداشتن است. بلا یعنی بدون اینکه عبد نقشی و تقصیری داشته باشد او را زیر و رو می کند، دل مؤمن بین دو انگشت- جلال و جمال- خداست و هر طور که بخواهد آن را زیر و رو می کند (مصباح الهدی، ص 47). آیا کسی که در دستان خداست ازهمه به او نزدیکتر نیست؟ امام حسین علیه السلام از همه به خدا نزدیکتر بود. او دُردانه (به قول زیارت عاشورا: وتر) خدا بود!

3. گریه

کسی که بر امام حسین گریه می کند حساس می شود، وقتی اولیاء و عباد خدا که بدنشان نرم است او را در بغل می گیرند او این را احساس می کند و لذت می برد (مصباح الهدی، ص305). حسین علیه السلام فرمود: من کشته اشکم هیچ مؤمنی یادم نکند جزآنکه اشک بریزد (امالی شیخ صدوق، مجلس28).

گریه کردن برای چیزی اعتراف به آن چیز است. وقتی در ناچاریِ یک وعده انجام شده می افتیم با گریه کردن، به آن اذعان می کنیم. گریه غم است وقبل از آنکه از ترس باشد وچیزی که نیامده، از علم است وآنچه که در آن افتاده ایم . اهل علم وقتی آیات بر آنها تلاوت  می شود سجده کنان وگریه کنان (مریم/58) می افتند وخشوعشان زیاد می شود، آنها می گویند قطعاً وعده پروردگارمان انجام شده است (اسراء/109-106) و با گفتن این جمله به قضایی که درگیر آن شده اند اعتراف می گنند. گریه مقابل خنده و تعجب است. باعجیب شمردن چیزی آنراغریب می کنیم وباخندیدن به آن جدی نمی گیریمش ولی با گریه دیگر از آن غافل نمی شویم. قرآن می گوید: از چیزی که بی اختیار شما به شما نزدیک می شود نباید تعجب کیند و نباید بخندید: نزدیک شدنی نزدیک شده و جز خدا آن را بر طرف نمی کند پس آیا از این سخن تعجب می کنید ومی خندید وگریه نمی کنید در حالی که غافلید؟ (نجم/61-57).

 علی و آل علی علیهم السلام همیشه درگیر بلا بودند. این بلاها خواست خدا و وعده قطعی او بودند. در دعای ندبه به این بلاها که در سه دسته تقسیم بندی می شوند ( کشته شدن، اسیر شدن، تبعید شدن وغربت) اشاره شده است: «امت به جز اندکی در پی آزار علی علیه السلام وقطع رحم و تبعید فرزندانش افتادند و آنکه کشته می شد کشته شد وآنکه سب می شد سب شد وآنکه تبعید می شد تبعید شد وقضا برای آنها جاری گشت ... وقطعاً وعده پروردگارمان انجام شده است و او از وعده اش تخلف نمی  کند واوعزیز حکیم است».  در ادامه دعا نتیجه گزارش این بلاها این می شود که ما گریه کنیم: «پس بر پاکان از اهل بیت واجب است که گریه کنندگان بگریند وندبه کنندگان ندبه کنند و برای مثل آنها اشکها جاری شود وفریاد کنندگان فریاد بکشند وضجه کنندگان ضجه بزنند...»

4.حسین علیه السلام

همه ما در رنج و گریه هستیم و لحظه ذبح با درجات پایین تر در زندگی همه رخ می دهد. اهل تسلیم مثل حسین علیه السلام با رضا به قضا دادن  با سرعت به سوی خدا می روند. سلام بر اباعبدالله تا وقتی که شب و روز باقیست، در هر زیارت می خواهیم که این آخرین عهد ما نباشد. همه زمین ها کربلا وهمه ماهها محرم است و ما همه روز زیارت عاشورا می خوانیم چون همه روزها عاشوراست. مرحوم دولابی از این اصل نتیجه عجیبی می گیرند: لابد همه ما امام حسین هستیم! (مصباح الهدی، ص300). کربلا کرب و بلاست. حسین علیه السلام شبیه ترین اولیاء به مردم است و سفینه او سریعترین و راه او مردمی ترین، چون رنج رایجترین جریان زندگیست.

مهم ترین ارجاع قرآنی در زیارت عاشورا درباره مصیبت است که آیات سوره بقره را تداعی می کند:

وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ [155] الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ [156] أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ [157]

در فرازی از زیارت عاشورا بدون اشاره عینی به آیات، همانند نتیجه گیری قرآن می خواهیم تا در ازای صبر در مصیبت صلوات و رحمت (و مغفرت) دریافت کنیم:

وَاَسْئَلُ اللَّهَ بِحَقِّکمْ وَبِالشَّاْنِ الَّذى‏ لَکمْ عِنْدَهُ اَنْ یعْطِینى‏ بِمُصابى‏ بِکمْ اَفْضَلَ ما یعْطى‏ مُصاباً بِمُصیبَتِهِ مُصیبَةً ما اَعْظَمَها وَاَعْظَمَ رَزِیتَها فِى الْإِسْلامِ، وَفى‏ جَمیعِ السَّمواتِ وَالْأَرْضِ، اَللّهُمَ‏ اجْعَلْنى‏ فى‏ مَقامى‏ هذا، مِمَّنْ تَنالُهُ مِنْک صَلَواتٌ وَرَحْمَةٌ وَمَغْفِرَةٌ،

امام حسین ع انواع مصیبتهای آیه155 را دید و با گفتن «رضاً بقضائک و تسلیماً لامرک» به آیه 156 عمل کرد و به فیض آیه 157 رسید. ما هم بادعا در زیارت عاشورا می خواهیم همین مسیر را طی کنیم و به واسطه مصیبت زدگی امام در این فیض شریک شویم.

کسی دقیقاً نمی داند چرا حسین علیه السلام شهید شد. خون اگر ستمِ شمشیر را رسوا کرد اما آن را نشکست. پس آیا باید بگوییم قیام امام حسین یعنی پیروزی خون بر شمشیر؟ حقیقت ماجرای کربلا این است که امام حسین باید شهید می شد. امام به دست خود به هلاکت نیفتاد. با نگاهی به حرکت امام نکات مهمی قابل بیان است: او اگر می توانست حج را نیمه تمام نمی گذاشت و مدینه را ترک نمی کرد و اگر دعوت نمی شد قصد کوفه نمی کرد. او تمام تلاشش را کرد تا در توقفگاه کربلا به راهی غیر از مبدا و مقصد برود. اما نتوانست و نگذاشتند. حسین علیه السلام در کربلا ماندگار شد چون «باید» می ماند و کشته می شد. امام در مورد علت رفتنشان به کربلا به هر کسی مطابق عقلش چیزی گفت ولی علت اصلی اش معلوم نشد: امام حسین به خداوند گفت من می خواهم قربان شما شوم! (مصباح الهدی، ص309). این جمله شبیه این  حدیث است که پیامبر به امام حسین علیه السلام فرمود خدا خواسته تا تورا کشته ببیند (لهوف). چرا خدا حسین را قربانی کرد؟ چرا ما به جای اعتراض سجده شکر به جا می آوریم! و می گوییم: الحمد الله علی عظیم رزیتی! پاسخ این است که اگر اولیاء در همه احوالشان غالب و قاهر بودند و به بلا و امتحان نمی افتادند مردم آنها را خدایی دیگر می گرفتند  وصبرشان شناخته نمی شد، خدا آنها را به شکر یا صبر انداخت تا متواضع بمانند و بندگان بدانند که خداست که خالقشان و مدبرشان است و از حدشان تجاوز نکرده و برایشان ادعای ربوبیت نکنند (کمال الدین، توقیعات قائم عجّل الله فرجه، حدیث 38). خدا حسینِ دردانه اش را قربانی کرد تا مردمان بگریند و بدانند  فقط اوست که رنج نمی بیند. شکر مصیبت کربلا گفتن همنوا شدن با جمله حضرت در لحظه ذبح عظیم است که فرمود: الهی رضاً بقضائک ، تسلیماً لامرک . مصیبت حسین علیه السلام در عین حال که سلام و لعن بسیار دارد، حمد و شکر هم دارد چون مصیبت اصابت تیر های خداست و شاید چون آبرومندی را در مصیبت ها می شود کسب کرد و مگر نه اینکه (در زیارت عاشورا) می گوییم خدایا به واسطه حسین علیه السلام ما را  در دنیا و آخرت نزد خودت وجیه قرار بده.

خداوند در باره شهید می گوید:به کسانی که در راه خدا کشته می شوند مرده نگویید آنها زنده اند وشما نمی فهمید ، قطعاً شما را به ترس و گرسنگی و نقص در اموال و انفس و ثمرات مبتلا می کنیم و صابرین بشارت دارند، آنها که وقتی مصیبتی به آنها اصابت می کند می گویند انا لله و انا الیه راجعون. آنها هستند که صلوات و رحمت از پروردگار بر آنهاست و آنها هستند که هدایت شدگانند (بقره/157-154).  استرجاع گفتن ، اقرار به مملوک بودن  در هلاکت افتادن (حکمت99) و مصیبت دیدن با هم تناسب دارند. مصیبت اجر دارد و در زیارت عاشورا از خدا می خواهیم که بهترین عطایی را که به مصیبت زده می دهد به ما عطا کند  چون عظیمترین مصیبت در اسلام و در آسمانها و زمین است. و از خدا می خواهیم ما را در مقام اکنون از کسانی قرار دهد که صلوات و رحمت و مغفرت به آنها می رسد.

5.حسین و فرزند حسین

تأملی در رابطه انتظار و انتقام

در زیارت عاشورا به دو معصوم اشاره می شود: اباعبدالله الحسین و فرزند بزرگوارش مهدی آل محمد. رابطه این دو چگونه باید بیان شود؟

برای کشف رابطه در رابطه نهضت عاشورا و قیام مهدوی ابتدا در بخش اول ودوم معنای دو طرف رابطه را مورد بحث قرار می دهیم و در بخش سوم به خود رابطه می پردازیم. واقعه کربلا قضایی الهی بود که از ظلم وستم نامردمان ناشی می شد اما به هرحال اذن الهی داده شده بود تا مردمان امتحان شوند. با این اوصاف اباعبدالله مظلوم است و در روایات کشته اشک نامیده شده است. انتظار به معنای امید است اما نباید فراموش کرد که کسی که در فشار و تنگی قرار دارد به انتظار روی می آورد. اینجاست که مظلومیت امام حسین علیه السلام با انتظار پیوند می خورد و سپس پای مفهوم انتقام به میان کشیده می شود. لازمه  نگاه توحیدی این است که انتقام از معنی مشهور که عبارتست از کینه ساده قومی و شخصی بیرون بیاید و به مسئله اصالتاً دینی تبدیل شود.

گاه انسان به هیجان می آید و تحریک می شود که کاری بکند اما عجله کار شیطان است. گاه انسان از ستم به تنگ می آید و صبر نمی کند. او اگر تسلیم است باید انتقام را به خدا بسپارد (خطبه متقین). این به این معنی است که برای منتقم شدن باید منتظر بود تا وقت انتقام برسد. انتظار رنجی است برای انتقام. «انتقام و رنج و انتظار» حسین علیه السلام را به مهدی موعود عجّل الله فرجه پیوند می دهد. آیه 33 سوره اسراء آیه انتظار و انتقام است : نفسی را که خدا حرام کرده جز به حق نکشید، هرکس مظلوم کشته شود خدا برای ولی او سلطانی قرار می دهد پس نباید در کشتن اسراف کند. مظلوم بودن و اسراف نکردن در قتل یعنی انتظار! ولی مقتول منتظر می ماند تا زیاده روی نکند و فقط ظالم قصاص شود. در واقع اینجا تقیه صورت می گیرد.

حسین و پیروانش به کرب وبلا رضا دادند چون قضای خدا بود. اولاد و اصحاب حسین گریه کردند و سلام و لعن بسیار فرستادند و منتظر ماندند نه اینکه به آنچه خدا در «حال» داده راضی نباشند بلکه خود را نگه داشتند و وعده خدا را طلب می کنند و انتظار می کشند. با انتقام ثارالله فقط خونی به زمین نمی ریزد بلکه دین خدا نصرت می شود.

انتقام خون حسین علیه السلام کینه ساده قومی و شخصی نیست. ما باید انتظار را در معنای اصیلش می فهمیم. وقتی ذبح عظیم اتفاق افتاد آسمانها گریه کردند و خدا هدایت بشر را به تأخیر انداخت. ما ظلمی کهن بر دل داریم و مدام این الطالب بدم المقتول بکربلا می گوییم تا اینکه ...

  • رضا کریمی

نظرات (۲)

  • ونوس قادری
  • سلام.نظر دوم و چهارم در فکرم در تضاد و تقابل هم غوغا کرده اند. پذیرش هردو با هم غلط است یا درست؟مرا بیشتر راهنمایی کنید.گاهی فکر میکنم چرا باید بر امام حسین (ع) گریه کنم در حالیکه میدانم خریدار خدا جاوید است و رستگارو به اصل کمال رسیده.پس با خودم می اندیشم چرا این گریه را به حال خودنکنم که اعماق قلبم را عشق دنیایی فرا گرفته است؟
    سلام.این دومین مرتبه است که امشب این متن را خواندم.برای من مناسبت داشت.ارزو میکنم بزودی زیارت در آرامش و توام با تامل قسمت شما شود. آنوقت مطمئن هستم صفیر قلمتان معرکه خواهد گرفت.

    پاسخ:
    سلام ممنونم
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی