تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

این وبلاگ تلاشی برای تبیین تفکر توحیدی است

کانال تلگرامی رضاکریمی
https://telegram.me/karimireza1001

۸۷ مطلب با موضوع «خدا و دیگر هیچ» ثبت شده است

 کتاب توحید  شیخ صدوق از آثار مورد توجه متکلمان و فیلسوفان وعارفان است که بر آن شرح نوشته اند. در ابتدا تصور این است که فقط درباره خدا اسماء و صفات و مقام نبی و ولی بحث شده است. اما یکی از مهم ترین احادیث اقتصادی در این کتاب است

  • رضا کریمی

آقای رضا بابایی، از نویسندگان روشنفکر در فضای مجازی، به بهانه نقد سخن آقای روحانی، که در جمع مسئولان کشوری گفتند: «ما بر آمریکا پیروز می‌شویم؛ چون خدا با ما است»
نوشته بود: 
«من نمی‌دانم چرا خدا باید طرف ما باشد و ما چه برتری‌های اخلاقی و انسانی داریم که پیروزی ما را در هر چالشی بر ذمۀ خدا می‌گذارد و چه کرده‌ایم که این همه از خدا طلب‌کاریم و پاداش می‌‌طلبیم».

  • رضا کریمی

گفتم: باورت نمیشه دیروز با سینا بعد از سالها دعوای لفظی مفصلی داشتم.

گفت: اتفاق بعیدی نبود!

گفتم: تو دیگه چرا؟ تو که از رابطه صمیمی من و سینا خبرداشتی!

گفت: تاریخ شاهد برادرکشی های زیادی بوده است.

گفتم: برادرکشی؟ چه عبارت تلخی!

  • رضا کریمی

  خدا فرمان داده  أَقِمِ اَلصَّلاٰةَ لِدُلُوکِ اَلشَّمْسِ إِلىٰ غَسَقِ اَللَّیْلِ وَ قُرْآنَ اَلْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ اَلْفَجْرِ کٰانَ مَشْهُوداً (اسراء٧٨) و‌نیز:  وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ (هود۱۱۴) و‌نیز: وسَبِّح بِحَمدِ رَبِّکَ قَبلَ طُلوعِ الشَّمسِ وقَبلَ غُروبِها ومِن آناء اللَّیلِ فَسَبِّح وأطرافَ النَّهار(طه۱۳۰).
از این آیات بر می آید که حرکت خورشید و تغییر شب و روز زمان نماز را تعیین می کنند. اساسا عباداتی مانند نماز و روزه و حج بسیار زمانمند است تاجایی که عبادات بدون رعایت زمان و مواقیت، به ورود نامناسب و دزدانه به خانه تشبیه شده است:

  • رضا کریمی

 علامه طباطبایی جامع چند خصلت است اول از همه اینکه فهیم است و به ادراک مراتب بالای علم رسیده است دوم اینکه در علوم مختلف شناخت دارد و حتی به شناخت ادیان و دنیای غرب علاقه نشان می داد و سوم اینکه به فهم این مراتب بالا نه فقط با بیان حکمی و عرفانی بلکه با زبان قرآن رسیده است. بسیاری واجد صفت یک یا دو صفت از این صفات هستند. برخی بزرگان اهل تأویل قرآن بوده اند و برخی افکار خود را با ظاهر قرانی عرضه می کردند. اما قرآن متنی است که برای عوام و خواص سخن دارد اما برخی قرآن را برای خواص می خواهند و برخی برای عوام. چگونه می شود که بین این دو جمع کنیم؟ هر چقدر زبان یک عالم قرانی تر شود و در توضیح قرآن قرآنی عمل کند به این هدف نزدیک می شود. در تفسیر المیزان گرچه بیان روان و ساده دیده نمی شود اما کمتر سخنان فلسفی تأویلی که بدون شواهد و استدلال و زبان قرانی باشد می بینیم. او اندیشه اش را به قرآن عرضه می کند. برای همین است که سخنان پرده درانه و شطحیات در کلام او وجود ندارد چون او مؤدب به ادب قرآنی در مواجهه با مردم است.
#ملاصدرا در کتاب اسرارالایات مقداری قرآن و عرفان را به هم نزدیک می کند اما هرگز مانند علامه طباطبایی به زبان قرآنی آراسته نمی شود.
به عنوان مثال علامه طباطبایی همانند عرفاء به مقام بلند امام واقف است پس مانند اخباریون و ظاهرگرایان در بند توصیفات اولیه از امام نیست اما به جای تعابیری همچون صادر نخستین و انسان کامل، کلام قرآنی  «هدایت بامر» را تفسیر می کند. این اصطلاح شفافیت و راهنمایی بیشتری برای شناختن دیگر شئون امامت را پیش پای طالب حقیقت می گذارد‌.

  • رضا کریمی

اطرافیان من انسانهای متفاوت و حتی متضادی هستند ولی با همه آنها ارتباط دارم و به نوعی دوست آنها محسوب می شوم. اگر فاصله ای میان من و دیگران رخ داده باشد ناشی از فاصله گرفتن دیگری بوده است و یا ناشی از اصرار بر تنش ها و مخالفتها.

به یاد داستانی از داستان راستان شهید مطهری با نام «دو همکار» افتادم: هشام بن الحکم و عبد اللّه بن یزید اباضی

  • رضا کریمی

   برخی حدیث شناسان پرسیده اند در #ضیافت_الله اسم الله فاعل است یا مفعول؟
در معنای اول یعنی خدا مهمانی داده است و در معنای دوم یعنی خدا مهمان است و ما‌ میزبانیم.
این که می گوییم ماه رمضان ماه امت است بیشتر با این مناسبت دارد که بگوییم امت مهمان است و خدا میزبان. 
مهمان خدا شدن ویژگی های مهمی دارد: مهمان نباید خیلی فعال باشد و نباید برای میزبان تعیین تکلیف کند. مهمان باید لذت ببرد و نگران نباشد. این تفسیری توحیدی و بنده وار از ضیافت است.
«خود را مهمان خدا دیدن» از اصولی است که مرحوم #دولابی خیلی خوب آن را تبیین می کند و یکی از فصول کتاب #مصباح_الهدی همین عنوان است.
او‌ می گوید :«ما در دنیا و آخرت میهمان خدا هستیم. آداب میهمانی را باید رعایت کرد. باید در بدو ورود، صاحبخانه را ملاقات کرد بعد هر جا گفت بنشین نشست و هر چه پذیرایی کرد بهره برد و به صاحبخانه فرمان نداد و جز آنچه آماده کرده نخواست و دل به وسایل و منزل صاحبخانه نبست و آرزوی مالکیت آنها را نکرد». 
رجب ماه خدا و شعبان ماه رسول است اما رمضان ماه امت است. در #ماه_رمضان حقیقت مهمانی هستی ظهور بیشتری دارد. در این ماه خدا میزبان است و ما کافیست بنده باشیم.

  • رضا کریمی

یکی از کتابخوانان نامدار دیار ما نوشته است: انتخاب کتاب برای کتاب‌خوان‌ها و تعیین تقدم خواندنی‌ها و شنیدنی‌ها برای مردم هر حسنی داشته باشد لااقل دو عیب بزرگ دارد: یکی اینکه حدود علم و درک مردمان با فهم انتخاب‌کنندگان معین و محدود می‌شود و عیب بزرگ‌تر اینکه این کار نتیجه‌ای ندارد و شاید به نتیجه‌ی معکوس برسد. در اتحاد جماهیر شوروی... (داوری اردکانی، اخلاق در عصر مدرن، ص183).

به نظر می‌رسد اشاره‌ی استاد به دو برنامه‌ی فرهنگی در حوزه‌ی کتابخوانی یعنی «معرفی کتاب» و «سیرمطالعاتی» (تعیین تقدم خواندنی‌ها) است؛ و جالب است که

  • رضا کریمی

ای راز، سلام!

از وقتی شنیدم میان مردم پنهان شده ای به هرکس می رسم سلام می کنم!

تو هم یک راز هستی و هم یک آشنا. تو هم خورشیدی و هم پشت ابر هستی. تو را می شناسم و نمی شناسم. منتظرت هستم تا ببینمت و بشناسمت اما حاضر نیستم از تو دست بردارم پس می شناسمت!

همه جا رسم بر این است که معشوق چهره باز کند اما زود پرده به خود بکشد. او همه را شیفته می کند اما بعد در تشنگی رها می کند. تو حاضر غایبی تو راز آشنایی تو حس غریبی. «عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها»، این است که بی تابم می کند، بی تو به جان آمده ام.

کلمات زیادی هست که شب و روز می خوانم اما نمی فهمم. من به آنها اقرار می کنم به امید روزی که تو بیایی و با دستی که بر سرم می کشی عقلم را کامل کنی. کارهای زیادی هست که نمی توانم انجام بدهم اما مشکل آنجاست که ما مردمان هوس بی تو کار کردن را داریم، این است که مدام خرابکاری می کنیم. بارها شده است که آجر به آجر خانه ای را بالا بیاورم که با یک تلنگر فرو ریخته است، بارها خسته و مأیوس این صحنه را دیده ام و سوخته ام و هوس کرده ام داد بزنم: نمی توانم نمی توانم پس کی می آیی؟!

ای حس غریب درحال غرق شدنم و به تکه پاره ای شناور محکم چسبیده ام و مدام می ترسم که قبل از رسیدن بروم. آن تکه پاره دینم است و آن چه می گویم دعای غریق است که پدرانت یادم داده اند: یاالله یارحمان یارحیم یا مقلب القلوب ثبّت قلبی علی دینک.

ای راز می خواهم تهدید کنم! اجازه هست؟ ابراهیم علیه السلام تهدید کرد و من به تأسی از او تهدید می کنم: اگر هدایت نشوم گمراه می شوم، اگر نشناسمت از دینم به در می شوم، اگر نشناسمت نمی شناسمت! تهدید از این بالاتر هست؟!

قرنهاست که رخ پنهان کردی. از آن زمان سکوتی طولانی بر جهان حاکم است. آخر وقتی تو نیستی که کاری درنمی گیرد و حرف تازه ای زده نمی شود.

ای راز بی تو آنچه بلدیم حرفهای پدران توست. اما مگر ما گذاشته ایم که آنها حرفی بزنند؟ قرنهاست که حرفهای آنها را تکرار می کنیم به امید روزی که تو بیایی و بقیه اش را بگوییو مُردیم از این قصه بی پایان، تو را به جان همانها بیا و پایانش را بگو، بقیه اش را ای بقیت الله.

خسته شدم از بس گفتم: «معشوق چون نقاب زرخ برنمی کشد هرکس حکایتی به تصور چرا کنند». آنچه از تو می دانیم تصویری مبهم است، بیا و این تصویر را واضح کن. چشمهایمان از دیدن این تصویر آشنای غریب کم سو شد پس چرا نمی آیی!؟

بی تو کم می نویسم و اگر بنویسم تکرار می نویسم. بی تو نوشتن دل سنگ می خواهد.

تو راز هستی و به ما نگفته اند کی می آیی اما گفته اند که می آیی. حتماً می آیی. تو باید بیایی. قصه ما پایان می خواهد شما شروعش کردید پایانش هم با شما.

مرداد1388

  • رضا کریمی

راه نجات کجاست؟
به یک معنا راه نجات وقتی است که سراپا تسلیم باشیم. 
غم زدگان گاهی  سرگردان می شوند ومی پرسند چرا حال خوبی نداریم؟ چرا شکست می خوریم؟ چرا مصیبت زده هستیم؟ راه نجات چیست؟ آنها خشمگین می شوند و از کوره به در می روند. خدا ماجرای ذالنون علیه السلام (یونس) را برای ما روایت کرده که

  • رضا کریمی