تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

این وبلاگ تلاشی برای تبیین تفکر توحیدی است

کانال تلگرامی رضاکریمی
https://telegram.me/karimireza1001

چند سال پیش قبل از شروع به کار دولت دهم مقاله ای از اسماعیل شفیعی سروستانی با عنوان لطفا آقایان وزرا بخوانند درمجله موعود (ش ۱۰۴) خواندم و اکنون در پایان دولت دهم با خواندن دوباره آن  احساسی به من دست می دهد که با وجود تمام توصیه ها به حسن ظن بازهم نمی توانم بر بدبینی خودم را از متولیان فرهنگی در دولت و غیر دولت غلبه کنم. اکنون نتایج بی فکری در برنامه های فرهنگی را از نزدیک دیده ام و به قول شفیعی شروستانی: «از بن و بنیادها غفلت می‌ورزیم و به دلیل نگاه قالبی و شکلی به مسائل و معضلات، تغییر در صورت‌ها، کاهش یا افزایش کمیّت‌ها، بر کشیدن ساختمان‌ها و تدارک اسباب و وسایل را راه علاج معرفی می‌کنیم. با مشاهدة شدت یافتن خلجان و هیجان بیماری و بروز تبعاتش در مناسبات عمومی با نوعی فرافکنی، مدیران پیشین یا دست‌هایِ پنهانِ دشمنی مفروض و در کمین را عامل شکست‌ها و ناکامی‌ها معرفی می‌کنیم. این وضع، سال‌هاست که ادامه یافته و ما بدان معتاد و مبتلا شده‌ایم».

خواندن این یادداشتها -از طرف کسی مثل من که حداقل مشکلات متولیان فرهنگی استانش را می بیند و خودش هم دستی بر آتش دارد- بسیار عبرت آموز و دردناک است. و من اعتراف می کنم که این روزها حال خوبی ندارم. و عبرت آموز تر این که گفتن و نوشتن از این وضع در شرایط بد اقتصادی کشور از طرف کسی شنیده و خوانده نمی شود!! و باز هم همان حکایت همیشگی! اکنون فقط می خواهم بر حس بدبینی ام غلبه کنم که می دانم همیشه راه خروج هست. تنها چیزی که به ذهنم رسید توصیه به انتشار دوباره مقاله مهم لطفا آقایان وزرا بخوانند  است.

سروستانی بحثهای خود و اشارات متنوع به مسائل مختلف را در سه موضوع کلی مطرح می کند.

الف. غیبت تفکر استراتژیک در حوزة فعّالیت‌ها و برنامه‌های فرهنگی:مصروف شدن توجهات به «اقتصاد و سیاست»و نگاه به فرهنگ بر همین اساس!- بسته شدن باب نقد

 ب.توزیع نامناسب مناصب و پست‌ها حسب گرایش‌های حزبی و سیاسی

ج.فقدان مراکز مطالعاتی جدّی در حوزة شناسایی خصم: ترجمه و گرته‌برداری به جای تحقیق و پرسش

از آنجا که وی خود علاوه بر اینکه نویسنده  و نظریه پرداز است ُ فعال فرهنگی هم محسوب می شود با نگاهی نزدیک به مواردی اشاره می کند که دردها ومسائل بسیاری از اهالی فرهنگی است. خواندن این مقاله را به همه به ویژه فعالان فرهنگی توصیه می کنم.

  • رضا کریمی
فرصتی شد و فیلم گامهای شیدایی حمید بهمنی را دیدم

داستان فیلم درباره حضور اشغالگران آمریکایی در عراق و سرانجام تحول یکی دو سرباز در تماس با شیعیان حسینی است
بهتر از این، میتوان گفت کارگردان سعی کرده است جلوه ای از ولایت خدا بر مومنین که منجربه خروج آنها از ظلمات به سوی نور می شود را نشان داد
جولیا میدسن زنی که به خاطر نیاز مالی به ارتش آمریکا ملحق شده است مورد عنایت قرار می گیرد و تحت تاثیر نام حسین فراخوانده می شود
این فراخواندگی در آیه 257 سوره بقره  مستند می شود که
اللَّهُ وَلىِ‏ُّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلىَ النُّورِ  وَ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلىَ الظُّلُمَاتِ
این آیه در ابتدای عنوان بندی فیلم درج شده و ربط مستقیمی به داستان داشت
ظلمات همان دنیای آمریکایی است و نور دلدادگی به امام
در حاشیه این خط اصلی مسائلی در باب استکبارآمریکایی، تهمت به ایران و مسائل سیاسی این چنین مطرح می شود اما اصل داستان خروج از ظلمات به سو ی نور است
از این جهت اصل داستان فیلم مهم است
متأسفانه ضعف روایت داستان، ضعفهای تکنیکی فراوان و باورناپذیر بودن  و شعاری بودن آن - که منجر به خروج چند نفر در اواسط فیلم از سینما شد- اصل داستان را د رحجاب فرو برد
مشکل ضعف فیلمنامه و کارگردانی اصلا قابل چشم پوشی نبود
مشکل همیشکی سینمای انقلاب اسلامی

  • رضا کریمی
پسر یک ونیم ساله ام مثل بسیاری کودکان گاهی فیلمهای شلوغ و پرسروصدا را نگاه می کند. این مهم نیست. برایم جالب بود وقتی مات و مبهوت «رنگ خدا»ست. هر وقت متوجه پخش فیلم ضبط شده آن از طرف مادرش می شود بی اختیار از اسباب بازی ها، غذا و ما دل می برد و به حرکات لطیف فیلم دل می سپرد! شاید این نشانه ای است از فطری بودن ساخته هنرمندانه مجید مجیدی. گندمزارها، درختان سبز، بازیگری اهل دل، روابط انسانی، گریه های معصومانه، پرنده ها، موسیقی طبیعی جنگل ... همه چیز لطیف و فطری است. فیلم مجیدی را نباید بسان فیلم های جشنواره ای دانست که بدون نقد و منتقد قابل هضم نیستند. رنگ خدا که به هر چیزی بخورد دلهای زنگار نگرفته را جلب می کند. صبغه الله و من احسن من الله صبغه!


  • رضا کریمی

رابطه با نامحرم از حدود فراموش شده جامعه امروز است . به نظر می رسد گاه حکم رعایت حدود رابطه با نامحرم با حکم حجاب و پوشش خلط می شود در حالی که این دو باهم متفاوتند. در تلویزیون دومی بیشتر از اولی رعایت می شود. اما شاید اولی مهم تر باشد.

مسئله مهم تر قربانی شدن این محدوده به پای سیاست است. شاهد در این زمینه فراوان است. من از سریال هاب خوب تلویزیون مثال می آورم چون دوست داشتم این آثار از این لکه ها بری می بودند.

دختریهودی مدارصفردرجه با پسرمسلمان فیلم روابطی کاملا عاشقانه دارند و مدتها باهم سرگرمند اما کسی نمی پرسد چرا این رابطه خارج از محدوده ادامه پیدا می کند وتا پایان هم به یک رابطه شرعی منجر نمی شود! شاید چون نشان دادن ژست یهودی دوستی در کنار صهیون ستیزی ترکیبی مهم است که می شود به خاطرش اهم و مهم کرد.

قهرمان سریال در چشم باد هم مدتی نه چندان کوتاه با دخترروسی تبار تا قبل از ازدواج دل می بازد اما بازهم مهم نیست؛ او یک قهرمان ملی است که در زمان ایستادگی مقابل دو هجوم دشمن درتاریخ معاصر حضور داشته است!

دختر محقق سریال شوق پرواز هم بدون هیچ محدوده ای با یار شهید بابایی سفر می کند و در هواپیما کنارش می نشیند اما بازهم مهم نیست چون مسئله اصلی معرفی زندگی یک سردار بزرگ است.

دختران و پسران عضو سریال راستش را بگو هم مثل یک خانه تیمی با هم سر می کنند اما ...

نمی دانم چرا کسی حساس نمی شود...

  • رضا کریمی

در قدیم انسان بودن زن فراموش شد و امروز زن بودن زن!


این جمله قابل  تأمل را شاید در مواضع مختلف شنیده و خوانده باشید اما بدانیم که منبع اصلی آن کتاب شهید مطهری است.

 

  • رضا کریمی

کلاه پهلوی روایت تماس ایرانیان با تمدن غرب است. سریالی آموزشی و فرهنگی. در این موردکتابهای زیادی خواندم اما شاید این اولین روایت تصویری باشد که اختصاصا به این موضوع می پردازد. داستان پر از شخصیت است و همه هر کدام یک دیدگاه دارند. این یعنی برخورد ما با غرب  به روش های مختلفی صورت گرفته است . یکی با حفظ عقل و دین خودش را حفظ کرده است و حتی به رواج برخی مظاهر غرب  که می پسندد کمک می کند و دیگری متعصبانه و خشمگینانه برخورد کرده است. در این میان عده زیادی غافل و مجذوب غرب شدند. از طرفی غربی ها هم متفاوتند: برخی علیه ایران توطئه می کنند، برخی به دنبال شرق شناسی هستند و برخی در فکر غارت خاک ایران. خلاصه اینکه اوضاع پیچیده است... و و اقعیت این است که ایرانیان احوالاتی بس متنوع داشته اند.

ابتدا باید بفهمیم موضع کلی سریال چیست؟این سریال مثلا فقط در باب کشف حجاب نمی تواند باشد، در مورد اسناد توطئه های خارجی یا در مورد ظلم حکومت و خوانین هم می شود صحبت کرد اما ظاهرا سیر داستان در باب آشنایی ایرانیان با غرب است و نکته مهم این است که سعی شده از هر دو طرف در سریال و طیف متنوع دو جبهه، شخصیتهای مختلفی خلق شوند. از یک طرف متدینین باسواد، مدتینین متعصب، شیفتگان مظاهر غرب هستند و از طرف دیگر غارتگران ثروت ایران، علاقمندان به آشنایی با فرهنگ، مشتاقان ترویج فرهنگ مدرن و.... در این میان طرز کنارآمدن دین و مدرنیته صورت های مختلفی دارد که می توان در شخصیتهای مختلف سریال آنها را تحلیل نمود. البته به نظرم اینها تنها مدل های برخورد دین و مدرنیته نیستند. می توان جای برخی را خالی دانست.

  • رضا کریمی

نگاهی دیگر به

نگاهی دوباره به

مبادی حکمت انسی

 

چاپ شده در مجله سوره اندیشه شماره 64، ضمیمه اسفار

 

  • رضا کریمی

چرا مجموعه قرآنی و حدیثی برادران حکیمی الحیاه  نامگذاری شده است؟ به نظر می رسد پاسخ به این سوال کلید درک کل کتاب و نیز پاسخ به این سوال باشد که چرا دوباره مولف/ مؤلفانی تدوینی تازه از احادیث را منتشر کرده اند و به آنچه تا به حال عرضه شده بسنده ننمودند؟ آیا این همه مجموعه های حدیثی در گذشته و در دوران معاصر کافی نبود؟

برای پاسخ به این سوال می شود سه احتمال را مطرح کرد

1.    استناد به آیه 24 سوره انفال که ابتدای مقدمه مولف/مولفان به آن مزین شده است: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ . یعنی چون سخن خدا و رسول حیات بخش است پس نام این کتاب الحیاه گذاشته شده است.

2.    اجتهادی بودن کتاب: این کتاب می خواهد رجوع مجددی به اسلام داشته باشد و آن را از تفاسیربیگانه بپیراید و همانطور که دوباره اشاره خواهیم کرد متعاقب این نگاه، می بینیم که این کتاب پر است از عناوین معاصر. در پاورقی می خوانیم: «اگر امروز ما براى گسترش عرصه‏ هاى فقهى و اجتماعى نکوشیم، و واقعیات و تحولات را نشناسیم، یا نشناخته بگیریم، و آنها را وارد جریان فقاهت و اجتهاد نسازیم، اجتهاد و فقه و فقاهت را، از نظر زمانى، به عقب برگردانده ‏ایم و به گذشته ملحق ساخته‏ ایم. و همین گونه که شرط است که مجتهد، «حىّ» باشد، اجتهاد نیز باید «حیات» داشته باشد...» (ص24)

3.    تأکید بر پیوستگی اجزای دین به عنوان مجموعه ای واحد: در جای جای کتاب می بینیم تأکید بر ارتباط زندگی فردی و اجتماعی شده است. نگرش نظام مند و سیستمی سخن اصلی مولف است. همانطور که در زیر عنوان کتاب این جمله نقش بسته شده است: موسوعة، اسلامیّة، علمیّة، موضوعیّة، تخطّط مناهج الحیاة الحرّة الصاعدة، للفرد و المجتمع، و تدعوا الى دعم نظام انسانىّ صالح، فی جمیع آفاق الأرض: مجموعه‏اى است دائرة المعارف گونه، منعکس‏ کننده یک نظام فکرى- عملى به دست آمده از متن اسلام، شامل پاسخ به بسیارى از مسائل زندگى متحوّل انسانى، بر پایه پیریزى حاکمیّتى درست».. [1](ص17). اصطلاح حیات بیشتر در یک نظام و سیستم معنی می دهد تا در یک موضوه منفرد و ما وقتی می توانم ادعا کنیم که زندگی را روایت می کنیم که یک نظام را ارائه کرده باشیم. کاری که الحیاه در پی آن است.

با این سه پاسخ – که در تضاد با هم نیستند- می توان تصویری از این دائره المعارف به دست داد: مجموعه ای از سخنان حیات بخش خدا و رسول و وصایایش که سعی می کنند یک حیات اسلامی را در قالبی نظام مند ارائه کند با این قید که این نظام نظامی معاصر است و به قول خود کتاب نظامی انسانی[2] .

مهمترین تفاوت کتاب با دیگر مجموعه های حدیثی تاریخ در معاصر بودن و اجتهادی بودن آن است. اصطلاحات معاصر در این کتاب،‌که در مجموعه های حدیثی مرسوم نیست، نشان از تفسیری معاصر از آیات و روایات دارد. واژه هایی مانند  ایدئولوژی، ‌تکامل، کیفیت، فرد و اجتماع و حتی شناخت[3] . تقسیم بندی های کتاب در ابواب و مجلدات مختلف هم بر اساس تقسیم بندی های معاصر در علوم انسانی (شناخت، سیاست ، اقتصاد، انسان و خانواده و... ) است: برای نمونه به دو نتیجه از نتایج شمرده شده در مقدمه کتاب توجه کنید:  «ح - عرضه داشت کمکى سزاوار (به اعتبار ارزشهاى محتوایى کتاب: آیات و احادیث)، به شکل دهى سالم و مناسب و حرکت‏ آفرین، در علوم انسانى. ط- عرضه داشت کمکى سزاوار (به اعتبار ارزشهاى محتوایى کتاب: آیات و احادیث) به شکل دهى سالم و مناسب و حرکت آفرین در علوم سیاسى و (با مطالب جلد سوم تا ششم) علوم اقتصادى (به صورتى فراگیر و عمیق).» (ص25). 

محمدرضا حکیمی گرچه مدعی مکتب تفکیک بود ولی از تفسیر عصری و چارچوبهای اندیشه های مدرن منفک نشده بود و در طبقه بندی علوم و اولویت بندی های خود از غرب مدرن به ویژه اندیشه چب تأثیر گرفته است. حکیمی وصی شریعتی بود و بنابه وصیت او می بایست آثارش را اصلاح می کرد اما این کار را نکرد و بنابه نقلی گفته ما باید آثار دکتر شریعتی را همان‌طور که هست حفظ کنیم و  من در آثار شریعتی غلطی که ساختارشکن باشد، ندیدم. با این وصف آیا مثلاً کتاب حسین وارث آدم که شهید مطهری آن را روضه مارکسیستی دانست را حکیمی اصولاً قبول دارد؟ شواهد که این مشابهت را تأیید می کنند.

الحیاه به کتاب مفاتیح الحیاه در عنوان و متن شبیه است. مفاتیح الحیاه به مسائل اجتماعی زندگی می پردازد و از این جهت شبیه الحیات است اما مانند الحیاه مبنای تقسیم بندی خود را بر اساس تقسیم بندی معاصر علوم انسانی (شناخت، سیاست ، اقتصاد، انسان و خانواده و... ) قرار نداده است و گرچه مسائل معاصر را درنظر داشته است ولی از نظر روش و بینش بیشتر سنتی بحث پیش رفته است. البته کار حکیمی یک مجموعه حدیثی است  و من بین مجموعه های حدیثی مقایسه ای داشت ولی کار جوادی آملی گزینشی تر است. به هر حال شباهتهای الحیاه و مفاتیح الحیاه قابل انکار نیست.

ذکر این نکته مهم است که از میان نگرش های معاصر تأکید حکیمی ها بر اجتماع و اجتماعی بودن و البته موضوع مهم عدالت است  و نمی توان هر گرایش عصری را در این کتاب یافت. دیگر تألیفات محمرضاحکیمی حاکی از محوریت واژه هایی با این محتوا دارد: عدالت ، عینیت و اجتماع و نظام.[4] کافیست که نگاهی به کتابخانه آثار محمدرضا حکیمی بیندازیم. مثلا بسیاری از آثار حکیمی در باب عاشورا و نسبت آن با عدالت خواهی و قیام است، یا او انتظار را در کتاب خورشید مغرب مکتب اعتراض می داند نه تسلیم. کتاب الحیاه هم همین طور است: حدیثهایی در باب زندگی.

در ابتدا الحیاه قرار بود 6 جلد باشد اما اکنون مجلدات بعدی اضافه شده است. این مجلدات در سایت شخصی محمدرضاحکیمی معرفی شده اند.

جلد اول: این جلد از کتاب الحیاة به بررسی - شناخت و اصالت آن - و نیز - عقیده و ایمان - و - امتیازهای جهان بینی اللهی - می پردازد .

جلد دوم: دربحث اصول رسالت پیامبران و نیز ترسیم دقیق مختصات قرآن و نقش رهبران راستی درجامعه و برخی از ویژگی های ایشان و همچنین رسالت و تکلیف عالمان می پردازد .دربخشی دیگر از کتاب ، از ولایت و حکومت و تکالیف و مسؤلیت های حاکم اسلامی سخن گفته است .

جلد سوم: در باب مدخلی بر - اقتصاد اسلامی و ترسیم خطوط کلی - آن نوشته شده است . کتاب شامل پانزده فصل ، و هر فصل به ریز موضوعاتی فراوان تقسیم شده است .

جلد چهارم: در ادامه جلد سوم به ترسیم خطوط کلی اقتصاد اسلامی مپردازد . از فصل شانزدهم تا فصل چهلم را در بر گرفته است . ( افراط و تفریط های مالی ، اسلام و مبارزه گستر با فقر ، اندازه داری و میانه روی ، مبارزه با زر اندوزی و محدودیت مالکیت در شریعت اسلامی ) عنوان برخی از فصول این کتابند .

جلد پنجم: در ادامه جلدهای قبلی به بررسی خطوط کلی - اقتصاد اسلامی - می پردازد . و از فصل چهل و یک تا فصل پنجاه را در گرفته است . در قسمتی دیگر از این کتاب در باب شکلهای مختلف ( مالکیت ، نقش اساسی کار و گرمی در اقتصاد اسلامی ، بازرگانی ، ربا ، احتکار ، انفاق ) سخن گفته است .

جلد ششم: در ادامه جلد قبل به بررسی پنجاه فصل از موضوعاتی مانند : ( احسان در اسلام ، عدالت و اصلاح جامعه ، وظایف حکومت در برابر اموال ، هزینه های حکومت اسلامی ، زکات رسمی و غیر رسمی ،سطح زندگی برای توده ها ) و بسیاری دیگر می پردازد .

جلد هفتم الحیاة به موضوع جایگاه ارزش انسان اختصاص دارد . در این جلد پنجاه فصل درباره -انسان و فطرت او ، انسان و عاطفه او ، انسان و اراده او اختصاص یافته است . یکی از مهمترین مباحث این کتاب فصلی است که استاد به بررسی ( قلب - ماهیت ملکوتی آن ) پرداخته اند .

در جلد هشتم الحیاة ، مباحث مربوط به خانواده مطرح شده است . تعهد باوری و مسؤلیت شناسی انسان ، در باب خودش و خانواده اش ، از مهمترین مباحث این کتابند . باب هفدهم این کتاب در ضوابط در روابط اجتماعی بسیار خواندنی و کاربردیست.

 


 

* تحقیق کلاسی درس آراء و نظریات جدید در قرآن و حدیث،دانشگاه بوعلی سینا

 

[1]  بگذریم از این که این جمله کلیدی با ترجمه ای متفاوت در زیرعنوان آمده است: دایره المعارفی اسلامی، علمی و پژوهشی که روش زندگی فرد و اجتماعی آزاد و پیشرو را ترسیم می کند و انسانهای سراسرجهان را به پیریزی یک نظام مردمی شایسته فرامی خواند.  واژه های مردمی و انسانی هر کدام تلقی متفاوتی به بار می آورند. مردمی بیشتر نشان از عام بودن دارد و انسانی بودن طبیعی و فطری بودن را مدنظر می آورد.

[2] انسانی اصطلاحی معاصر است که در گذشته رایج بود. واژه انسانی را می توان در آرای کسانی که انسان را در نظریه قرارداد اجتماعی معنا کردند فهمید. در قرآن و حدیث بین انسان و مؤمن و بین یاایهاالناس و یاایهاالذین امنوا تفکیک شده است اما حکیمی همیشه به این تفکیک عنایت ندارد و مثلاً وقتی می گوید حرمت آبروی انسان از کعبه بالاتر است، بدون توجه به بار معنایی کلمات، کلمه انسان را جایگزین مؤمن کرده است.

[3] شناختن با شناخت هر کدام دوبارمعنایی دارند شناختن واژه ای متداول در دوران گذشته بود و شناخت به بحثهایی سیستماتیک در معرفت شناسی اشاره دارد. برای نمونه می توان به پسوند –شناختی در بسیاری اصطلاحات محافل علمی اشاره کرد

[4] جایی کسی می گفت الحیاه همان مارکسیسم در سیمای آیات و روایات است!! البته این طعنی شوخ طبعانه بیش نیست اما تلویحا به این اشاره دارد که در نبرد لیبرالیسم و مارکسیسم بر سر فرد و اجتماع،‌ این مارکسیسم است که می تواند از سفره الحیاه نانی به دست آورد!

  • رضا کریمی

  • رضا کریمی
ده آبان 1386 اولین مطلبم را نوشتم. شبیه و تفصیل توضیحات ثابت وبلاگم. حالا وبلاگم پنجساله شده است. با افتتاح وبلاگ موجب شروع به کار وبلاگ برخی از دوستان شدم. برخی از آنها به اوج مخاطب رسیدند ولی ادامه ندادند و حالا مدتها از آخرین پستشان می گذرد.  از پروژه ناتمام پرهیز کرده ام و قصدندارم کاری را شروع کنم و تمام کنم مگر اینکه تمام شوم. اینجا را دفتریادداشتی دانستم که همه می توانند بازکنند و بخوانند پس به فکر افزایش خوانندگان و تعدادنظرات نبودم. موضوعات وبلاگ هم نشان می دهد که متنوع نوشته ام ولی همه آنها - مستقیم و غیرمستقیم- برای اثبات تفکرتوحیدی بوده است. جمله ای که هنوز در دلم نشسته است: خداودیگرهیچ!
  • رضا کریمی