تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

این وبلاگ تلاشی برای تبیین تفکر توحیدی است

کانال تلگرامی رضاکریمی
https://telegram.me/karimireza1001

چاپ شده در مجله سوره اندیشه، ش 62و63، شهریور و مهر91، ضمیمه اسفار، صص 27و28

مولف ویلیام چیتیک /   مترجم پیروز فطورچی / سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی/  288 صفحه

ویلیام چیتیک از عرفان شناسانی است که بسیاری آثار او به زبان فارسی ترجمه شده اند. او به ویژه در مورد مولوی و ابن عربی بسیار پژوهش کرده است. کتاب حاضر دو بخش از کتابی با عنوان  Sufi path of Knowledge  است. اینکه چرا با وجود این همه عرفان پژوه مسلمان ایرانی ما بخش هایی از کتاب یک نویسنده خارجی  را به عنوان کتابی مستقل روانه بازار نشر میکنیم خود حکایتی است که بررسی جداگانه ای می طلبد. عنوان بهتر کتاب معرفت شناسی و هرمنوتیک از منظر ابن عربی است. البته با یک تأمل می توان به ظرافت  و دقت مترجم و ناشر پی برد که به جای «منظر» از «منظری» استفاده کرده است که احتمالا اشاره به این دارد که در اینجا یکی از منظرهای عرفانی بررسی می شود.

آنچه عموما از تفسیر عرفانی می دانیم نگاه باطنی و تأویل گرایانه به متن است ، تصور رایج این است که عرفا  تأویل های خارق عادت ارائه می کنند. این کتاب برای بررسی این تصور منبع خوبی است. آیا واقعا تمام سخن عرفان را باید در مکاشفه خلاصه کرد؟ با مطالعه این کتاب به ظرائف زیادی از تلقی عرفانی از معرفت و تفسیر پی می بریم. در این کتاب می توانیم تصورات عامیانه رایج از عرفان را تغییر دهیم. جالب است که در این کتاب هیچ اشاره ای به مسئله وحدت وجود نشده است و نیازی هم به جنجال های معمول پیرامون ابن عربی نیست. شاید بشود بدون جنجال و حاشیه به ابن عربی به عنوان یک منبع در معرفت و تفسیر نگریست. ابن عربی اعتقاداتی دارد که در غالب نوشته هایش به چشم می خورد مانند مسئله عدم تناهی در معرفت (صفحه به بعد31) ، یا این اصل که راهی برای معرفت به خداوند وجود ندارد مگر آنکه خود خداوند آن را عطا کند (ص54) چنانچه که می خوانیم: هیچ کس درباره قرب به خداوند چیزی نمی داند مگر اینکه به آنچه در ذات خدا تحقق دارد پی ببرد حال آنکه برای هیچ یک از مخلوقات چنین چیزی ممکن نیست مگر آنکه خود خداوند آن را اعلام و اظهار نماید. همانگونه که  فرمود: و لایحیطون بشیء من علمه الا بما  شاء (بقره/255).

برای تحقیق بیشتر در این مورد خواننده طالب باید به متن این کتاب و اصل کتب ابن عربی مراجعه کند. اما در اینجا نکات دیگری هم جلب نظر می کنند:

1.       چیتیک مدعی است که بر خلاف غالب اهل عرفان که بر عشق بیش از معرفت تأکید می کنند – البته این تأکید در چارچوب زمینه معرفتی اسلام است- رویکرد ابن عربی درباره خداوند اساساً از طریق کسب معرفت درباره اوست (ص18).   این جمله هم مکمل مدعای پیش گفته است: جایگاه معرفت قلب است (ص19). این جمله را می توان از اساسی ترین مسائل معرفتی در نزد ابن عربی دانست و بر پایه آن بسیاری اعتقادات دیگر هم ساخته می شوند. در جایی دیگر ویلیام چیتیک می گوید: ابن عربی در برخی موارد این واژه (عقل) را به معنایی استعمال می کند که فراتر از محدودیت های آن است و در این صورت، به معنای واژه قلب می شود (ص46).

2.       تصور این است که عرفان به عمل و شریعت اهمیتی نمی دهد یا از آن گذر می کند اما عنوان یکی از بخش های این کتاب «میزان شرع » است. ما می خوانیم که «معرفت به خودی خود به عالم الهی و غیب متعلق است و هنگامی که معرفت با عمل همراه شود،  غیب و شهادت هر دو را در بر  می گیرد» (ص22).  و نیز می گوید: بی تردید معرفتی که به خداوند می رساند و به سعادت منجر می شود، معرفت نظری نیست بلکه معرفتی است که با اعمال نیک (شاید در ترجمه به جای اعمال نیک واژه رایج اعمال صالح  بهتر می بود) همراه است». و بازهم از ابن عربی می خوانیم که در انتقادی جالب می گوید: «متفکران اهل عقل، معنای ظاهر را رها می کنند، در حالی که اهل الله – که عبور مشابهی  انجام می دهند- هرگز آن را کنار نمی گذارند» (ص222). به طور کلی در کتاب مباحثی که در ظاهر با مقوله معرفت و تفسیر ارتباط دوری دارند هم مطرح شده و گاه در عباراتی طولانی تحلیل می شوند : مانند معنای سجده(صص 28-30)، برزخ(95)، ایمان(115)، شفاعت (121) صحو وسکر(ص121) و مسئله افعال الهی و اعمال انسان ( 138 به بعد). چرا چنین مباحثی در یک کتاب ذیل معرفت شناسی و هرمنوتیک مطرح می شوند؟ به نظر می رسد علت، پیوستگی علم و عمل در نزد ابن عربی باشد چنانچه که شواهدی در این خصوص نقل کردیم.

3.       یکی دیگر از محققین غربی که در زمینه عرفان اسلامی آثار فراوانی دارد هانری کربن است. به نظر می رسد با انتشار کتاب ویلیام چیتیک دو قرائت در باب ابن عربی پایه گذاری شود. در قرائت چیتیک «می توان به آن بخش  از سخنان کربن که واژه تأویل را برای دلالت بر روند تفسیر انتخاب می کند ، اعتراض کرد؛ زیرا ابن عربی – آن گونه که کربن فهمیده است- واژه تأویل را به معنای مثبت آن به کار نمی گیرد» (ص126)  جالب است که چیتیک معتقد  است «ممکن نیست کلمه تأویل را بدون در نظر آوردن تفکر شیعی بر زبان آوریم . منظور کربن آن بود که ابن عربی به باورهای شیعه متمایل است . البته این در حقیقت اعتقاد خود کربن است که کسی با اهمیت و بزرگی ابن عربی باید از تفکر شیعی تأثیر پذیرفته باشد»(همان). البته  در ادامه می گوید: این بدین معنا نیست که ابن عربی هرگز واژه تأویل را در معنای مثبت – تقریبا مطابق با آنچه کربن در نظر دارد- به کار نگرفته است (همان) و لی این عبارت ها را نادر می داند که با دیدگاه های عموما نقادانه ابن عربی در باب تأویل تعارض دارند. ذکر این  نکته هم د رباب این دو قرائت لازم است که نباید قرائت چیتیک در مقابل کربن را به واسطه ادعای چیتیک قرائت شیعی در مقابل غیر شیعی تلقی کرد. اظهار نظر در این موضوع نیازمند بررسی همه جوانب و همه اندیشه هاست.

نکته مهم دیگر در مورد کتاب بی توجهی  به مسائل روز د رباب هرمنوتیک و معرفت شناسی. با مشاهده عنوان کتاب برخی تصور می کنندقرار است کتابی در باب فلسفه تطبیقی بین فلسفه مدرن و عرفان نظری مطالعه کنند در حالی که این سوء تفاهمی بیش نبوده و بهتر است- همانطور که گفته شد-  بگوییم کتاب درباره «معرفت و تفسیر از منظر عرفان ابن عربی» است.  خود ویلیام چیتیک معتقد است که تقریبا  سراسر هرمنوتیک جدید و تفسیر کتاب مقدس دقیقا در مقوله تأویل – آنگونه که ابن عربی آن را می فهمد- می گنجد(ص127) اما این مسئله را شرح نمی دهد.

اهمیت این کتاب از دو جهت می تواندباشد: اول جمع بندی نظرات ابن عربی در باب معرفت و تفسیر است و دوم فراهم آمدن منبعی برای بررسی تطبیقی معرفت شناسی و هرمنوتیک با عرفان ابن عربی.

می بینیم که علی رغم ادعای مولف مبنی بر اینکه هرمنوتیک جدید و تفسیر کتاب مقدس دقیقا در مقوله تأویل ابن عربی می گنجد- اشاره ای به مباحث جدید نشده است . البته خودبه خود این نقصی برای کتاب به شمار نمی رود و همانطور که گفتیم می تواند مقدمه ای برای تألیف یک کتاب تطبیقی هم باشد.

مسئله مهم و جنجالی در باب هرمنوتیک در شاخه فلسفی/وجودی آن اتفاق می افتد که توسط هیدگر و گادامر مطرح شد و موج مخالفت دانشمندان و مفسرین متون دینی را برانگیخت. برخی ادعا کرده اند که میان این شاخه جنجالی هرمنوتیک و ابن عربی مشابهت هایی وجود دارد. می دانیم  یا در هرمنوتیک کلاسیک مولف محور و هرمنوتیک فلسفی مفسر محور است. عمده تحقیقات نشان می دهد که علمای مسلمان مولف محور هستند ولی گویا می توان از ابن عربی نقل کرد که به سمت مفسرمحوری تمایل دارد.

یکی از اشکالات  این است که تنها به کتاب فتوحات مکیه بسنده شده است. از منابع دیگر می خوانیم که چنین اظهار نظر جالبی که بسیار مشابه نظریه مفسر محور هرمنوتیک فلسفی است دراین کتاب می بایست بررسی می شد.از ابن عربی نقل شده است : کسانی که در سماع مطلق به سر می­برند (اهل الله) کلام را بدان گونه که در دلشان نازل شده است در می­یابند ونیت گوینده کلام برای آنان مهم نیست . زیرا گوینده حقیقی همان خدایی است این وارده الهی را به او مرحمت فرموده است. همان گونه که ابوحلمان صوفی با شنیدن آواز شخصی که می‌گفت: «یاسعتر بری» (ای گیاه بیابانی) از هوش رفت، و هنگامی که به هوش آمد و از وی در این‌باره پرسیدند، جواب داد: از حق شنیدم که می‌گفت: اِسعَ تری برّی» (http://hermeneutics.blogfa.com/post-127.aspx). اما می بینیم چنین نکته مهمی مغفول مانده است. اگر چه در جملاتی مشابه می خوانیم: «قرآن دریایی است که ساحل ندارد؛ زیرا آفریدگاری که قرآن منسوب به اوست، همه معانی این کلام را قصد می کند،  به خلاف کلام مخلوقین» (ص222) یا « شرح قرآن نیز تنزیلی است  از سوی خداوند بر قلوب اهل الله، همانگونه که اصل آن نیز چنین بود» (ص229).

---------

با وجود نکات گفته شده مطالعه نیم کتاب! ویلیام چیتیک برای ما که میان عرفان و هرمنوتیک به سر می بریم غنیمتی است و جا دارد به ناشر و مترجم و گروه معرفت شناسی پژوهشکده حکمت اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تبریک گفت.

  • رضا کریمی

نظرات (۴)

سلام . خوبه ، رو وبت بیشتر کار کنی خیلی عالی میشه
ارتباط پاراگراف آخر با هرمنوتیک فلسفی را متوجه نشدم.چه ارتباطی به هم دارند؟
--------
در بند قبل از آخر گفتم: هرمنوتیک کلاسیک مولف محور و هرمنوتیک فلسفی مفسر محور است
ابن عربی می گوید: (اهل الله)کلام را بدان گونه که در دلشان نازل شده است در می­یابند ونیت گوینده کلام برای آنان مهم نیست .
به نظرم این خیلی شبیه مفسرمحوری در هرمنوتیک فلسفی است
سلام برادر
یه نکته: ظاهرا آقای چیتیک اعتفاد داره این عربی اصلا اسمی از وحدت وجود نبرده و این اصطلاح مال پیروانشه
عرفان به زبان ساده

امروزه اگر جوانی بخواهد بداند سیر و سلوک عرفانی چیست و زندگی عارفانه چه نوع زندگی می باشد و چه معضلاتی دارد متاسفانه هیچ کتاب و منبع مفیدی در دسترس نیست آن هم در کشوری که مهد عرفان و تشیع است و بخش عظیمی از ادبیاتش عارفانه است.
هدف ما اینست که چنین کاری انجام شود تا جوابگوی نیاز نسل جوان باشد ، البته به زبان ساده امروزی نه الفاظ تخصصی و پیچیده.
-------------
عرفان چیست؟
عرفان به زبان ساده یعنی معرفت نفس ، خودشناسی ، شناخت اسرار وجود ، شناخت وجود خویشتن در کل این عالم هستی . زندگی عرفانی یعنی زندگی که در آن انسان به جستجوی حقیقت ذاتی و حقیقت جاودانه و الهی خودش در این جهان است.

مراحل سیر و سلوک عرفانی دانستن این نقشه کلی از لحاظ نظری است که جزو ملزومات این راه است تا انسان بداند از کجا شروع کرده و از چه مسیرهایی می خواهد عبور کند. کسی که اصولاً احساس و درد شناخت خود را به عنوان یک انسان دارد، انگیزه ای برای سیر و سلوک عرفانی دارد. زندگی عرفانی، زندگی کسی است که با زنده بودن و آدم بودنش مسأله دارد. بنابر این مسئله دارترین انسانهای روی زمین عارفان هستند منتهی مسئله شان با تمامیت انسان بودن خودشان است و با کل حیات و هستی و زندگی که دارند مسئله دارند. ولی مسائل اکثر انسانها ، مسائل اقتصادی و سیاسی و غریزی و جانوری است.
از کتاب سیر و سلوک عرفانی (احوال - مراحل و مقامات)
http://erfan-zendegi.blogfa.com/
استاد علی اکبر خانجانی دانلود

http://dl.ketabkhane-erfani.com/download/ketabha/ketabe%20seiro%20soluke%20erfani.zip
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی