تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

این وبلاگ تلاشی برای تبیین تفکر توحیدی است

کانال تلگرامی رضاکریمی
https://telegram.me/karimireza1001

 نارنج نماد دزفول محل تولد شیخ انصاری (والبته  وحید یامین‌پور!) و  نخل نماد نجف مدفن شیخ است. دزفولی ها از این کتاب بیش از دیگران لذت می برند ولی دیگران هم از  نخل و نارنج استقبال کرده اند.

کتاب نخل و نارنج، روایت فقهای و عرفای مختلفی است که فقیه اعظم،  شیخ انصاری ملاقات می کند. در سفرهای شیخ، یک فقیه با سلطنت قاجار در راه دفاع از اسلام همکاری می کند و فقیهی دیگر خودش قانون اسلام را اجرا می کند. شیخ همه اینها را می بیند و شاگردی می کند و از آنها می گذرد. در انتها او ولایت فقیه را در حکومت مبسوط الید می داند ولی نقد و‌نفی دیگر فقها را از او نمی بینیم بلکه با احترام از آنها یاد می کند. علاوه بر این او بین فقه و عرفان آشتی ایجاد می کند.

البته درباره نظرات شیخ‌انصاری در حوزه ولایت فقیه اتفاق نظر وجود ندارد، برخلاف  صاحب جواهر ، استاد شیخ، که می‌گویند نظرات ولایت‌فقیه او بسیار شبیه به امام‌خمینی است. یامین پور گفته است هرجا می‌خواستم از زبان شیخ درباره این موضوع حرف بزنم به نظرات صاحب جواهر ارجاع می‌دادم!

چالش مهم‌دیگر کتاب دعوای شریعت و طریقت است. شیخ صوفی دزفول را هم به خضوع وامی دارد و در نجف‌ مرید یک عارف( سید علی شوشتری) می شود و آن عارف متقابلا خود را شاگرد شیخ می داند. این گزارش در مقابله با فقهای ضد عرفان بسیار راهگشاست.

اما پرتکرارترین سخن این است که شیخ الگوی علم و تقواست‌ و علی رغم درجه بالای علمی در حضور فقهای بزرگ خود را مطرح نمی کند و زندگی زاهدانه ای دارد و در کهنسالی مادرش را بر دوش حمل می کند.  اینجاست که کتاب را با قصه مشهور طنابهای شیطان شروع می کند و با آن به پایان می رسد.

جملات و‌نتیجه گیری های جذاب و اندیشه برانگیز در کتاب زیاد دیده می شوند و کتاب برای طلبه و غیر طلبه قابل استفاده است و تقریبا بحث تخصصی در لایه اول اثر دیده نمی شود.

نویسنده علاوه بر این کارکرد ضداستعماری فقه را هم‌ نشان می دهد هرچند این کتاب زندگی خاتم الفقهاست اما با خواندن آن، منتقدان اسلام فقاهتی پاسخ درگیرکننده ای درباره فقه نمی یابند.

کتاب خط داستانی که مخاطب را درگیر کند ندارد و فصول پراکنده ای دارد و حتی هر فصل هم موضوع یکدستی ندارد. علت جدا کردن برخی وقایع مهم در پاورقی ها که قابلیت قصه پردازی هم‌داشتند مشخص نیست.

قهرمان این اثر یک دانشمند دینی است و از این جهت کم نظیر است اما مرز بین واقعیت و خیال مشخص نیست. خصوصا اینکه یامین پور اعتراف کرده در مورد شیخ انصاری اسناد کم است. مثلا در ماجرای ورود شیخ به سرداب نویسنده می گوید نگفته و ننوشته اند که در حرم عسکریین چه گذشت... آیا تخیل نکردن در اوقات خلوت شیخ در همه کتاب رعایت شده است؟ در گفتگوهای شیخ و سید علی شوشتری مرز بین واقعیت و خیال مشخص نیست. برخی هم مانند دیالوگ شیخ و سیدجمال ساختگی است!

در جایی از کتاب، شیخ با سید در راه اربعین به آینده اشاره می کند که روزی در مسیر اربعین صفوف شیعه پیاده به زیارت می روند. این سخن را بر زبان شیخ راندن چه معنایی دارد؟ تصریح به افق آینده بعد از شیخ، در کتاب چند بار دیده می شود. گویا نویسنده می خواهد وضع انقلابی امروز را ادامه حرکت امثال شیخ انصاری ‌نشان دهد.

  • رضا کریمی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی