تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

این وبلاگ تلاشی برای تبیین تفکر توحیدی است

کانال تلگرامی رضاکریمی
https://telegram.me/karimireza1001

  کتاب سفینه الصادقین گفتارهای عارف معاصر آقای حاج سید حسین یعقوبی قائنی است که با اصرار شاگردان، بخشی از زندگی نامه و خاطرات خویش را که حاوی نکات مهم سلوکی و قابل استفاده برای سالکین راه خدا است در اختیار قرار دادند.

این اثر ترکیبی از خاطرات عرفانی و نظریات عرفانی است و به طور کلی کتابی عجیب است که فهم آن در سطح هر کسی نیست و حتی می توانم نام آن را «عارف در سرزمین عجایب» پیشنهاد بدهم. عارف در این کتاب دنبال گنج می رود و با موجودات پنهانی ارتباط می گیرد. عجایبی در علم غریبه و جن و قدرتهای روحانی و اخبار غیبی و مکاشفات عجیب. اما نکته مهم این است که نقل عجایب سلوک و عرفان همراه با تحلیل و تبیین است. اینجاست که فرد وابسته به عقل می تواند صبر کند و قبل از تعجب، فکر کند تا برای هر اتفاق توجیه مناسبی بیابد.

به این مکالمه با خدا و نتیجه آن دقت کنید:

«چون طمع و امیدم به فضل خدا زیاد بود هنوز بیش از سه شب آن را نخوانده بودم که عرض کردم: خدایا! من خسته شدم. حوصله ى اینکه چهل شبانه روز این ختم را ادامه بدهم ندارم! اگر همین امشب به من علم اکسیر بدهى چه مى شود؟ اگر مى خواهى این علم را به من بدهى همین امشب عطا بفرما ! در آن حال، در عالم مکاشفه دیدم دستى پیدا شد و سیب قرمز خوشرنگ و زیبایى در دهانم گذاشت و گویا کسى گفت: چهل شب دیگر به تو مى دهیم! گویا کسى در باطن به من گفت: آیا مى خواهى به غیر خدا اعتماد کنى؟ آیا به خداى متعال اعتماد ندارى که مى خواهى اکسیر به دست آورى؟»

یا ماجرای حل مشکل یک زن در شرایط خاص:

«بنده متوجه شدم که این کار از ناحیه ى اجانین است. و با اینکه آن شب به غسل نیاز داشتم و در حال جنابت راه براى نفوذ اجنه باز است و اقدام به مقابله ى با آنها خیلى جرأت مى خواهد، ولى چون فرصت غسل کردن نبود به خدا توکل نموده و با همان حال به آنجا رفتم. دیدم آن زن با ناله مى گوید: آقا! جگرم آتش گرفته، مى خواهند جگرم را ببَرند! فضاى اتاق هم خیلى سنگین بود به حدى که مرا لرز گرفت و متوجه شدم این مشکل از طریق عادى حل نمى شود. یک دفعه با تندى و با یک قدرتى گفتم: کى هستى اینجا اذیت مى کنى؟ برو گم شو! بلافاصله فضاى اتاق عوض شد. آن زن چشمش را باز کرده، گفت: راحت شدم.»

یا ماجرای جنگ همراه با امیرالمؤمنین ع:

«با خود فکر مى کردم چگونه با کسى نبرد کنم که غیر از امیر المؤمنین علیه السلام هیچ کس حاضر به جنگ با او نشده است! سپس با خود گفتم: حتما چنین توانایى را در من دیده اند که مرا در مقابل او قرار داده اند. ناگهان حمله آغاز شد. همین که خواستم با او نبرد کنم دیدم حضرت امیر المؤمنین - روحى له الفداء -پشت سرم ایستاده و ایشان خود مى خواهند او را به قتل برسانند، امّا صحنه به گونه اى بود که این کار به نام من تمام مى شد. آن حضرت ذوالفقار را کشیده، به من فرمودند: سرت را کنار ببر. آنگاه او را به قتل رساندند».

یا ماجرای انتظار برای کتک زدن موجود مخفی:

 «منتظر بودم تا او از خودش بیرون آمده، ظهور پیدا کند تا بتوانم او را کتک بزنم؛ زیرا خداوند براى هر موجودى یک حیطه ى مصونیت و یک حصنى قرار داده تا در حصار وجود خودش محفوظ باشد. لاک پشت تا سرش را از لاک خود بیرون نیاورده از آسیب در امان است. سنت بر این قرار گرفته که تا کسى ظهور نکرده از تعرض دیگران محفوظ بماند».

نحوه دیدار امام زمان به صورت معمولی روایت نمی شود:

«روز هفتم حال بسیار فوق العاده و عجیبى پیدا کردم که مى توان گفت: یک نوع «مشاهده ى معنوى» نسبت به وجود مقدس امام زمان علیه السلام بود. البته این طور نبود که کسى را ببینم و مثلاً دستش را ببوسم و ناگهان غائب شود! این حرف ها نبود، بلکه وضع خاصى و روحانیت عجیبى دست داد که وجود مقدس امام زمان علیه السلام را درک مى کردم.»

نحوه دیدار با علامه هم جالب است:
«یک روز در حیاط منزل کنار حوض مشغول وضو گرفتن بودم که احساس کردم جناب علامه دنبال من مى گردند و مى خواهند مرا بشناسند. در همان وقت من هم به ایشان توجهى کردم تا با من آشنا شوند»

در این میان، برخی مکاشفات احتیاج به شرح و تبیین دارند:

«در خواب به من گفته شد: چرا این قدر خود را به زحمت مى اندازى؟ گفتم: انسان تا وقتى زنده است وظیفه دارد براى امرار معاش فعالیت کند. گفتند: ما از شما چنین چیزى نخواسته ایم. شما در خانه بنشین، ما خود اداره ات مى کنیم».

و یا این مکاشفه:

« خیلى ترسیده بودند. شب، مجلسى تشکیل شد و روضه اى خواندم و صحبت هاى مناسبى به میان آمد. در ضمن بر زبانم بى اختیار جارى شد و به آنها گفتم: از زلزله نترسید. تا من اینجا هستم یک خشت یا یک ذره خاک از اتاقى فرو نمى ریزد». 

در این کتاب علاوه بر نقل خاطرات و مکاشفات نظریات خاص عرفانی هم وجود دارند که برای آدمهای اهل تعقل قابل تأمل است:

* تجرد دو مرحله دارد: یک مرحله تجرد از ماده است مانند مردن و ورود به عالم برزخ که این مرحله را همه قبول دارند. مرحله ى دیگر، تجرد از صورت است. بدین معنا که انسان حقیقت خود را بدون صورت درک کند. کسانى که با توحید عرفا مخالف اند، در واقع رسیدن به این مرحله را براى بشر غیر ممکن مى دانند.

*در روایت آمده است: هر کارى که از مصدر جلال صادر مى شود امر آن ابتدا به دست پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله مى رسد. بعد از آن به دست امیر المؤمنین، سپس امام حسن و همین طور تا امام عصر علیهم السلام و در نهایت به دست ایشان جارى مى شود. هم چنین عملى که بالا مى رود تشریفاتى داشته، بر عکس همین ترتیب انجام مى گیرد.

*یکى از نکات دقیقى که در ارشاد خلق باید مراعات کرد مماشات است. ابتدا باید با طرف همراه شوى و در ضمن رفاقت، آرام آرام به گونه اى اشتباهاتش را تذکر دهى تا او با عقل خودش درک کند که حق با شماست و از آن تبعیت کند.

* وقتى انسان ذکرى مى گوید امور مترتب بر آن توسط قواى روحانى مخصوص به عالم همان ذکر - که در واقع مربوط به امامى است که آن ذکر از ناحیه ى ایشان افاضه گردیده - انجام مى گیرد؛ از این رو اگر انسان اعمالى را که از هر کدام از ائمه علیهم السلام رسیده به عنوان متابعت از خصوص همان امام انجام دهد بسیار بهتر است؛ زیرا علاوه بر بهره اى که از خود آن عمل عائد او مى شود از ملکوت همان امام نیز به او فیض مى رسد.

* اصولاً تسخیر کردن و فرمان دادن به موجوداتى که خداوند آنها را آزاد آفریده مجوز شرعى ندارد. و فقها - رضوان الله علیهم - نیز فتوا به حرمت تسخیر داده اند. البته ممکن است اجانین نزد برخى از مؤمنین با تقوا که به بندگى خدا مشغول اند حاضر شده و به آنها خدمت کنند، لکن به این صورت نیست که مسخرشان شده و تحت فرمان آنها قرار گیرند. هم چنان که امام باقر علیه السلام در حدیثى مى فرمایند: از میان اجانین شیعیانى هستند که به ما خدمت مى کنند.

* معناى خوب بودن استخاره این نیست که کارى که مى خواهى انجام دهى درست و مطابق واقع است، بلکه به این معناست که با نیت و خواست واقعى شما مطابقت دارد. 

* کارهاى خدایى معمولاً همین طور است. مردم به آن توجهى ندارند؛ زیرا فعل خدا را تنها چشم خدا بین مى تواند ببیند و درک کند. و چون مردم در افق دیگرى هستند اصلاً ملتفت نمى شوند

* اگر کسى براى حاجتى به امام زاده اى یا یکى از شیعیان، بلکه حتى اگر به یک مؤمن معمولى توسل جوید و ربط پیدا کند بى تردید نتیجه مى گیرد. زیرا همه ى این نفوس جزئى - ولو با وسائطى - به نفس کلى اتصال دارند و هرگاه ربط ایجاد شود علامت آن است که انسان تکوینا به نفس کلى متصل شده و راه براى او باز است.

*علت اینکه بسیارى از مردم دستور العمل هایى را که در روایات آمده انجام مى دهند، ولى اثرى نمى بینند این است که آنها با صاحب کلام آشنا نبوده و به آنها معرفت ندارند و در نتیجه آن اعمال را بدون ربط انجام مى دهند؛

دریافت نرم افزار اندروید کتاب سفینه الصادقین

خرید اینترنتی کتاب سفینة الصادقین

  • رضا کریمی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی