تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

این وبلاگ تلاشی برای تبیین تفکر توحیدی است

کانال تلگرامی رضاکریمی
https://telegram.me/karimireza1001

   درباره نگرشهای عرفانی به ولایت فقیه بیش از آنکه در متون پژوهشی مطالبی دیده شوند در نقل های شفاهی از برخی بزرگان و اهل منبر مطالبی مطرح شده اند. کتاب «حکمت، معرفت و سیاست در ایران» رویکرد حکمی  عرفانی را در قالب پژوهشی و به صورت مفصل مطرح می کند و شاید مباحث مطرح شده در آن فصل الخطاب بسیاری گفته های بحث برانگیز و  خالی از دقت در این موضوع باشد. برخی درباره تلقی عرفانی از ولایت مطلقه فقیه گفته اند: «امام حرف هاى اصلى را در باب ولایت فقیه، در چله های عرفانی بیان کردند. در سال هاى آغازین نهضت، امام هیچ گاه تعبیر ولایت مطلقه فقیه را به کار نبردند. ولایت مطلقه اصطلاحى عرفانى است که در هیچ کتاب فلسفى یا کلامى یافت نمى شود؛ در حالى که عرفا آن را به کار مى بردند... امام در حال چله نشینى، مبانى اساسى اندیشه سیاسى خویش را بیان مى کنند »[1]. سخنانی از این جنس در کتاب دکتر مهدی فدایی مهربانی با زبانی پژوهشی بنیاد علمی پیدا می کنند.

این کتاب اندیشه سیاسی عرفانی در ایران از مکتب اصفهان تا حکمای معاصر را در بر می گیرد و شش فصل دارد: فصل1  تحت عنوان«روش شناسی سه لایه» مباحث نظری پژوهش را مطرح می کند.فدایی معتفد است که در لایه سوم از روش شناسی از این امکان برخورداریم که نظام های معنایی را مورد بررسی قرار دهیم. از اینجاست که در تمام کتاب، نظام های معنایی در اندیشه حکمای معاصر برای اثبات وجوه عرفانی سیاست درایران مورد بررسی قرار می گیرد.

فصل2 روح اندیشگی ایران عصر صفوی نام دارد. فصل3 اندیشه سیاسی عرفانی در ایران؛ از مکتب اصفهان تا پایان صفویان را بررسی می کند. فصل4 عصر فترت و زمانه عسرت و فصل5 اندیشه سیاسی عرفانی از عصر قاجار تا حکمای الهی معاصر نام گرفته است. در این فصول نامهای زیادی مطرح می شوند[2] که نشان می دهد اندیشه حکمی و عرفانی چه پشتوانه باسابقه ای دارد. فصل ششم و پایانی «استقرار اندیشه سیاسی حکمای الهی» را بررسی می کند و در واقع  آخرین عالم در سیر این بررسی آیت الله سید روح الله خمینی (س) است. قبل از طرح اندیشه های سیاسی ایشان، ابتدا استاد امام ، آیت الله شاه آبادی معرفی و تحلیل می گردد و این دو عالم در واقع مظهر استقرار اندیشه سیاسی حکمای الهی معرفی می شوند.

نویسنده ضمن طرح مبحث «سفرچهارم عرفا» که از حق و همراه با حق به سوی خلق ( و صحنه سیاست) صورت می گیرد و با تکیه به نظر سید حسین نصرمی گوید: «آیت الله خمینی صرف نظر از دیدگاه ها و فعالیتهای سیاسی اش شخصیتی مهم در تاریخ بلند عرفان نظری در جهان اسلام محسوب می شود. از این جهت نمی توان نظام معنایی عرفانی مهم ترین نظریه پرداز ولایت سیاسی فقها را از نظریه اش تفکیک کرد (ص485).

مسئله مهمی که در اینجا مطرح می شود نظر امام خمینی درباره معنای ولایت سیاسی است که گفته اند:«ولایت ولایت کلیه الهیه که در زبان عرفا و برخی فلاسفه متداول است نمی باشد بلکه منظور همان ولایت قراردادی و اعتباری است» (ص488). فدایی مهربانی برای توضیح این بیان، ضمن طرح نظریه وحدت وجود که در آن هر تقیدی غیر از حق سلب می شود، معتقد است: مفهوم ولایت نیز دارای وجوه عرفانی است اگر چه به شکل رسمی به ساحت فقهی نظام معنایی او تعلق دارد (ص489) و تقدم فقه صرفا تقدم است و این ممانعتی با عرفانی بودن نظام معنایی افرادی چون امام خمینی ندارد (ص490). نویسنده در ادامه بازهم مسئله اعتباری بودن ولایت را تحلیل می کند و می نویسد: اعتباری بودن به این معنی نیست که ولایت فقیه صرفاً بر اساس انتزاع یا اجماع به دست آمده است (ص503). ولیّ نقش میانجی میان حق و خلق را برعهده دارد و مانند مراجعه به طبیب، مراجعه به فقیه اختیاری است هر چند تبعات عدم مراجعه اختیاری نیست (ص502). امام در جایی دیگر برخلاف نظریه اعتباری بودن ولایت معتقد است: «قضیه ولایت فقیه یک چیزی نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد؛ ولایت فقیه یک چیزی است که خدای تبارک و تعالی درست کرده است (ص504).

فدایی پس از نقل این نکته که ولایت فقهی و ظاهری (وِلایت؛ با کسره واو) در کتاب ولایت فقیه امام خمینی مطرح شده و ولایت و سیاست باطنی و معنوی (وَلایت؛ با فتحه واو) در کتاب مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه پرداخته شده است، می نویسد: ولایت فقیه امام خمینی عرفانی نیست اما در میان ولایت عرفانی و ظاهری قرار دارد و خود او همانند فیض کاشانی به نظر غزالی در مورد فقه اشکال گرفته و بر آن است که فقهی که ولایت فقیه بر آن استوار است فراتر از فقه ظاهری است؛ چرا که امام خمینی با جدیت معتقد بود فقهی که به حصول معارف و تحصیل توحید و تجرید منتهی نشود فقه نیست(ص495). در بیانی دیگر و با استناد به دیدگاه امام؛ اگر چه ولایت فقها در امور ظاهریه است... اما ولی فقیه متولی فراهم آوری شرایط گذار از ظاهر به باطن و هدایت و رهبری مردم به سوی ولایت باطنی انسان کامل و ولایت مطلقه الهی است. بنابراین اگر چه ولی فقیه می تواند به جهت قابلیت شخصی دارای ولایت باطنی و ولایت قمریه عرفانی نیز باشد اما ولایت شمسیه تمام عالم ممکنات با انسان کامل و امام معصوم است ... و بنابراین ولایت فقیه صرفاً مقدمه ای است برای ولایت خاصه امام  غایب. نتیجه سرنوشت ساز این تقسیم بندی برای اندیشه سیاسی در ایران این بود که ولایت ظاهری به نیابت فقیه جامع الشرایط سپرده می شود ولی ولایت باطنی معصوم همچنان بر عالم هستی جریان دارد(ص498). این تقسیم بندی و تفکیک فقه به فقه الجوارح و فقه النفس ردپای عرفانی دارد و از انسان شناسی عرفانی امام و آیت الله شاه آبادی ناشی می شود (ص499).

سراسر این کتاب آشکارا نشان می دهد که ذهنیت ایرانی اساسا نمی تواند به ساحت ظاهر بسنده کند و از توجه به باطن امور غفلت کند و سخن نهایی این است که از میان حکمای الهی در تاریخ خرد ایران، در نهایت فقها و مجتهدان در استقرار اندیشه سیاسی خویش موفق شدند. ولی گرچه استقرار اندیشه عرفا از طریق فقه بود نه عرفان(ص473) اما این استقرار از سوی فقهایی بود که در اصل حکیم و عارف بودند (ص512). برای اثبات این سخن دکتر مهدی فدایی مهربانی با تلاشی ستودنی بیش از 500صفحه پژوهش با منابع و مآخذ متعدد چاپی و خطی آماده و عرضه کرده است.

این دیدگاه شباهتهایی به نظر شهید آوینی مانند یادداشت «داغ بی تسلی» (در کتاب آغازی بر یک پایان) دارد که فقط از منظر فقهی به ولایت و حکومت نگاه نمی کند. جالب اینجاست که نویسنده کتابش را هم به آوینی تقدیم کرده است!

 

[1]  به عقیده ملاصدرا اگر کسى مى خواهد حکمت متعالیه سیاسى را بنا نهد، باید اهل سیر و سلوک و چله نشینى باشد. پیروان ملاصدرا معمولا این چنین بودند. امام خمینى نیز از آن جمله است... امام در مدت دو، سه روز پیامى صادر مى کنند و در دیدار عمومى یا خصوصى، بیاناتى ایراد مى نمایند و پس از آن تا چهل روز هیچ خبرى نیست. پس از آن باز یک سخنرانى و صدور اعلامیه و آنگاه تا چهل روز دیدارى انجام نمى شود. کاملا مشخص است که ایشان در حال چله نشینى بوده اند. امام حرف هاى اصلى را در باب ولایت فقیه، در همین چله ها بیان کردند. در سال هاى آغازین نهضت، امام هیچ گاه تعبیر ولایت مطلقه فقیه را به کار نبردند. ولایت مطلقه اصطلاحى عرفانى است که در هیچ کتاب فلسفى یا کلامى یافت نمى شود؛ در حالى که عرفا آن را به کار مى بردند... امام در حال چله نشینى، مبانى اساسى اندیشه سیاسى خویش را بیان مى کنند(احمد عابدی، سیاست متعالیه از منظر حکمت متعالیه، دفتر اول نشست ها و گفتگوها، ص ۲۰۹_۲۱۰)

 

[2] او با بررسی مداقه‌گرایانه رساله‌های زیادی از جمله رساله‌هایی مانند «کمال‌الدین حسین کاشفی‌سبزواری»، «نورالدین محمدقاضی»، «مغیث‌الدین ابوالفتح ابراهیم‌سنکان»، «سیدمظفر بن محمدحسین شفایی‌کاشانی‌اصفهانی»، «فتح‌الله بن احمدشهرستانی»، «خان بهادرمولوی حاج عبدالکریم»، «لطف‌الله بن یدالله بن نظام‌الدین»، «محمدبن مرتضی مبارکشاه حسینی»، «محمدبن علی خاتون‌آبادی»، «اسحاق‌بن ابراهیم شمس سجاسی»، «سلیمان بن محمد بلغاری»، «ادهم خلخالی»، «ملااحمد همدانی»، «ابن‌بزار» و «عزالدین محمودکاشانی» سعی می‌کند مخاطب خود را با سنخ خاصی از اندیشه سیاسی آشنا کند که به زعم او ناآگاهی نسبت به آنها، ما را از درک و فهم ماهیت کلی اندیشه سیاسی در ایران هم ناتوان خواهد کرد.

  • رضا کریمی

نظرات (۱)

سلام.خیلی جالب.فردید در دهه بیست بحث ولایت وولایت-به کسره اولی وفتحه دومی-رومطرح کرپه بود ودکترمحمد رضا اسدی هم همینطور...دمت گرم...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی