تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

این وبلاگ تلاشی برای تبیین تفکر توحیدی است

کانال تلگرامی رضاکریمی
https://telegram.me/karimireza1001

   هیدگر در مورد زندگی ارسطو گفت: او به دنیا آمد، کار کرد و مرد! این به اعتقاد خاص او بر می گردد که اگر به جای هستی و جهان زمینه اثر به زندگی صاحب اثر بیندیشیم، آن اثر خود را به روی ما می بندد. بر این اساس هیدگر به ندرت درباره خود گفت و نوشت.(هیدگر و پرسش بنیادین،ص 19-16). چرا هیدگر که ارسطو را به خاطر توجه خاصش به حکمت عملی ستود، اینگونه از اعمال زندگی اش روبرگرداند؟ به نظر تاکنون پاسخی به این تناقض داده نشده است. دکتر داوری هم با چنین تلقی ای سعی می کند حساب برخی رفتارهای سیاسی  فردید را از افکارش جدا کند. اما داوری چه پاسخی دارد وقتی خود جدایی نظر از عمل را در سیر تفکر غربی تحلیل می کند و می توان شواهدی بر وحدت علم و عمل در منظومه آرایش یافت؟

نگارنده در اینجا پاسخی به این سوال از متن افکار نویسندگان مورد اشاره ندارد. اما بسیار مناسب است تا به عنوان یک دانشجوی قرآن و حدیث، در رابطه با پرسش رابطه تفکر و زندگی نگاهی به پاسخهای احتمالی از متن دین بیندازد.

در مورد رابطه تفکر و زندگی مواضع مختلفی را می توانیم بیابیم.

وحدت علم و عمل

علم وعمل، معرفت وعبادت دو معنی هستند که دراسلام  همسایه وبه تعبیری یکی شده اند. چگونه علم وعمل یکی می شوند؟ وحدت علم و عمل یعنی علم باید نافع باشد. علم به عمل و عمل به علم زنده است. ما با علم عمل می کنیم اما از طرفی علم عمل را فریاد می زند اگر نیاید علم کوچ می کند (حکمت266 نهج البلاغه). حقیقت در قلب کسی یافت می شود که گفتار با رفتارش و آشکار با پنهانش موافق باشد (اصول کافی، کتاب عقل و جهل، حدیث 12). دلایل روایی وحدت علم و عمل فراوانند: خدا عملی را قبول نمی کند حز با معرفت و هیچ معرفتی نیست جز با عمل. هرکس معرفت پیدا کند معرفت او را به عمل دلالت می کند و هر کس عمل نکند معرفتی برای او نیست؛ بدانید که ایمان بعضی از آن از بعضی است (کافی، باب کسی که  بدون علم عمل کند). کسی که قولش فعلش را تصدیق نکند عالم نیست (کافی، باب صفات علما). نه اینکه تنها او را اوعالم بی عمل بنامند. (در مورد وحدت علم و عمل مفصلا در مقاله «وقتی عرفان نظری می شود» - سوره اندیشه، 56 و 57  صص207 الی 210- صحبت کردیم)

تقدم معرفت بر عمل

قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع حَدِیثٌ رُوِیَ لَنَا أَنَّکَ قُلْتَ إِذَا عَرَفْتَ‏ فَاعْمَلْ‏ مَا شِئْتَ فَقَالَ قَدْ قُلْتُ ذَلِکَ قَالَ قُلْتُ وَ إِنْ زَنَوْا أَوْ سَرَقُوا أَوْ شَرِبُوا الْخَمْرَ فَقَالَ لِی‏ إِنَّا لِلَّهِ‏ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ‏ وَ اللَّهِ مَا أَنْصَفُونَا أَنْ نَکُونَ أُخِذْنَا بِالْعَمَلِ وَ وُضِعَ عَنْهُمْ إِنَّمَا قُلْتُ إِذَا عَرَفْتَ‏ فَاعْمَلْ‏ مَا شِئْتَ مِنْ قَلِیلِ الْخَیْرِ وَ کَثِیرِهِ فَإِنَّهُ یُقْبَلُ مِنْکَ. (الکافی /‏2/ 466).

در این روایت امام جمله ای مبنی بر اینکه «وقتی معرفت پیدا کردی هر چه می خواهی انجام بده» را اصلاح می کنند. ایشان می فرمایند من گفتم وقتی معرفت پیدا کردی هر چه از خیر می خواهی انجامبده که پذیرفته می شود.

آیا در این روایت نوعی جدایی معرفت از عمل وجود ندارد به این معنی که ابتدا باید معرفت کسب کرد  و سپس عمل کرد. به نظر می رسد که تعبیر قبول شدن اعمال نشان از این باشد که معرفت عمل را مقبول و موثر می کند و شاید بشود گفت از انتزاع  و بی فایدگی در می آورد. شاهد این تفسیر سوره محمد است.

اصلاح عمل توسط ایمان و معرفت

وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ (محمد/ 2)

سوره محمد در باره اولویت ایمان بر اعمال است. بارها در این سوره  نه چندان طولانی از اصلاح امور توسط ایمان وبی اثر شدن اعمال به واسطه کفر سخن به میان می آید.در معنای ایمان، کلمات حق،ولایت؛نصرت خدا(به شرط نصرت اهل ایمان)، بر بینه بودن وتبعیت رضای خدا آمده است. ودر معنای کفر کراهت از ما انزل الله، کری وکوری وتبعیت خشم خدا و مرض قلب (که با آن کینه را بیرون می ریزد) آمده است. اولویت ایمان موجب بی توجهی به اعمال آنها نیست اهل ایمان البته امتحان می شوند اما در امتحان  در پس اعمال جوهره ایمان ، خود را نشان می دهد. اهل ایمان بهشت را قبل از ورود می شناسند(آیه 6). بوی بهشت از دور به مشام می رسد واین یعنی ایمان قبل از عمل اثر می گذارد (هرچند این اثر گذاری از طریق اعمال باشد!).خدا خود ولایت دوستانش را به عهده گرفته است وجالب است که حتی از خواستی که آنها را آزار دهد مثل «درخواست انفاق»ی که آنها را بخیل کند، صرف نظر می کند. خدا  به شرط ایمان وتقوا کاری به اموال ندارد! هرچند اگر آنها به او پشت کنند تمامشان  (خود واموالشان) را تبدیل به قومی دیگر می کند(آیه 36 تا 38). یعنی ایمان افراد سبب می شود تا ضعف در رفتارها توسط خداوند ندیده گرفته شود.

خلاصه اینکه سوره محمد می گوید:اصلاح بال (شأن و حال و اوضاع) به واسطه ایمان  و معرفت صورت می گیرد. «بال» اصطلاحی قابل تأمل است که می توان آن را به زندگی فرد هم تعبیر کرد.

عاقبت سوء عمل بر معرفت

ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساؤُا السُّواى‏ أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ (روم/ 10). در این آیه گفته می شود کسانی که بدی می کنند در عاقبت به تکذیب  و تغییر در معرفت و تصدیق کشیده می شوند. در اکثر آیات قرآن علم بر عمل اولویت دارد اما این آیه از معدود شواهد تأثیر عمل بر نظر است.

تفکیک بین  دو نوع عمل

شاید راه حل جمع آرای پیش گفته این باشد که باید بین دو نوع عمل تفکیک کرد.

1.       عمل مقرون به علم

2.       عمل جدا از علم

عمل مقرون به علم در قرآن همان محکمات هستند که قابل تبعیت هستند. چرا که از آیه 7سوره آل عمران و نیز روایات می توان  اینگونه نتیجه گیری کرد که محکم همان است که بشود به آن عمل کرد و بلکه باید. به این روایت از امام صادق ع توجه کنید:

فأما المحکم فنؤمن به و نعمل به و ندین به، و أما المتشابه فنؤمن به و لا نعمل به،(  البرهان فی تفسیر القرآن، ج‏1، ص: 599).  به محکم ایمان می آوریم و و به آن عمل می کنیم ... و به متشابه ایمان می آوریم و عمل نمی کنیم.

این نتیجه کاملا مطابق با آیه قرآن است: فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِیلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا (آل عمران/7).

 تعبیر قرآن این است: اهل انحراف قلب ، از متشابه قرآن تبعیت می کنند... یعنی عمل به بخشی از قرآن نشانه زیغ و انحراف و به تعبیر قرآن نشانه نفاق است!

 

محکمات و متشابهات شخصیتی

مصداق این متشابهات را در اشخاص هم می توان تبیین کرد.  افراد محکماتی دارند و متشابهاتی. اسرار و عیوب اگر پوشانده نشوند تفرقه اندازند. شاید با استفاده از آیات سوره حجرات بتوان گفت معرفت به برادران با اعمالی چون تمسخر، عیبجویی، لقب گذاری، بسیاری گمانها، تجسس وغیبت (حجرات/12-9) نمی سازد. کسی که کسی را مسخره میکند احتمال نمی دهد که شاید او از خودش بهتر باشد. او به ابهام قضاوتش بی اعتناست. کسی که عیبجوست آنچه ظهورش را ناگوار است می طلبد. او مثل کسی که تجسس می کند نمی فهمد که زمان ظهور نرسیده  وخدا هر چه بخواهد آشکار می کند. کسی که لقب می گذارد  واقعیت شخصیت آدمها را نادیده می گیرد و برایشان صفت می تراشد. کسی که گمانه زنی می کند اگر به واضحات و محکمات بی اعتنا باشد در خطر است. کسی که غیبت می کند به امر حاضر بی اعتناست و آن را تلف می کند. اگر به جای معرفت و تن دادن به آنچه هست و قرار داده شده (حجرات/13)، غیبت کنیم و حاضر را فدای غیبت کنیم مثل این است که برادرمان را حذف کنیم و از گوشتش در حالی که مرده (غایب) است بخوریم!(حجرات/12) شاهد سخن آیه ای از سوره حجرات است که در پایان بحث نحوه رفتار با برادران آمده است: مردمان قبیله قبیله و شعبه شعبه شده اند تا به هم معرفت پیدا کنند یَأَیهَُّا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکمُ مِّن ذَکَرٍ وَ أُنثىَ‏ وَ جَعَلْنَاکمُ‏ْ شُعُوبًا وَ قَبَائلَ لِتَعَارَفُواْ ... (حجرات/13) باید بدانیم که اهل کجا و چه چیزی هستیم. طی مسیر ریشه ها بهترین راه رسیدن به سرچشمه و نقطه واحد است. این توجه اگر به قصد تجسس و گمان پردازی و... نباشد «معرفت» است.

نتیجه گیری

تلقی های مختلف از رابطه زندگی و تفکر در آیات و روایات وجود دارد. اما شاید بشود تلقی آخر را به عنوان تلقی حاکم قبول کرد و باقی را با آن تفسیر نمود. واقعیت این است که پیوند زندگی و عمل با تفکر و معرفت به هیچ وجه انکار شدنی نیست. عمل اگر در بخش محکمات زندگی فرد باشد معرفت را تحت تأثیر قرار می دهد و بلکه با آن یکی می شود اما در بخش متشابهات می توان تأثیرات عملی اش را نادیده گرفت و بلکه امید تغییر آن را از طرف معرفت راسخ در قلب طلب کرد. عارف و عالم واقعی کسی است که محکماتش افزون و متشابهاتش اندک و نیست گردد. چنین کسی سنت رفتاری اش هم معرفت بخش است. اما تاریخ از چنین بزرگانی زیاد به خود ندیده است و اسلام هم دعوت به معرفت به دیگران ضمن دوری از گمان نموده است.

خلاصه کنیم. اکنون می توانیم نتیجه بگیریم . هر که علمش از عملش جداست ، شناخت زندگی اش شناخت افکارش نیست. خواندن بی واسطه زندگی نامه مردم و حتی بسیاری از اهالی علم ودانش می تواند حجاب فهمیدن افکار هم بشود! بسیاری از زندگینامه های خصوصی و عمومی را باید متشابهاتی دانست که به جای تحقیق و پژوهش بهتر است ستر شوند.

  • رضا کریمی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی