تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

این وبلاگ تلاشی برای تبیین تفکر توحیدی است

کانال تلگرامی رضاکریمی
https://telegram.me/karimireza1001

«ایران برگر» داستان فتح‌الله خان و امرالله خان است که بر سر انتخابات شوراها در یک روستا با یکدیگر رقابت می‌کنند. اما این ظاهر ماجراست و در حقیقت ایران برگر ترکیبی طنزآمیز و بیان گر وضعیت التقاطی ایران امروز است.  با وجود نمایش کتابهای «هیدگر و پرسش و بنیادین» و «هیدگر و تاریخ هستی» در فیلم، این را هم می توانیم بگوییم که مسعودجعفری جوزانی در پی روایتی از «بی تاریخی» ماست. وضعیت «بی تاریخی» وضعیتی برزخی و از اینجارانده و از آنجا مانده است که در آن امور در جای خود قرار ندارند و تناسب و هماهنگی از بین رفته است و گذشته به نحو بی اثر بلکه هجوآمیزی تنها در قالب کالبدی بی روح بر جای مانده است.

جوزانی در پاسخ به اینکه "چرا اسم فیلم را «ایران‌برگر»  گذاشتید؟" گفته است: برای اینکه مضمون و مفهوم فیلم هم در همین نام نهفته است. اگر دقت کنید هرپدیده‌، هراندیشه، هرآیین و حتی هرشیئی که وارد ایران شده است، ما اول با درک و سلیقه بومی آن را شبیه خودمان کرده‌ایم؛ بعد توانسته‌ایم از آن بهره‌برداری درستی کنیم و گاهی این را به خارج هم صادر کرده‌ایم؛ خصیصه بارزی که در گیرودار اتفاق‌های تاریخی موجب بقا و حتی رشدمان هم شده است. ببینید ما با مغول‌های خشن چه کردیم و همه دیگرانی که مانند مغول‌ها آمده بودند تا ما را از بین ببرند. همه‌وهمه در فرهنگ ما حل شدند، همه به‌لحاظ اعتقادی و همه کنش و منش فرهنگی تغییر ماهوی کردند. «ایران‌برگر» هم همین را می‌گوید؛ ما در یک گذر تند تاریخی قرار داریم، دنیای ورای تکنولوژی و شیوه‌های نوین حکومتی، روابط جدید اجتماعی و انسانی، پس باید همه این پدیده‌های نو را شبیه خودمان کنیم یا شبیه آنها شویم تا در جهان امروز بتوانیم به حیات خود ادامه دهیم. ایران‌برگر می‌گوید ممکن است کسی پلو و خورشت کسی را بخورد یا پیتزای یکی دیگر را، اما پای صندوق رأی گوش به فرمان روح ملی و وجدان خویش است و این اتفاق بارها افتاده است.

در ایام جشنواره فجر ، یوسفعلی میرشکاک بیشتر از همه به ماجرای فیلم اشاره کرد و گفت:

"همه ماجرای فیلم در «ایران برگر» (عنوان فیلم) خلاصه شده است. ما قومی هستیم که هنوز درگیر کشاکش‌های طایفه‌ای روزگار فئودالیسم؛ لاجرم وقتی پای دموکراسی و انتخابات به میان بیاید، همه چماق‌ها و حتی تفنگ‌ها به میدان می‌آیند و هنرمند که همواره در چنین فضایی متهم به جاسوسی برای بیگانه است اگر تن به همکاری به «فتح‌الله» و «امرالله»(فتأمل جدّاً) ندهد و به‌جای کار هنری، فیلم تبلیغاتی و انتخاباتی نسازد(آن‌هم بدون هیچ اختیاری) کلاهش پس معرکه است. در تنازع قدرت جهان سومی(آن‌هم جهان‌سوم شرقی و اسلامی که قوز بالا قوز است) برای رسیدن به پیروزی، نمایندگان هویت دینی و هویت قومی نه تنها ناشیانه و شتاب‌زده حاضر به دگردیسی می‌شوند؛ بلکه تا پذیرفتن واپسین آئین جهان کنونی یعنی فمینیسم، چهار نعل پیش می‌روند و دست بر قضا نمایندگان فمینیسم وطنی هستند که ماجرای فیلم را به خیر و خوشی پیش می‌برند و مردم را از مضحکه‌ای با عنوان انتخابات نجات می‌دهند".

اولاً او تأکید فیلم و کارگردان بر قوت «فرمان روح ملی و وجدان خویش» با وجود وضعیت طنزی که در آن گرفتار هستیم را نادیده می گیرد و ثانیاً می نویسد: «جوزانی حرف‌های جدی خود را پشت طنز و هزل و هجو پنهان کرده و لاجرم از کارایی انداخته است». اما بهتر است بگوییم این فیلم سخنی جدی درباره وضعیتی طنزآمیز است و چه بهتر که با زبان طنز هم نوشته شده و به نمایش درآید. از این جهت کلیت در عنوان و روایت فیلم بسیار متناسب از کار درآمده است.

ایران برگر فیلمی مهم و مهجور است که بیشتر باید در مورد آن نوشت.

 

* منتشر شده در سایت اندیشگرد

  • رضا کریمی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی