تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

این وبلاگ تلاشی برای تبیین تفکر توحیدی است

کانال تلگرامی رضاکریمی
https://telegram.me/karimireza1001

مهندس یا کشاورز؟با استنطاق از متن دین می توان رویکردی کارآ و معطوف به نتیجه را که حاصل همان تأملات نظری است به مخاطبین و منتقدین معرفی و تبیین نمود. این رویکرد کشاورزی در مقابل مهندسی است.
اول از همه باید بدانیم  مبنای مهندسی برچه چیزی استوار است و چرا در معنای مدیریت به کار می رود؟ واقعیت این است که مهندس تمثلی از بشر امروز است نه فقط نوعی از پیشه مدرن. می بینیم که امروزه دستگاه های فرهنگی و اجرایی ما را مهندسان مدیریت می کنند. رئیس بزرگترین رسانه کشور مهندس است، در سابقه ریاست بر مهمترین دستگاه هنری هم یک مهندس به چشم می خورد. بسیاری از فارغ التحصیلان علوم انسانی را که بررسی کنیم در مقاطع پیشین سابقه مهندسی دارند! اگر یک وزیر یا استاندار یا مدیرارشد ، که مدرک کارشناسی یا کارشناسی ارشد دارد، مهندس باشد حتما در مکاتبات و مخاطبات به آن اشاره می کنند اما فارغ التحصیلان رشته های دیگر مهم نیستند! در کشور ما بیشتر نخبگان را مخترعین تشکیل می دهند. پایان نامه های دانشگاهی مبنای مهندسی دارند وحتی در حوزه علوم انسانی در فرم پیشنهاد پایان نامه می بینیم که توقع درج زمانبندی آزمایش و تجزیه و تحلیل داده ها دارند! و حداکثر لطفی که به دانشجوی علوم انسانی دارند این است که این قسمت ها را خالی بگذارند.

فرانسیس بیکن می گفت علم قدرت است. چنین تعبیری بیشتر با مهندسی سازگار است تا با شعر و هنر و فلسفه. مارکس می گفت تاکنون فلاسفه  جهان را شناخته اند اکنون باید جهان را تغییر داد، کانت هم شناسایی را کار فاعل شناسای واهب الصور دانست[1]. اما در مقابل این تلقی، در فرهنگ دینی علم نوری است که خدا در قلب هر کس بخواهد می اندازد: ُ الْعِلْمُ‏ نُورٌ یَقْذِفُهُ اللَّهُ فِی قَلْبِ مَنْ یَشَاء. در فرهنگ دینی علم البته قدرت می آورد اما این قدرت عطای الهی است و نبایست محور و هدف باشد چنانچه که در نزد مهندس اینگونه است. پس روایت «علم سلطان است» را به دو صورت می توان معنی کرد: 1. علم قدرت دارد 2. علم قدرت است. معنای اول با روایات دیگر سازگارتر است. چرا که علم نور است و خداوند آن را در قلب می اندازد اما علم مدرن حاصل فاعلیت و تغییر انسان است.

چرا مهندس محور است؟ یک پاسخی که در این مقال به آن پرداخته می شود این است که مهندس نمونه اعلای بشر مدرن است.

   مهندس به چه کسی می گویند؟ مهندس Engineer کسی بود که با موتور Engineکار می کرد. به تعبیری مهندس کسی است که در «صنعت» متخصص است. این تخصص درطراحی، ساخت یا تعمیر می تواند باشد. اما نکته مهم این است که موتور و صنعت نشان از قدرت سازندگی و خالقیت بشر دارند. رنه گنون کتاب مهمی دارد به نام سیطره کمیت و علائم آخرزمان. وی در این کتاب به صورت مفصل ثابت می کند که در دوران مدرن که دور آخر زمان هم هست کمیت سیطره پیدا کرده است. آیا می شود بر این اساس مهندس را کسی دانست که محور کارش «کمی» است و کمیت ماهیت کارش را تشکیل می دهد؟ به نظر من مهندس از یک جهت دیگر هم مهم است که مظهر خالقیت است. از این جهت صنعت مقابل کشاورزی است. کشاورز بیشتر اهل توکل است و مهندس اهل اعتماد  به نفس. کشاورز نمونه بشر سنتی بود و مهندس ممثل بشر مدرن. هر چند ما مهندس کشاورزی هم داریم که این با کشاورزی قدیم متفاوت است مهندس، کشاورزی  را صنعتی کرده است تا با تغییر در خلقت بازهم خالقیت خود را در تاریخ به ظهور برساند. اکنون در دنیای معاصر در خیلی رشته ها مهندس داریم چون همه چیز به تسخیر بشر در آمده پس گسترش رشته های مهندسی عجیب نیست. آخرین رشته مهندسی ، مهندسی فرهنگی است! در این مورد مقاله «تأمّلی در معنی و امکان مهندسی فرهنگی»[2] از دکتر داوری به صورت مفصل بحث شده است و در اینجا نیازی به تکرار مطالب نیست جز اشاره به اینکه مسئله مهندسی فرهنگی نیازمند تأمل در معنی و امکان آن است[3]. آیا با همان طراحیهای مرسوم در مهندسی می توان جامعه را بصورت دلخواه درآورد؟ کاری که نه فقط در حوزه جامعه و فرهنگ بلکه در قلمرو امور طبیعی هم ممکن نیست زیرا علم تابع دلخواه ما نیست داوری می گوید طرحهای دقیق و مناسبی است که با مطالعه در موارد معین و خاص و با در نظرگرفتن روابط و امکانها تدوین می شود اشتباه میان طرح علمی و مهندسی فرهنگی، اشتباهی خطرناک است. اشتباه دیگر ناشی از سیاسی شدن و سیاسی کردن فرهنگ است. در سیاست (یا لااقل در صورت توسعه نیافته آن) وقتی راه حل پیشنهاد می شود مراد راهی است که به احراز قدرت و موفقیت پیشنهاد کننده ختم می شود چرا که در حقیقت مسئله چیزی جز احراز قدرت نیست. این دو اشتباه خطرناک در مهندسی فرهنگی وجوددارد.

تعبیر عریان مهندس را می توان در عبارت فراماسونری تحلیل کرد. فراماسونریFreemasonry ترکیبی از واژه بنّا mason و آزادیFree  است. بنا یعنی سازنده و نباید معنی آن را به سنگ تراشی و معماری محدود کرد. امروزه نشانه های فراماسونری را در معماری و طراحی جست و جو می کنند در حالی که بنیاد فراماسونری در مثال بشر مدرن نهفته است. بنا خالق است و وقتی آزاد باشد می شود مصداق نخبه در دوران مدرن. فراماسون ها نخبگان مدرن هستند چون دو صفت اصلی بشر جدید را نمایندگی می کنند خالقیت و آزادی.

از دستورات شیطان تغییر در خلقت است . لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ (نساء/119) و آنها را امر می کنم پس خلق خدا را تغییر می دهند. تغییر در خلق خدا همان خالقیت جدید بشر است که همه جا می توان نشانه هایش را یافت. کشاورزی و اشتغالات مشابه آن مانند شبانی شغل انبیا بود که هیچ شائبه تغییر یا خالقیت در آن نبود. البته می توان معنای کشاورزی و شبانی را گشترش داد و تا حد تربیت انسانها و گسترش فرهنگ هم توسعه داد. مسئله در اینجا بر سر جایگاه مهندس در دوران مدرن است که از نوع جدید نگاه بشر به آدم و عالم حکایت می کند.

به هر حال دکتر داوری اردکانی مثال بشر جدید را مهندس می داند و شاید بتوان مثال بشر قدیم را کشاورز به مفهوم اعم آن دانست. ادعای ساختن یا تربیت کردن ادعای بزرگی است چرا که خالقیت و ربوبیت از آن خداست. ما در این دنیا اما باید کار کنیم و کارهایمان نتیجه بدهد؛ باید بجنگیم و به دست بیاوریم و مسئولیت بپذیریم. بدون سازندگی و تربیت اینها چگونه است؟ به نظرم کشاورزی آن پیشه ای است که خدا برای بندگانش فرستاد تا هم کار کنند و هم بنده باشند. در روایات ما عملی محبوبتر از زراعت برای خدا نیست و همه انبیاء کشاورزی کرده اند مگر ادریس که خیاط بود (میزان الحکمه، ج5، ح7753).از روایات برمی آید که کشاورزی مصداق توکل است. چنانچه که فرموده اند: « در و علی الله فالیتوکل المومنون(آل عمران/60) منظور زارعون است» (همان، ح7750). فهم این مسئله راحت است مگر نه اینکه کشاورز خود نمی سازد و نمی رویاند:  أَ فَرَأَیْتُمْ ما تَحْرُثُونَ أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ‏ (واقعه/63و64: آیا چیزى را که مى‏کارید دیده‏اید؟ آیا شما مى‏رویانیدش یا ما رویاننده‏ایم؟) کشاورز در زمین خدا و با بذر او می کارد و باید منتظر باران بماند و متوکل باشد. کشاورز نگاهش به آسمان است برای همین است که فرمودند: به راستی که خدا ارزاق انبیائش را در کشاورزی قرار داد تا چیزی از باران را ناخوش ندارند (میزان الحکمه ، ح7752). کشاورزی هم کار است و هم سبب اتصال زمین به آسمان.

لزوماً نباید در همه جای دنیای مدرن به دنبال مهندس به معنای مرسوم باشیم، هرکس که تفکر مهندسی داشت مدرن است. سنت ها را می توان پروسه هایی دانست که به شرط صلح و صلاح بایست مورد شناسایی متفکر قرار گیرند در مقابل پروسه پروژه است و پروژه ها برنامه های کاری مهندس هستند.  و مهندس  هم یعنی بشری که خود را در مقام طراح و سازنده می داند.

 آیا با تبیین تقابل پروژه/پروسه به اندیشه های لیبرالیستی تمایل پیدا نکردیم؟ لیبرال دموکراتها مهندسی کلّی اجتماعی را نفی می کنند. بنظر آنها مهندسی کلّی اجتماعی کاری خطرناک است و جز زیان از آن نتیجه نمی شود. آنها مهندسی های جزئی را توجیه می کنند. اما با این وجود بازهم لیبرال دموکراسی روح مهندسی دارد! چون آزادی را در جهت قدرت می خواهد تا حدی که مهندس مزاحم مهندسی دیگران نباشد!

امیرالمؤمنین علیه السلام در عهد خود با مالک اشتر 4هدف برای حاکم بر می شمرد:

جِبَایَةَ خَرَاجِهَا : جمع آوری هزینه ها (امور مالی و اقتصادی)

وَ مُجَاهَدَةَ عَدُوِّهَا :  مبارزه با دشمن (امور نظامی و دفاعی)

وَ اسْتِصْلَاحَ أَهْلِهَا: طلب اصلاح مردم (امور فرهنگی)

وَ عِمَارَةَ بِلَادِهَا : آبادانی سرزمین (امور عمرانی)

مبارزه با دشمن و آبادانی سرزمین را می شود به امور فرهنگی هم گسترش داد. اما اصلی ترین کار دولت و حاکمیت در حوزه فرهنگی استصلاح مردم است. مترجمان نهج البلاغه و تحف العقول استصلاح را  اصلاح و سامان دادن ترجمه کرده اند. اما آیا این بی دقتی در ترجمه نیست؟! استصلاح با اصلاح متفاوت است. دولت به جای ادعای ثقیل اصلاح مردم می بایست در «طلب اصلاح» (=استصلاح) باشد.

در ادامه این نامه حضرت امیر خطاب به مالک اشتر می گوید همنشینی با علما و حکما را زیاد کن این کار موجب تثبیت آنچه که اهل سرزمینت را به «صلاح» آورده می شود ... این کار موجب تحقق حق و دفع باطل می شود ، حضرت در ادامه معتقدند سنت های صالحه راه طاعت الله هستند. این فرمان الهی و حکیمانه راه حاکم را در نحوه صلاح مردمان مشخص می کند. حاکم می بایست صلح را شناسایی کند و این کار را هم نه خودش که باید از طریق همنشینی با علما و حکمای سنت شناس برآورده کند. به عبارت دیگر سنتهای صالحه «وجود دارند» و می بایست برای تثبیت آنها گام برداشت. این کار به تعبیر حضرت امیر المؤمنین تحقیق حق است یعنی محقق کردن آنچه محقق شده است!

رویکرد استصلاحی یا کشاورزانه در قرآن و روایات ( به ویژه در یک منشور حکومتی مشهور ومعتبر) کاملاً مستدل و مستند شده است. با این تلقی عام در عرصه فرهنگی هم می توان کشاورز بود یعنی سنتهای صالحه را شناسایی کرد و با کاشت مناسب در زمین مستعد وبا نگاهی به آسمان از متوکلون شد. توصیه امیرالمومنین به مالک اشتر این است که : سنت صالحه ای که دلهای امت به آن عمل می کنند و با آن الفت گرفته اند و به صلاح رسیده اند را نقض نکن و با علما و حکما همنشین باشد تا در تثبیت آنچه کار سرزمین و مردم قبل از تو را به پا داشته کمکت کنند.[4] 

 

* منتشر شده در سایت سوره اندیشه :مهندس یا کشاورز؟

[1] فوکوهم آخرین فیلسوفی است که علم را با قدرت تفسیر می کرد ولی تلقی گفتمانی از قدرت سبب می شود تا بین نگاه پست مدرن او با نگاه فیلسوفان   مدرن قبل از او تفاوت قائل شویم

[2]  این مقاله در کتاب «علوم انسانی و برنامه ریزی توسعه» به چاپ رسیده است

[3] لازم به یادآوری نیست که تأمل در معنای مهندسی فرهنگی نه تنها مخالفت با آن نمی تواند باشد بلکه با طرح مسئله چگونگی آن به تقویت آن هم منجر می شود

[4]  وَ لَا تَنْقُضْ سُنَّةً صَالِحَةً عَمِلَ بِهَا صُدُورُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ اجْتَمَعَتْ بِهَا الْأُلْفَةُ وَ صَلَحَتْ عَلَیْهَا الرَّعِیَّةُ  ... وَ أَکْثِرْ مُدَارَسَةَ الْعُلَمَاءِ وَ مُنَاقَشَةَ الْحُکَمَاءِ فِی تَثْبِیتِ مَا صَلَحَ عَلَیْهِ أَمْرُ بِلَادِکَ وَ إِقَامَةِ مَا اسْتَقَامَ بِهِ النَّاسُ قَبْلَک‏. ... لِأَنَّ السُّنَنَ الصَّالِحَةَ هِیَ السَّبِیلُ إِلَى طَاعَةِ اللَّه‏

  • رضا کریمی

نظرات (۱)

بسیار عالی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی