تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

این وبلاگ تلاشی برای تبیین تفکر توحیدی است

کانال تلگرامی رضاکریمی
https://telegram.me/karimireza1001

تأملی بر رابطه قناعت در اقتصاد و زندگی

در روایات ما حیات طیبه به قناعت تفسیر شده است[1]، آیا قناعت مصداق حیات طیبه است یا مفهوم آن؟ اگر معنای قناعت را توسعه بدهیم و آن را صرفاً در صرفه‌جویی خلاصه نکنیم، می‌توانیم بگوییم این روایت‌ها فقط مصداق نیست، بلکه قناعت در مفهوم اعم خود را دربرمی‌گیرد.

این روزها، آگاهانه یاتصادفی!، از سبک زندگی با عبارت حیات طیبه یاد می‌شود. از طرفی هم سبک زندگی پیوندی خاص با مصرف دارد. برخی معتقدند سبک زندگی در غرب با نحوه‌ی مصرف انسان‌ها تعیین می‌شود و به عبارتی: «مصرف» علاوه بر برآوردن یک نیاز اولیه، در تعریف «موقعیت اجتماعی» فرد و حتی هویت‌بخشی به او نقش مهمی پیدا می‌کند[2]. آیا نمی‌توان گفت حیات طیبه -در معنای قناعت- با سبک زندگی -در معنای لایف‌استایل- تضاد بنیادین دارد؟

بر اساس گزارش و تحلیل اندیشمندان، سرمایه‌داری با مصرف‌گرایی رابطه‌ی وثیقی دارد[3]. سرمایه‌داری برای استمرار حیات خود نیازمند نیازسازی مخاطبان است. چراکه نیازهای بشر محدود است ولی طمع بشری نامحدود لذا می‌بایست با ذائقه‌سازی، برای مردمان نیازهای جدید خلق نمود. آخرین ترفند بشر مدرن برای نیاز سازی، استفاده از «اعتبار» به جای پشتوانه‌ی سنتی پولی است. اکنون بورس و دیگر اعتبارات جای پول را گرفته‌اند. گرچه خود پول ماهیتی اعتباری دارد اما تا قبل از به وجود آمدن وضعیت اعتباری جدید در سیستم های مالی، باز هم پول از پشتوانه طلا نزد دولتها بهره می برد. اما اکنون عالم مجازی –اعتباری نظام های مالی، طلا را هم که به هر حال از واقعیت خارجی بی بهره نبود از تخت قدرت خود پایین کشیده است. برای همین است اکنون اگر به سر درب مؤسسات مالی و اعتباری دقت کنیم عبارت Financial and credit را می‌بینیم. کلمه‌یFinancial به معنای مالی و آن چیزی است که با پول سروکار دارد، اما کلمه‌یcredit به معنای اعتبار و ارزشی است که موجب نسیه گرفتن(وام) می‌شود: توانایی گرفتن قبل از پرداخت کردن! با این تعریف، در اینجا مراد از اعتبار به‌نحوی همان اعتبار در مقابل حقیقت در ادبیات فلسفی است.

مایک ملونی سازنده‌ی مستند «رازهای پنهان پول»[4]به بررسی علل صعود و سقوط تمدن‌ها و رابطه‌ی آن با سیستم پول بدون پشتوانه (Currency)و با پشتوانه‌ی طلا و فلزات گران‌بها (Money) می‌پردازد. او معتقد است که امپراطوری‌های عظیم با کنار گذاشتن سکه‌های طلا و خلق سکه‌های ناخالص باعث فروپاشی سیستم مالی و در نهایت افول تمدنی خود شده‌اند. البته او ظاهراً نگاهی چاره‌جویانه دارد و لذا معتقد است که طلا و نقره به این علت که دارای ارزش ثابتی هستند، بهترین نوع پول برای مبادله است و سایر پول‌های رایج ملی به این علت که هیچگونه پشتوانه‌ای ندارند محکوم به نابودی هستند. اما این نکته را هم می‌توان اضافه نمود که تفاوت مهم Currency با Money در این باشد که اولی با واقعیت قطع رابطه کرده و ماهیتی اعتباری دارد. برای زراندوزی و خلق نیازهای غیرواقعی و به عبارتی جولان طمع بشر دنیایی مجازی را، که در آن هر کاری بخواهد می‌کند، خلق کرده است.

 اکنون سرمایه‌داری به کودکان هم رحم نمی‌کند! وقتی تلویزیون را روشن می‌کنیم، یک کودک شاد از آینده می‌گوید: باید برای فردا حساب باز کنم! در پیام‌های بازرگانی پریروز، بزرگ‌ترها حرص می‌زدند و در پیام‌های دیروز، کودکان را واسطه می‌کردند و از ضرورت حساب پس‌انداز می‌گفتند؛ اما امروز، کودک معصوم ما را به میدان آورده‌اند و ترس از آینده را به دلش می‌اندازند.در حالی که راز نشاط کودک در این است که به فرموده‌ی پیامبر اسلام، آن‌ها چیزی برای فردا ذخیره نمی‌کنند[5].

به نظر می‌رسد سرمایه‌داری با دو ارزش متضاد است: یکی قناعت و قطع طمع و دیگری آسان‌گیری در معامله و تجارت، احسان و انفاق و تصدق. ارزش دوم به نوعی نتیجه‌ی قناعت است. زیرا کسی که قناعت پیشه می‌کند و طمع و حرص را می‌زداید ، زمینه‌ی بخشیدن از مال (انفاق) و آسان گرفتن در معاملات را فراهم می‌کند. قطع طمع و آسان‌گیری دو عامل مهم در رفع ناآرامی بحران‌های اقتصادی و در تحقق اقتصاد مقاومتی هستند.

1.قناعت

ماجرای قارون به عنوان سرمایه‌دار[6]بزرگ تاریخ برای ما هنوز خوب تحلیل نشده است. به قارون هشدار دادند که درآنچه خدا به تو داده آخرت را جست‌وجو کن ونصیبت از دنیا را فراموش نکن و آنگونه که خدا به تو نیکی کرد نیکی کن و در زمین فساد نکن که خدا مفسدین را دوست ندارد(قصص/77). قارون دنیاداری بود که  سودای زراندوزی تباهش کرد و در دنیا عشرت نکرد! این تصور خلاف عادت را حافظ از قرآن کشف کرده است: چو گل گر خرده‌ای داری خدا را صرف عشرت کن/ که قارون را غلط‌ها داد سودای زراندوزی.

آموزه‌های توحیدی در ابتدا به پُرکاری دعوت نمی‌کنند مگر آنکه اقتضا و تقدیر زندگی کسی این باشد که در برخی شرایط با حجم بیشتری از کار زیست کند. ریاضت اقتصادی در مسیحیت پروتستانیاست که بسیار توصیه می‌شود و به روایت ماکس وبر روح سرمایه‌داری را تشکیل می‌دهد. اما در اسلام می‌بایست کار، تولید و مصرف با آرامی و میانه‌روی (اجمال و اقتصاد) همراه باشد. به جای رنج طلب باید آرامش در طلب را جایگزین نمود. به عبارت دیگر به جای کار اقتصادی باید اقتصاد در کار ترویج شود.

در اینجا ممکن است این پرسش مطرح شود که در شرایطی که ما ناچار از حضور در بازی نظام جهانی هستیم با این توصیه چگونه می توانیم در بین کشورهای پرکار و سخت کار زنده بمانیم و رقابت کنیم؟ پاسخ اجمالی بر اساس همین اقتصاد مقاومتی قابل بیان است. اگر ما به دنبال مقاوم سازی خود هستیم می بایست در بازی نیازسازی سرمایه داری شرکت نکنیم. همانطور که قبلاً گفته شد سرمایه داری پس از آنکه با محدودیت نیازهای بشری مواجه شد برای بسط طمع بشری به نیازسازی و ذائقه سازی دست زد. چه بسا شرکت کردن در این بازی خطرناک تر از شرکت نکردن در آن باشد.

یکی از مهم‌ترین پایه‌های اقتصاد مقاومتی می‌تواند رفع نیازهای کاذب باشد. اینجاست که اقتصاد مقاومتی با قناعت معنا می‌شود. با جلوگیری از مصرف‌زدگی و ترویج قناعت می‌توان بسیاری از سیاست‌ها و راهکارهای دیگر اقتصاد مقاومتی را هم تسهیل نمود.

 اهمیت قناعت در تقویت اقتصاد ما از آن رو بیشتر می شود که بدانیم در اعتقاد ما برکت (= فزونی) لزوماً در کار زیاد نیست. امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: کَمْ مِنْ...َ مُقْتَصِدٍ فِی الطَّلَبِ قَدْ سَاعَدَتْهُ الْمَقَادِیرُ «چه بسیار افراد میانه‌روی که تقدیرهای الهی به کمکشان می‌آید.»[7]. باید این اصل را در ارتقای سطح اقتصادی باور کنیم که «قناعت، سرمایه‌ای است که هدر نمی‌رود». این «سرمایه» است که بدون سرمایه‌داری ما را حفظ می‌کند و به ما را به خود باز می‌گرداند.

البته اساساً قناعت بیشتر در مقابل طمع است تا اسراف. به عبارت دیگر قناعت بیشتر فکر و نگرش را در بر می‌گیرد تا عمل و اقدام. طمع در نوع نگاه بشر تحقق پیدا می‌کند ولی اسراف در عمل آدمی ظهور و بروز دارد. به هرحال، بسیار شنیده ایم که قناعت به معنای کم مصرف کردن نیست، بلکه به معنای مصرف به اندازه‌ی نیاز است. اما فراموش می کنیم که بسیاری نیازهای ما واقعی نیستند و در اثر نفوذ طمع در فکر و نگرش بشری پدید آمده اند. هرچند قناعت نهایتاً به اصل مهم «اسراف نکنید» هم منتهی می‌شود. «بخورید و بیاشامید اما اسراف نکنید». این اصل قرآنی را می‌توان به معنای قناعت تفسیر کرد.

«اسراف» مقاومت اقتصاد را در هم می‌شکند. ولی نکته مهم این است که اسراف باید علاوه بر عمل اقتصادی، از فکر و نگرش آدمی زدوده شود طوری که هر نیازی را واقعی ندانیم و به هر میل بشری اعتنا نکنیم. اسراف مدرن به مصرف زیاد و تولید دورریز و زباله محدود نمی شود- بلکه در این مورد غربی ها از ما بهتر عمل می کنند!- بلکه اسراف جدید و مدرن در طمع آدمی به نیازهای تصنعی و غیرطبیعی است.  اکنون در جامعه ما ما از هر دو جهت نقص وجود دارد. ما در نیازها پیرو غرب شده ایم و مقلد راه آنها هستیم تا جایی که آنچه آنها می پسندند ما نیز می پسندیم و از طرفی دیگر بیشتر از مردمان مغرب زمین مصرف غیراستاندارد داریمو حتی نمی توانیم الگوی مصرف آنها را هم رعایت کنیم! این آشفتگی در مصرف به وضع خاص برزخی ما برمی گردد که نه غربی شدیم و نه شرقی مانده ایم!

2. احسان و تصدق

تجارت آسان‌گیرانه یکی از راه‌های گسترش فضای معنوی و دینی است اما چرا چندان به آن اعتنایی نمی شود؟ آیا این نوع تجارت مخالف برخی قواعد موجود است و مثلاً  مخالف با «شفاف‌سازی اقتصاد» تلقی می شود؟  در مبارزه با فساد طبیعتاً ترویج سخت‌گیری‌ها وجود دارد آیا آسان گیری از آن رو به گوشه ای رانده شد که  مبارزه با فساد ضروری و مهم شده است؟ ترویج «قرض‌الحسنه» - که یکی از راهبردهای تجارت آسان‌گیرانه است-  چرا همچنان مهجور مانده است؟ به نظر می رسد که نباید ساحتهای مختلف را با هم یکی بگیریم و حکم یک موضوع را بر موضوع دیگری صادق بدانیم.

 اساساً بانکداری بدون ربا نقش مهمی در اقتصاد مقاومتی دارد[8]. تحریم ربا را هم باید بر اساس قناعت و آسان‌گیری دانست. حکمت تحریم ربا معمولاً ناخوانده و ناگفته باقی مانده است. چرا ربا جنگ با خداست؟! می‌گویند ربا فساد می‌آورد و برکت را می‌برد. این پاسخ درست است اما کافی نیست چراکه لایه‌ی پنهانی هم دارد. به نظرم پاسخ این سؤال در جامعه‌ی امروز بر اساس مبانی اسلامی استخراج نشده است. خدا به احسان امر می‌کند؛ به صدقه و نیکی. اگر کسی به جنگ احسان و نیکی کردن برود با خدا جنگیده است. ربا مانع احسان است پس ربا جنگ با خداست. می‌گویند: ربا سبب فساد اموال است و این دلیل خوبی برای تحریم آن است، اما تحریم ربا دلیل دیگری دارد:خدا ربا را نابودمی‌کند وصدقات را ربا (رشد) می‌دهد (بقره/276). پس در قرآن ربا مقابل صدقه است. بر اساس این آیه در روایات آمده که خدا ربا را حرام کرد چون سبب از بین رفتن معروف می‌شد[9]. با این وصف اگر در جایی خودبه‌خود مهر و احسان برقرار باشد ربا ضرری ندارد، مانند ربای پسر و پدر. یا اگر در جایی احسان توصیه نشده باشد نیز ربا فلسفه‌ی تحریمش را از دست می دهد مثل ربا به غیرمسلمان. چنین وضعی ،که ما از بیگانگان سود ببریم نه از خودی ها، سبک زندگی موعود و آرمانی ماست که جز در عصر موعود به طور کامل محقق نمی شود[10] ولی می توان به سمت آن حرکت کرد. بنابر این گرچه اصل سود گرفتن تا ظهور قائم نهی نشده است اما توصیه شده است که مؤمن از مؤمن سود نگیرد جز به اندازه قوت روزانه یا به قصد تجارت ...[11]

اگر ربا حلال بود مردم تجارت و احتیاجات خود راترک می‌کردند، پس ربا را حرام کرد تا مردم از حرام به سمت تجارات و به سمت بیع و خرید و فروش بروند پس قرض میانشان برقرار شود[12].قرض چه ویژگی‌ای دارد که خدا مردم را به آن ترغیب می‌کند؟ قرض نشانه‌ی احسان است و با این روایت مشخص می‌شود که از نظر اسلام تجارت و بیع با قرض در هم تنیده است. اما رباخوار که شیطان‌زده است می‌گوید: بیع مثل رباست (بقره/275). این سخن از دیدگاه قرآن سخن کسی است که شیطان او را مسّ (لمس) کرده است! وقتی می‌گویند: «در جامعه ربا زیاد شده است»، ترجمه‌ی این واقعه این است که در جامعه حس نیکوکاری کم شده است. مردم به فکر سرمایه‌داری هستند. سرمایه‌دار لزوماً کسی نیست که گنج دارد، بلکه کسی است که زیادشدن مالش را به احسان ترجیح می‌دهد.

وقتی می‌پرسیم چرا ربا در جامعه زیاد شده است؟ باید گفت چون هنوز نتوانسته‌ایم بفهمیم چرا بیع مثل ربا نیست! بیع برای دادوستد و ارتباط است، اما ربا برای سود و سرمایه و به قول حافظ سودای زراندوزی است. نظام سرمایه‌داری امروز اساساً با پول بازی می‌کند و ربا و بیع را یکی کرده است. بانک‌ها محور اقتصاد شده‌اند و سود اساس شده است. باید فکر حکیمی به ما بفهماند بیع مثل ربا نیست!

***

لب تمام این سخنان این است که قناعت، بشر خود بنیاد را به خداوند باز می گرداند چرا که قناعت تدبیر را با تقدیر همراه می نماید. چنانچه که از امیر مؤمنان نقل کردیم که : چه بسیار افراد میانه‌روی که تقدیرهای الهی به کمکشان می‌آید. اکنون که از اتصال تدبیر و تقدیر گفته شد باید اشاره ای شود به اینکه سال‌ها پیش یکی از روشنفکران دینی در بحثی با عنوان «صناعت و قناعت» برای مواجهه با تکنیک «قناعت» را توصیه کرد[13]. در این توصیه‌ها، گرچه ضمن هشدار فراوان بر خطر زیاده‌خواهی درتکنیک بر زمینه‌ی روانی آن برای ایجادادعای الوهیت در انسان و از بین بردن عجز و افتقار بشری اشاره شده است، اما باز هم مشکل زیاده‌خواهی، مشکلی «انسانی» دانسته شده است که باید به دست انسان‌ها حل شود[14]. لذا قناعت را به عنوان راه‌حلی انسانی برای مقابله با صناعت (تکنیک) توصیه نموده است. این روشنفکر با این بیان به جبر هگلی واکنش نشان می دهد و می خواهد بگوید این انسان ها هستند که باید مشکل را حل کنند. این بیان تعریضی است به کسانی که تکنیک جدید را حاصل تغییر نسبت بشر با وجود می‌دانند. در اینجا باید دانست که تضرع و انتظار برای تغییر وضع موجود نمی‌بایست با جبر یکی گرفته شود. لذا علی‌رغم اینکه توصیه‌ی این مقال به قناعت در مقابل سرمایه‌داری بسیار شبیه به مقاله‌ی «صناعت و قناعت» است، اما این نکات نباید موهم این شود که بشر به صرف به کارگیری قناعت می‌تواند به جنگ تکنیک و سرمایه‌داری و دیگر زیاده‌خواهی‌های مسلط بر بشر مدرن برود. بلکه برای عبد خدا بودن باید از خود خدا استعانت بجوییم: ایاک نعبد و ایاک نستعین. این کار جز با تضرع و انتظار به سرانجام نمی‌رسد. قناعت دوباره بشر را به خدا باز می گرداند و برای این بازگشت باید از خداوند مدد گرفت. 

***

به هر حال، اقتصاد مقاومتی را نباید اقتصادی برای مقاومت با دشمن خلاصه کرد. شاید هم بشود گفت اقتصاد مقاومتی فقط در شرایط جنگ و بحران و اضطرار مصداق ندارد، بلکه برای همه‌ی شرایط و حالات زندگی معنا دارد. همانطور که قناعت و احسان هم برای همه‌ی روزهای زندگی توصیه شده است.

*منتشر شده در سوره اندیشه، شماره 80و81

 



[1]در تفسیر حیات طیبه در آیه فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَة(نحل/97)  روایت شده است که:القنوع (بحرانی، ج‏3، ص: 453) و نیز در نهج‌البلاغه آمده است: لما سئل عن قوله تعالی: (فلنحیینه حیاة طیبة)؟ فقال: هی القناعة .(حکمت 229)

[2]http://shbesf.persianblog.ir/post/106/

[3] ویژه نامه «اسماء» که توسط «سوره اندیشه» به بهانه جنبش ضدسرمایه داری وال استریت تهیه و منتشر شد، در این خصوص مطالب خواندنی دارد.

[4]http://islamic-economics.mihanblog.com/post/205

[5] این موضوع را در مطلبی جداگانه بیشتر شرح کردم: http://r1001.blog.ir/1392/12/11

[6]  شاید تعبیر مدرن سرمایه دار برای قارون صحیح نباشد. در ادامه متن – مطابق آیه قرآن و شعر حافظ - قارون فردی معرفی می شود که علاوه بر ثروت ، سودای زراندوزی داشت. از این جهت با تسامح می توان میان ثروت مندی قارون و سرمایه داری جدید وجه اشتراکی یافت.

[7] کافی، ج 5، ص 81

[8] با بانکداری بدون ربا در سیاستهای اقتصاد مقاومتی مخالفتی وجود ندارد اما به آن «تصریح» نشده است.

[9]میزان الحکمه،ج4، ح7113:  وسائل الشیعه12/425/10

[10]  در روایات آمده که اصل سود گرفتن مؤمن از مؤمن رباست در زمان ظهور قائم موضوعیت دارد: من لا یحضره الفقیه، ج‏3، ص 313

[11]  الکافی ؛ ج‏5 ؛ ص154: رِبْحُ‏ الْمُؤْمِنِ‏ عَلَى الْمُؤْمِنِ رِبًا إِلَّا أَنْ یَشْتَرِیَ بِأَکْثَرَ مِنْ مِائَةِ دِرْهَمٍ فَارْبَحْ عَلَیْهِ قُوتَ یَوْمِکَ أَوْ یَشْتَرِیَهُ لِلتِّجَارَةِ فَارْبَحُوا عَلَیْهِمْ وَ ارْفُقُوا بِهِم‏

[12]میزان الحکمه،ج4، ح7115:  وسائل الشیعه 12/424/8

[13]کتاب تفرج صنع عبدالکریم سروش دوباره بازنشر شده است. http://www.seratpub.com/home/?q=node/22

[14] تفرج صنع، 1380، ص302

  • رضا کریمی

نظرات (۳)

با سلام

 

وبلاگ نویس فرهیخته ، مطلب شما در سایت قلم تو منتشر گردید .

 

هدیه سایت به شما

دنیا چیز بدی نیست چیز کمی است . سوره حدید آیه 20

با تشکر فراوان

مدیریت سایت قلم تو

  • مدیریت قلم تو
  • با سلام

     

     

    مطلب شما در باشگاه وبلاگنویسان ایرانی " حرف تو " منتشر گردید

     

    لینک مطلب شما در سایت حرف تو :




    http://harfeto.ir/?q=node/38508
  • علی صفدری
  • احسنت
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی