تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

این وبلاگ تلاشی برای تبیین تفکر توحیدی است

کانال تلگرامی رضاکریمی
https://telegram.me/karimireza1001

برای نوشتن ا زآدمهایی نه مثل همه شیوه خاصی را ترجیح دادم که ممکن است با سلیقه همه کس سازگار نباشد.ادبیات این کتاب در صدد است تا بیشتر از هر چیز خواننده را باخودش وشخصیت مورد نظر در گیر کندتا با کلمات والفاظ طولانی.

من به دنبال «زبان حال » آنها هستم.این آشفته نویسی یا تکلف در نوشتار نیست.گاهی باید از یک کلمه خیلی حرفهارا بفهمید. وقتی این امر میسر می شود که به اندازه«خواندن» یا حتی بیش از آن ،«فکر کنید».

آدمهایی نه مثل همه درباره کسانی است که روزی مثل ما بودند ولی مثل ما نمردند! 

 

13 قطعه تقدیم به سید مرتضی آوینی

 

از کامران تا سید مرتضی

 

1. می گفت من از یک راه طی شده با شما حرف می زنم. سبیل نیچه ای و ریش پروفسوری می گذاشت و کتابهای قطور دستش می گرفت، بدون آنکه بخواندشان. جلسه نقد فیلم می گذاشت و در ادبیات و شعر بسیار فعال بود. خودش را کامران معرفی کرده بود. اما کم کم تغییر کرد. همه نوشته هایش را چون حدیث نفس می دانست سوزاند.

2. در جلسه ای با یک مقاله از سینمای روشنفکری و دور از مردم مفصلاً انتقاد کرد. آنقدر به او جواب دادند که در یک نوشته مفصل ماجرای آن روز را در مقاله ای چاپ کرد. به خاطر همین افکار نگذاشتند تدریسش در دانشگاه را ادامه بدهد. او وصله ناجوری بود! به قول خودش خلاف آمد عادت بود.

3. وقتی امام رفت باورش نشد: ما را این باور نبود که بی امام بمانیم!

4. همه جور آدم اطرافش بودند: روشنفکر، فیلمساز، آهنگساز، فیلسوف. بعضی ها را خودش تربیت کرده بود.

5. سیگارش را ترک کرد: امام زمان می بیند چطور جلویش سیگار بکشم.

6. به موسیقی سنتی علاقه ای نداشت. بتهوون و موتزارت گوش می داد.

7. وقتی رفت ولی فقیه به او گفت : سید شهیدان اهل قلم. بعضی ها تعجب کردند و گفتند:« قلم؟ پس روایت فتح چه؟». او بسیار می نوشت: سینمایی ، ادبی، فرهنگی، سیاسی، فلسفی ... و هرچیز که «تعهد»ش اقتضا می کرد.

8. روایت فتح را سینمای اشراقی می دانست. به خونریزی و بدنهای تکه پاره کاری نداشت. کمترین بازی را با دوربین مجاز می دانست. خود و گروهش مثل رزمندگان در خطر فرو می رفتند. به تدوین فیلمهایش اهمیت می داد و بی وضو پای موویلا نمی نشست.

9. در گفتار متن روایت فتح اسم شهدا راتک تک و شمرده شمرده می گفت، شاید به خاطر تبرک.

10. کنار قتلگاهش ،فکه، عکس حجله ای گرفت و بعد خواست تا دوربین جای پایش را دنبال کند. روی رمل ها دوربین آنقدر دنبالش رفت تا اینکه ناگهان تصویر از بین رفت.

11. «شهدا ازدست نمی روند به دست می آیند.»

12. «پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند اما حقیقت این است که شهدا مانده اند و زمان ما را با خود برده است.»

13. « زندگی زیباست اما شهادت از آن زیباتر است. جریان خون در رگهای بدن شیرین است اما ریختن آن در پای محبوب شیرین تر، بسیار بسیار شیرین تر».

 

  • رضا کریمی

نظرات (۳)

شریعتی:
آنانکه رفتند کاری حسینی کردند و اینان که ماندند باید کاری زینبی بکنند والا یزیدیند.
به نظر من آوینی از لحاظ رتبی خاتم پیامبران جنگ بود.
مطلب خیلی خوبی بود ممنون.
مرا عهدی است با جانان ... هوا داران کویش را ...
دستمریزاد رضا جون صفا کردم
مستدام اهل قلم باشی و باشی قلم به دست که بحق می نویسی ای اهل قلم
به مناسبت نزدیک شدن به سالروز شهادت شهید آوینی مروری بر زندگینامه ایشان داشتم.به نظرم شهید آوینی را هرطور تفسیر کنیم در چارچوب نمی گنجد . اصلا" چرا ما دنبال تعریف خاصی از شخصیت ایشان هستیم؟ مگر نه اینکه آوینی متفکر است و همین اصل از او انسانی منحصر به فرد ساخته است؟او سیر تکامل فکری و شخصیتی منظمی دارد که شدیدآ" هم تحت تاثیر زمانه است . اگر زنده بود همچنان در چالش با چارچوب جریان های فکری اجتماعش  به نقد کشیده می شد و البته عاقبت الامر می دیدیم که راهش از سبیل ا... دور نبوده است.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی