شعر زیر تصویری از گفت و گوی یک عاشق و معشوق است که مقام عشقبازی و چگونگی گذر از تمام هستی برای معشوق را توصیف می کند. حدس می زنید این شعر از کی باشد؟
عشقبازی کار هر شیّاد نیست/ این شکارِ دام هر صیّاد نیست
عشق از معشوقه اوّل سر زند/تا به عاشق جلوۀ دیگر کند
تا به حدّی بگذرد هستی ازو / سر زند صد شورش و مستی ازو
طالب این مُدّعَی خواهی اگر / بر حسین و کربلایش کن نظر
روز عاشورا شه دنیای عشق / کرد رو به جانب سلطان عشق
بارالها این سرم این پیکرم/ این علمدار رشید این أکبرم
این سُکینه این رقیّه این رباب / این تنِ عریان میان آفتاب
این من و این ذکر یا رب یا ربم/ این من و این نالههای زینبم
پس خطاب آمد زحقّ کایشاهعشق / ای حسین ای یکّهتاز راه عشق
گر تو بر ما عاشقی ای محترم/پرده برچین من ز تو عاشقترم
هرچه از دست دادهای در راه ما/مرحبا صد مرحبا خود هم بیا
خود بیا که میکشم من ناز تو/ عرش و فرشم جمله پا انداز تو
خود بیا که من خریدار توام/ مشتری بر جنس بازار توام
لیک خود تنها میا در بزم یار/خود بیا و اصغرت را هم بیار
خوش بود در بزم یاران بلبلی/ خاصه در منقار او باشد گلی
خود تو بلبل، گل علیّ أصغرت/ زودتر بشتاب سوی داورت
شعری از ناصر الدین شاه قاجار / منبع : الله شناسی، علامه حسینی تهرانی، ج اول، ص127
- ۴۵۳ نمایش