دیلماج، حمیدرضا شاه آبادی، نشر افق،158صفحه
رمان دیلماج دارای یک داستان متفاوت است و جایزه رمان متفاوت را هم دریافت کرده است. دیلماج روایت یک نمونه ایرانی عصرپهلوی است و شخصیتهایش همگی رنگ و بویی از واقعیت دارند اما داستان نهایتاً ا زتخیل نویسنده بر روی کاغذ آمده است. خلاصه متن کتاب عبارتست از: مجموعه نامه نگاری های یک نویسنده با ناشر برای معرفی و توجیه چاپ داستان زندگی میرزا یوسف معروف به دیلماج، که در پایان ناشر با نشر اثر مخالفت می کند. نویسنده در نامه هایش زندگی دیلماج را روایت می کند: جوانی ساده که برای تحصیل وارد خانواده فروغی ها می شود و در آنجا نسبت به دختر همکلاسی اش دچار عشقی آتشین می شود اما به وصال نمی رسد و پس از ماجراهایی مجبور می شود به خارج از کشور برود که در آنجا تحت تعالیم غربی و فراماسونی میرزا ملکم قرار می گیرد. در بازگشت او که حالا آموزش دیده حلقه برادران است ازجوانی ساده به جایی رسیده که مکر می کند و آدم می کشد.
روایت عشق ساده و آتشین دیلماج بسیار قدرتمندانه به تصویر کشیده شده اند. طلیعه کتاب این جمله است: قصه های عشق مجنون می کند...
ما هم امروزه مانند دیلماج درتب تحصیل هستیم و البته می خواهیم از تجربه عاشقی هم استقبال می کنیم! دانشجو باشی و عاشق! این چیزی است که تیپ مورد علاقه جوانان است اما باید مراقب بود... شاید مثل دیلماج بدجوری بازی خورده باشیم!
- ۲۹۹ نمایش