تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

این وبلاگ تلاشی برای تبیین تفکر توحیدی است

کانال تلگرامی رضاکریمی
https://telegram.me/karimireza1001

تأملی در یادداشت داوری اردکانی در سوره اندیشه / دکتر داوری اردکانی زمان را به زمین پیوند زده است

  دکتر داوری اردکانی از آسمان به زمین آمده است. او سیاست خردمندانه را دوری از امور انتزاعی و «طرح‌های موهوم و هیاهوی بیهوده» می داند و در طلب سیاستی است که به حل و رفع مسائل و مشکلات مردم بیندیشد و بارها فهرستی از مسائل و مشکلات بسیار متنوع مردم را باذکر جزئیات ارائه می دهد: مسائل عدالت اجتماعی و اصلاح نظام‌های اداری و آموزشی و اهتمام به پاکیزه نگاه داشتن محیط زیست و سروسامان دادن به مؤسسات بهداشتی و درمانی و تدوین و اجرای برنامه‌های توسعه فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی. او دعوت می کند تا از ابرها پایین بیاییم و پا بر زمین بگذاریم، لذا می پرسد: آیا نباید نگران بود که مبادا این سیاست در معرض خطر سرگردانی در ابرهای اوهام قرار گیرد و ناگزیر از زمین و سختی‌های زندگی مردم و از امکان‌ها و نیازهای زمان چشم بردارد؟ اینجاست که صریحاً می نویسد: سیاست، عمل است.

در این راستا معتقد است که  سیاست های افراطی مسائل مردم را  فرعی می دانند و به دنبال «مرگ بر آمریکا» یا «زنده باد دموکراسی» هستند. وجه مشابهت اصلی دو گروه افراطی بیرون افتادگی‌شان از زمان و تاریخ است. چرا که سیاست تدبیر امور کشور بر حسب اقتضای زمان و تاریخ و فراهم آوردن مجال برای تحقق امکان‌ها و به فعلیت رساندن استعدادهاست، نه بازی کردن با الفاظ و دلخوش بودن به خیالات. داوری در گزارشی تاریخی معتقد است در تجربه پنجاه سال اخیر تاریخ آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین این دو شعار شاید منشأ هیچ توفیقی در عمل اخلاقی و سیاسی نبوده و نشده است. لذا کاش می‌شد این دو شعار را با اعتنا به صلاح ملت و اهتمام به اصلاح امور کشور جمع کرد.

اکنون پس از نوشته شدن این تأملات از سوی متفکر تاریخ اندیش می توان تقریر صریح و واضح تری از تاریخ ارائه کرد: تاریخی اندیشی یعنی به فکر عمل بودن. در این تقریر زمان با زمین پیوند می خورد. «تاریخ» از آن جهت به «عمل» منتهی می شود که اتصاف به آن موجب فراهم آوری اقتضائات و امکان‌ها و به فعلیت رساندن استعدادهاست.

اصل «سیاست عمل است» حاوی نتایجی است که سیاستمداران می بایست به آن توجه کنند:

1.        هم عرضی مسائل : امور جهان همه به هم بسته‌اند، یعنی به جای اینکه فهرست مسائل به صورت عمودی نوشته شود بهتر است که آن را به صورت افقی بنویسند و مسائل را در عرض یکدیگر قرار دهند. در این سیاست، ترتیبی که باید مراعات شود اینست که طرح و حل هر مسئله‌ای منوط به درک امکان‌ها و شرایط کلی کشور است. یعنی ابتدا باید آمادگی و شرایط فهم و عمل و اقدام فراهم شود. این کار گرچه در ظاهر آسان می‌نماید در حقیقت بسیار دشوار است اما آن را غیرِعملی نباید دانست.

2.        ایدئولوژی زدایی: وقتی عمل و سیاست به صفت درست و حقیقی متصف شود به نتایج و آثارش توجه نمی‌شود و آن را تغییر هم نمی‌توان داد. به تعبیری می توان گفت به جای درست و غلط باید به سراغ حق و باطل رفت. حق ماندنی است و باطل رفتنی. مانایی و میرایی باید ملاک عمل سیاستمدار باشد.

3.        تقریری تازه از پراگماتیسم: داوری اردکانی سعی کرده است تا در مورد معنای حقیقی پراگماتیسم روشنگری کند: «پراگماتیسم در وضعی که ملاک های علمی بودن قضایا مورد تردید و تشکیک قرار گرفته و ناکافی دانسته شده است، می گوید اگر هیچ ملاکی برای حقیقت و اثبات درستی احکام علم نباشد، در اینکه چرخ زندگی کنونی با عمل[1] می گردد، تردید نباید کرد» (فلسفه در دادگاه ایدئولوژی، ص220). تلقی رایج از پراگماتیسم «اولویت و تقدم عمل بر نظر است» اما  تلقی داوری «تصدیق اهمیت و تأثیر عمل[2] در نظام کلی زندگی مردم» است. وی گرچه معترف است که پراگماتیسم متأخر به ایدئولوژی نزدیک شده است اما می خواهد تا نظر فیلسوف پراگماتیست (مانند پیرس، جیمز و حتی دیوئی) با مصلحت بینی و سودطلبی یکی نشود (همان).

4.        توجه به جزئیات و عقل عملی: این نتیجه گیری را می توان جزو آخرین و تازه ترین بیانات استاد دانست که هنوز طنین مناسبی نداشته است. ...گفته بودم که ما زیاد به کلیات می پردازیم و از جرئیات غافلیم. مقصود از کلیات حرف های انتزاعی غالباً وهمی بود و از جزئیات امور واقعی را که رعایتشان واجب است مراد کرده بودم (اخلاق در عصر مدرن، ص178). استاد فلسفه که پرسش «فلسفه به چه کار می آید؟» را پرسشی غلط می دانست و آن را نشانه تبدیل وجود به ارزش تلقی می کرد(فلسفه چیست؟، 1374، ص14)، اکنون مدام از جزئیات و عقل عملی می گوید. او تلاش می کند از تفکر سلبی دور شود و به تفکر ایجابی نزدیک شود، لذا می گوید: از فکر آینده دوریم و متأسفانه یکسره به نفی می اندیشیم و اگر به اثبات بپردازیم پندارهای «من انتزاعی» را اثبات می کنیم (اخلاق در عصر مدرن، ص179). فیلسوف تصمیم گرفته است تا بگوید: اگر توانایی اصلاح جهان و کار جهان هست بهتر است با آن عجالتاً مشکل های کوچک را رفع کنیم تا لااقل تمرینی برای پرداختن به کارهای بزرگ و بزرگتر باشد (همان، ص182). او صریحاً می خواهد تا طرح معکوس اجرا شود: «اگر طرح را معکوس کنیم شاید دشواری راه کمتر شود ... از آنچه جزئیات می پنداریم چشم نپوشیم و همواره کلیات و جزئیات را باهم و در نسبت با یکدیگر ببینیم، این بینش اخلاقی تر است».(همان، ص193). اما نباید تصور کرد که استاد نسبت به گذشته خود چرخش داشته است. او با طرح مسئله عقل عملی و بیان اصولی همچون اصل «سیاست عمل است» تلاش می کند تا وقت و تاریخ را با عمل  و زمان را با زمین توضیح دهد. گویی او دعوت به زمان حال می کند ؛ دعوت به پیش پا را نگاه کردن: « توجه به جزئیات یعنی پیش پای خود را نگاه کردن و فردا را از امروز و دیروز جداندانستن و کار را در وقت و جای خود انجام دادن» (همان، ص182).

-----------------------

شایسته است در حین بحث از اصل «سیاست عمل است» پرسشی از سیاست ورزی استاد داشته باشم. ایشان در کتاب «اخلاق در عصر مدرن» نوشته است: انتخاب کتاب برای کتاب خوان ها و تعیین تقدم خواندنی ها و شنیدنی ها برای مردم هر حسنی داشته باشد لااقل دو عیب بزرگ دارد. یکی اینکه حدود علم و درک مردمان با فهم انتخاب کنندگان معین و محدود می شود و عیب بزرگتر اینکه این کار نتیجه ای ندارد و شاید به نتیجه معکوس برسد. در اتحاد جماهیر شوروی... (ص183)

البته خوشحالم که سالها پیش پیش در پاسخ پرسش چه بخوانیم نوشته بودم آنچه تورا می خواند[3]. در آنجا نوشتم که : منابع مطالعاتی من مشخص است اما دیگران هرکدام راهی متفاوت پیش روی خود دارند.  و اکنون احساس همزبانی با استاد دارم. فکر می کنم خدا هم همین را می خواهد که هر کس بر اساس خودشناسی راه خود را پیش ببرد.

 اما در اینجا مسئله این است که این سخن از قلم کسی صادر شده است که عضو هیئت امنای نهاد کتابخانه های عمومی بوده است و در زمان عضویتش یکی از مهمترین سیاست های آن نهاد معرفی کتاب و ارائه سیرهای مطالعاتی برای عموم بود[4]. اکنون نمی دانم از بی اثری استاد گله کنم یا از ناکارآمدی سیاستها، چه اینکه هیئتی که قرار است سیاستگذاری یک مجموعه بزرگ را برعهده بگیرد نقش موثری در برنامه ها و خروجی های آن ندارد. اکنون که استاد می گوید سیاست عمل است سوال این است که این اصل در کارنامه استاد چه جایگاهی دارد.

اما قضاوت عجولانه نباید داشت . به جای قضاوت فقط می پرسم : استاد بزرگ ما با وجود قدرت دخالت در سیاست ها در راستای یک فعالیت کتابخوانی مفید و ماندگار چه گامی برداشته است؟ اکنون در پایان دوران جنجالی مدیریت قبلی، چه اتفاقی در عرصه کتاب رخ داده که او  بتواند به خود منسوب کند؟ یا مخالفت با چه طرحی در کارنامه او ثبت شده است؟

استاد در دیدار با هیئت تحریریه روزنامه ایران (که گزارشی از آن در ویژه نامه نوروزی93 چاپ شد) گفته فردید فیلسوف شفاهی بود و من فیلسوف مکتوب هستم. آیا او در جلسات هیئت امنای نهاد کتابخانه ها هم همچنان مکتوب(م) بود؟! مطمئناً پاسخ به این سوال از طرف افراد آگاه به شناخت بیشتر استاد کمک می کند.

-----------------------

به نظر می رسد دکتر داوری علی رغم توجه متفکرانه به مسئله سیرجدایی نظر از عمل(مقام فلسفه در دوره تاریخ ایران اسلامی ،ص 23) ، تا چندی پیش اینگونه بر «عمل» و رفع مشکلات مردم و توجه به جزئیات و آمدن از آسمان به زمین تأکید نداشته است. اکنون لازم است یک بار مواجهه او با یک روایت و دعای کلیدی در متون دینی خود را مورد بررسی قرار دهیم. اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ عِلْمٍ‏  لَا یَنْفَع‏ (مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏1، ص 75). وی از آنجا که پرسش از کارآمدی را مربوط به دورانی می دانست که هر چه هست باید به کار آید و مصرف شود، این روایت را طوری معنا کرده بود تا توجیهی بر صحت پرسش «فلسفه به چه کار می آید؟» نباشد(فرهنگ ، خرد، آزادی، ص12). آن زمان مواجهه با این دعا در مقام یک مدافع فلسفه بود تا مبادا از آن تفسیرهای غلط به دست بیاید اما اکنون زمان مدد از متون و گنجینه های میراث دینی ماست. چرا به جای دفاع ،مدعی نشویم؟ به کسی که اینقدر فیلسوفانه دغدغه درمان مسائل مردم را دارد پیشنهاد می کنم این دعای عمیقاً دینی و الهی را طوری معنا کند تا توجیه کننده اصل «سیاست عمل است» باشد.

 

*منتشر شده در مجله سوره اندیشه شماره 76و77



[1]  البته متأسفانه ناشر به جای عمل واژه علم را آورده است که به کلی بیان را از رسالت خود تهی کرده است. فکر می کنم واژه صحیح عمل باشد!

[2]  بازهم به جای واژه عمل ، واژه علم به کار رفته است که به نظرم نادرست است.

[3]  http://r1001.blogfa.com/post-112.aspx

[4]  البته در این نهاد دغدغه هایی برای رفع نیاز «چه بخوانیم» وجود داشت. از نظر من این نیاز پاسخی دارد و باید بهترین پاسخ را عرضه کرد. سیرمطالعاتی دادن به جای بسته های آماده باید حالتی پویا و منعطف داشته و تا حد امکان از محدودیتها بیرون بزند. ابتدای این کار نیاز به نظریه پردازی دارد.

  • رضا کریمی

نظرات (۴)

  • احسان عابدی
  • سلام رضا
    خیلی در آراء داوری تحقیق نکرده ام اما مدتی است علاقه جریان سیاسی فرهنگی اصلاحات به وی و برگزاری مراسمات بزرگداشت برای او و آخرین مورد هم صرف افطاری در کنار خاتمی در چند شب پیش، نگاهم را به داوری تغییر داده.
    نمی دانم!
    پاسخ:
    سلام
    نگاه سیاسی به داوری؟!
    نمی دانم!

    سلام 

    متن خوبی بود هرچند با شماره 1 مخالفم.

    منظور از 2 را هم متوجه نشدم.

    پاسخ:
    سلام
    هر چند مخالفت داوری با ایدئولوژی چندان از سوی خودش تبیین نشده است اجمالاً می توان گفت ایدئولوژی باید و نباید و قضاوت ارزشی داشتن بدون درک حقیقی امور است.
  • اندیشه اخلاقی
  • سلام

    به به. هم به داوری هم به شما!
    سلام
    بازم لذت بخش بود مطلب دکتر.
    مورد اول بسیار چیز عجیبی نیست که فیلسوفی که سقوط مگسی در اقیانوس دور دست را موثر در جریان عالم می داند به هم عرضی امور معتقد باشد و پر بیراه هم نیست چون عالم صحنه علل و معلولات است.
    مورد دوم بسیار عجیب و موضوعی بسیار سنگین و قابل تامل است چراکه سنت غلط سیاست بر حفظ قدرت و گردش نخبگان است و تغییر آن به میرایی و مانایی و حق و باطل شاید دقیقا پارادایم اختلافی سیاست شرقی و به وضوح علوی و غربی است. اما این سیاست چون ملاک بردار و کم پذیر نیست در دنیای پوزیتویسم کاری سنگین می نماید.
    وجه نظر استاد قابل پذیرش است زمانی که سیاستمداران به جای پرداختن به اصل که مردم است به فرع و مجادلات و لابیگری برای قدرت می پردازند.

    پراکتیک واژه ای هم ردیف useful, helpful تلقی می شود و پراگماتیسم هم میراثی از مردمان آنگلوساکسن و شاید بیشتر کشش آن به طرف کاربردی بودن و قابل استفاده و ...است تا وجهه ای یوتیلیتی معنا. شاید استاد پر بیراه هم نگفته

    اما مورد چهارم هم قابل توجه است یادم هست که روزی از شبکه چهار مناظره آقاس سعید زیبا کلام و استاد دانشگاهی دیگر در مورد تدوین برنامه اقتصادی و مدیریتی را شاهد بودم. و هر دو به چالشی بزرگ رسیده بوند و قابل حل نبود و گاه و بیگاه مجری برنامه هم به وسط گفتگو پریده و قصد رشون کردن بیشتر موضوضع را داشت که نه تنها بی نتیجه بلکه بعضا مخرب هم بود. درگیری این بود که زیبا کلام به تعریف و ککلیت و اقتصاد و مدیریت اسلامی نظر داشت و استاد مقابل به اجرا کردن سیاست ها و... اما هر دو در حال بیان اصولی درست بودند.
    انسجام و همراهی این دو اصل کلیت و جزئیت در سیاست لازم و ضروری و غیر قابل جدایی است و اشتباه عمده سیاستمداران ما و دیگران اینب وده که یا به جزئی نگری و حل مسائل کوچک و روزمره پرداخته و از کلیت ها دور افتاده اند و به بی وطنی هستی شناسانه ای دچار شده اند و یا چنان به عمق کلیات و مباحث آن فرو رفته اند که از دنیای خود بیگانه و بی استفاده شده اند در آن.
    کلیات باید هستی شناسی و غایت های مهم و اساسی را تعریف کند و اینجا شاید نقش فلسفه روشن است و جزئی نگری باید همرساتا با آن باشد و هیچکدام نباید مغفول و معیوب بماند.

    اما در آخر اینکه گمان می کنم دلیل این نوع نظر استاد آمدن از کوره راه های تنگ و تاریک و منزوی دانشگاه توسط فیلسوفی به متن زندگی و مردم کشورش است. احساس می کنم حال استاد مانند کسی است که مدتها در اتاق خود مشغول نوشتن و تفکر بوده و به یکباره هیاهویی وحشتناک را از بیرون اتاقی که سالها از آن خارج نشده می شنود و کنجکاوانه بیرون می آید و می فهمد دنیایی دیگر مردمانی دیگر و دغدغه هایی دیگر هم هست و تمام آنچه دارد و گفته و اندیشیده و نوشته را می خواهد برای همان مردم و رفع دغدغه آنها به کار گیرد.
    شاید فیلسوف اسلامی یعنی همین...

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی