تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

این وبلاگ تلاشی برای تبیین تفکر توحیدی است

کانال تلگرامی رضاکریمی
https://telegram.me/karimireza1001

منتظر یک چیزی کم دارد. اما مدعیان انتظار احساس کمبود به جانشان نیفتاده است. امام اگر نمی آید دلیلش تشنه نبودن مدعیان انتظار است.

وقتی امام غایب است چه کمبودهایی هست؟ جهاد ابتدایی محکوم به شکست است. یعنی ما نمی توانیم به سراغ فرعون ها و طاغوت برویم چون امام نداریم. این یک باب فقهی است. کسی که از طاغوت به تنگ امده تشنه حضور امام می شود اما برخی خود شروع به مبارزه کرده اند. چنین کسانی طلب امام ندارند چون از قبل دست به کار شده اند.

وقتی امام غایب است ما حتی از بردن نامش (م ح م د) ممنوع شده ایم: الی متی احار فیک یا مولای و ای خطاب اصف فیک؟! این سرگردانی و اجازه نگفتن نام یار بر سوز عشاق می افزاید.

وقتی امام نیست کارها درنمی گیرد. حرکتها محکوم به شکست هستند مگر در حد آنچه ائمه قبلی گفته اند و در زمین جاری کرده اند.

به نظرم برای انتظار باید بدون امام کار کردن را رها کنیم یعنی به این نتیجه برسیم که بدون امام نشود.

اینکه انتظار تنها راه نجات است نه یکی از راههای نجات باید در جان ما رسوخ کند.

پیامبر، امیر المؤمنین و امام صادق صلوات الله علیهم همگی فرموده اند فرج وقت فنای صبر می آید. این اصل مهم برگرفته از آیه 110سوره یوسف علیه السلام است: اذا استیئس الرسل و ظنوا انهم قد کذبوا جائهم نصرنا. این آیه درست ترجمه نمی شود:

ترجمه رایج این است : وقتی رسولان (از هدایت شدن مردم) ناامید شدند و  مردم آنها را تکذیب کردند، یاری ما رسید

اما ترجمه دقیق بر اساس اینکه کلمه کذبوا به کار رفته نه کذّبوا این است که :

وقتی رسولان (غیراولوالعزم) به سمت نامیدی رفتند و (و به خاطر لبریز شدن کاسه صبرشان )گمان بردند به آنها دروغ گفته شده است، یاری ما رسید.

رسولان تا گمان بردند که کذبوا : جائهم نصرنا. بی هیچ فاصله ای و بدون هیچ حرفی نصر می آید. یعنی راه قطعی و سریع انتظار تمام شدن صبر است.

این تفسیر منحصر به فرد از مرحوم دولابی  است. به نظرم انتظاری که ایشان می گفت بیشتر به فرهنگ اهل بیت نزدیکتر است تا آنچه امروز تبلیغ می شود.

  • رضا کریمی

فقهای شیعه درباره فقه در زمان غیبت  نظر ویژه ای دارند. فقه با حضور امام ظاهر نسبت به فقه با حضور امام غایب بسیار متفاوت است:‌ما بعد از امام حسین علیه السلام ؛ قیام بالرأس (قیام ابتدایی) دیگری نداریم. این چیزی است که باید در آخرالزمان تجلی یابد. قیام های بعد از امام حسین سبب انحراف‎‎های کلامی و فقهی و عقیدتی و ایجاد فرقه‎‎های مختلفی شد.

 ابراهیم فیاض  این بار در یادداشتهای خود در پنجره (شماره76) به بحث فقه الظهور رسیده است. این واژه را برای اولین بار بود که می دیدم و فوراً توجهم را جلب کرد.

نمی دانم این موضوع برای ذهن فعال و پرکار استاد (با وجود انبوه نظریه پردازی های او  در نشریه پگاه حوزه و پنجره و عدم یافت یک نظریه واحد و محوری در اندیشه هایش)  در درجه چندم اولویت است. اما برای من بسیار مهم است و از استاد فیاض به خاطر  طرح این مسئله ممنونم.

  • رضا کریمی

امام دوازدهم در یک عبارت معرفی می شود: «امام غایب منتظَر وارث الانبیاء».  

اولاً او امام است. امام حجت است و بدون او زمین وجود ندارد و وقتی نباشد زمین از هم می پاشد. امام اولی الامر است و اطاعتش واجب است نه اینکه فقط یک عالم ربانی باشد.

ثانیاً او غایب است و برخلاف دیگر ائمه که ظاهر بودند همچون خورشید پشت ابر به مردم هدایت می رساند. پس غایب بودن او شأنی برای اوست و ارتباط با او باید متناسب با شأنش باشد. بردن اسم امام زمان (م ح م د) ممنوع است و جز کافر نامش را نمی برد. هرکس ادعای مشاهده کند کذّاب مفتر است. این روایت لزوماً نفی وجود امام یا نفی مشاهده نمی کند بلکه نفی ادعای مشاهده است یعنی امام غایب رازی است که جز در وقتش نباید افشا شود.  چرا که فرموده اند که تقیه تا زمان ظهور ادامه دارد. ارتباط با امام زمان از طریق عمل به آنچه آباء طاهرینش گفتند و آنچه از خودش که از طریق نواب خاص به ما رسیده (با مدد از نواب عام ؛راویان حدیث و فقهای عالم به دستورات ائمه) ممکن است. که گفته اند: برآنچه هستید باشید تا ستاره بختتان طلوع کند.

ثالثاً او منتظَر است یعنی باید انتظارش را کشید. انتظار تسلیم است. ما منتظریم چون باید با دستی غیبی همدست شویم . پس باید برای آمدنش مدام دعا کنیم و برای ظهورش وقت تعیین نکنیم. اوج تسلیم زمانی است که هر لحظه منتظرش باشیم. این کمال ارتباط با امام است: تعیین کنندگان وقت دروغ می گویند، عجله کنندگان هلاک می شوند و تسلیم شوندگان نجات می یابند.

رابعاً او وارث انیباست. سنت های انبیاء در او جمع شده اند: عمر نوح، ولادت مخفی موسی و ابراهیم، غیبت و عزت یوسف، انتظار یعقوب، حکم داوود، حشمت سلیمان، نام  و سنت محمدی و ... همه در او جمع هستند.  ظهور او کمال تاریخ است. با او همه چیز می ایستد. او قائم است.

روایات برگرفته از کتاب کمال الدین و تمام النعمه شیخ صدوق است.

  • رضا کریمی

مرحوم محمد اسماعیل دولابی در مورد انتظار نظر ویژه ای دارد. او - به تاسی از استادش آیت الله انصاری همدانی- برای انتظار مراتبی قائل است. بالاترین مرتبه این است که منتظر باتسلیم و پذیرش داده الهی انتظارش به سر رسیده باشد و آنقدر راضی به قضای الهی باشد که آمدن حضرت چیزی برایش اضافه نکند چون ایشان همین حالا هستند و از ما غافل نمی شوند. ایننظر شبیه نظریه فرج فردی است گرچه فکر می کنم عین آن نباشد. مدتها این نظر را در ذهنم داشتم تا اینکه به تعبیری زیبا از ایشان در مورد وظایف منتظران در دوران غیبت  برخوردم:

پدر چهار تا بچه این‌ها را گذاشت توی اتاق و گفت این‌جا‌ها را مرتب کنید تا من برگردم. می‌خواست ببیند کی چه کار می‌کند. خودش هم رفت پشت پرده. از آن‌جا نگاه می‌کرد می‌دید کی چه کار می‌کند، می‌نوشت توی یک کاغذی که بعد حساب وکتاب کند برای خودش. یکی از بچه‌ها که گیج بود یادش رفت. یادش رفت. سرش گرم شد به بازی و خوراکی و این‌ها. یادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتب کنید. یکی از بچه‌ها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که من نمی‌گذارم کسی این‌جا را مرتب کند.یکی که خنگ بود، وحشت گرفتش. ترسید. نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد که آقا بیا، بیا ببین این نمی‌گذارد جمع کنیم، مرتب کنیم. اما آنکه زرنگ بود، نگاه کرد، رد تن آقاش را دید از پشت پرده. تند و تند مرتب می‌کرد همه‌جا را. می‌دانست آقاش دارد توی کاغذ می‌نویسد، بعد می‌رود چیز خوب برایش می‌آورد. هی نگاه می‌کرد سمت پرده و می‌خندید. دلش هم تنگ نمی‌شد. می‌دانست که هم ‌این‌جا است. توی دلش هم گاهی می‌گفت اگر یک دقیقه دیر‌تر بیاید باز من کارهای بهتر می‌کنم. آخرش آن بچه‌ شرور همه جا را ریخت به همدیگر. هی می‌ریخت به هم، هی می‌دید این دارد می‌خندد. خوشحال است، ناراحت نمی‌شود. وقتی همه جا را ریخت به هم، همه چیز که آشفته شد، آن وقت آقا جان آمد. ما که خنگ بودیم، گریه کرده بودیم، چیزی گیرمان نیامد. او که زرنگ بود و خندیده بود، کلی چیز گیرش آمد.

 زرنگ باش. خنگ نباش. گیج نباش شرور که نیستی الحمدلله. گیج و خنگ هم نباش. زرنگ باش، نگاه کن پشت پرده رد تنش را ببین و بخند و کار خوب کن. خانه را مرتب کن.

  • رضا کریمی

از مهمترین ویژگی های ما دوام نداشتن فعالیتهای ماست. ما در زندگی پروژه های ناتمام زیاد داریم.  به جای کمیت باید دوام معیار قرار گیرد. در کتاب اصول کافی(کتاب ایمان و کفر) در باب مداومت و استوا بر عمل چند حدیث مهم آمده است: هرگاه مردی عملی را آغاز کرد تا یکسال مداومت بورزد بعد  چیزی دیگری درپیش بگیرد چرا که لیله القدر در سال او هست و آنچه خدا بخواهد می شود. محبوبترین اعمال نزد خدا آن است که بنده مداومت داشته باشد هرچند کم باشد و امام سجاد علیه السلام فرمود من دوست دارم بر عمل مداومت بورزم هر چند کم و نیز فرمود من دوست دارم بر پروردگارم در حالی  قدم بگذارم که عملم مستوّ باشد. مستوّ هم به معنی استوار و هم به معنی مساوی ترجمه شده است و هردو معنی بر مداومت دلالت دارند. تا جایی که طاقت دارید عملی را بر عهده بگیرید که خدا ملول نمی شود و شما می شوید، محبوبترین اعمال نزد خدا مداومترین آنهاست هر چند کم باشد(میزان الحکمه، ج8، ح14425).

  • رضا کریمی

زکات که قرین با نماز بارها در قران توصیه شده است فقط در امور مالی و طلا و نقره و گندم و جو  واجب نیست. هرچیزی و بلکه هر مویی و هر لحظه ای، زکاتی دارد. با ادای زکات آن چیز سلب نشدنی می شود، ملعون است هر مالی که تزکیه نشودلطفا در صورت تملک موارد ذیل زکات خود را مطابق دستورالعمل (میزان الحکمه، ج5، باب و 1589و1588) پرداخت نمایید.

قدرت: انصاف            جمال: عفاف               پیروزی: احسان، عفو              تندرستی: سعی در طاعت خدا            شجاعت: جهاد در راه خدا          نعمت: انجام دادن معروف          علم: بخشش به مستحق و تلاش برای عمل به آن         عقل: تحمل جهال         آبرو: شفاعت           بدن ها: روزه، جهاد، بیماری      چشم: عبرت و پرهیز از شهوات            گوش: استماع علم و حکمت و قرآن

  • رضا کریمی

غرب با تمام چیزهایی که غرب خوانده می شود هست و با وجود هیچ یک از آنها نیست. شاید غرب را درهنر و سینما آسان تر بتوان یافت و در فیلم 2001، یک ادیسه فضایی پیداتر از همه جاست...(رضاداوری اردکانی، درباره غرب،  ص 11)

 2001:A space odyssey    اثر استنلی کوبریک،‌محصول 1967، آمریکا، 146دقیقه

فیلم 2001 در نگاه اول یک پیشگویی یا پیش بینی از آینده علم و تکنولوژی است اما در همان آغاز هم با نگاه عمیق تر لایه زیرین فیلم قابل تشخیص است. موضوع اصلی فیلم درباره غرب است؛ چنانچه که در کتاب «درباره غرب» به همین نکته اشاره شده است. پس اگر کسانی بگویند اکنون معلوم شده که سال2001 آنچه که عین آرتور سی کلارک (نویسنده فیلم) مدعی شده نیست، این انتقاد چیزی از  اهمیت گزارش کوبریک از ماهیت غرب نمی کاهد.

کوبریک فیلمش را با یک نظریه غربی شروع می کند و با نظریه ای غربی خاتمه می دهد. فیلم 18دقیقه زندگی میمونها و تنازع بقایشان را به نمایش می گذارد و در آخرین صحنه کودکی را که روبه سوی سیاره زمین دارد نشان می دهد. شروع فیلم یادآور نظریه تکامل داروین است و پایان فیلم نظریه کودک نیچه. فیلم سه بخش دارد بخش اول درباره میمونهاست. بخش دوم  درباره مأموریت گروهی فضانورد به منظور بررسی ستون سیاهی کشف شده درکره ماه است و این ستون در بخش اول هم وجود دارد و نیز در بخش سوم. در بخش سوم دو فضانورد  با یک کامپیوتر پیشرفته درگیر می شوند تا جایی که نهایتا کامپیوتر به دست آخرین بازمانده سفینه از کار می افتد و او در سفری که در طی زمان انجام می دهد به سن پیری می رسد  و نهایتا با مشاهده ستون سیاه به کودکی تبدیل می شود.

کلیت فیلم درباره جست و جوی یک راز (ستون سیاه) است که در هر سه بخش حضور دارد. در بخش اول میمون ها در کنار ستون می چرخند و جز تنازع بقا کاری نمی کنند. در بخش دوم جست و جوگران ستون سیاه از فهم آن عاجز می مانند و دچار سردرد می شوند! در بخش سوم انسان دانشمند با تکنولوژی مبارزه می کند و در پایان این نکته القا می شود که راه رهایی انسان از قدرت تکنولوژی و دستیابی به راز زندگی، تولد دوباره در سایه ستون سیاه است.

این اتفاق در سال 2001 نیفتاد اما گویا ادیسه (سرگذشت) بشر ناگزیر به چنین سرنوشتی ختم خواهد شد.

  • رضا کریمی

قرآن می گوید: فمن شهد منکم الشهر فلیصمه. هر کس ماه را مشاهده کرد روزه بگیرد (بقره/184).

بر اساس این آیه ملاک حلول ماه نو رویت هلال عنوان شده است. ماه نو حال نو در پی دارد و خدا می خواهد بنده اش شخصاً با هلال ارتباط بگیرد.  می بینیم که دعای رویت هلال ماه در صحیفه سجادیه روایت شده است و استهلال (طلب هلال کردن) مستحب است و در گذشته برخی آن را واجب شمرده اند. و نیز می دانیم که محاسبات نجومی در رویت هلال ملاک نیست (و فقط می تواند بنده را در پیدا کردن هلال راهنمایی کند). همه این موارد نشان می دهد که خدا می خواهد بنده اش ماه را خودش مشاهده کند و بعد روزه بگیرد و ماه را مشاهده کند و عید فطر را برگزار کند. پس اگر کسی شهودشهر کرد و دیگری انکار کرد تکلیف چیست؟! به نظرم این همان اختلاف انسانهاست که در تدین هم خودش را نشان می دهد. خدا خودش گاهی ماه را 28روزه یا 29 روزه یا 30روزه می کند و به بنده اش اجازه داده تا به تشخیصش (تقدیرش) عمل کند.

ناگفته نماند این مباحث برای کسانی که آغاز و پایان ماه را پیش بینی می کنند معنایی ندارد. آنها کسانی هستند که در احوال معنوی مردم تغییر ایجاد می کنند.

  • رضا کریمی

از روایات این را می توان فهمید که جنود ابلیس همان صفات رذیله مانند خشم و خواب و شهوت هستند (میزان الحکمه، ج5، باب2005). شیطان به تنهایی ضعیف است و نیروهای خود را از کافران می گیرد: کافران فی سبیل الطاغوت می جنگند پس اولیاء الشیطان را بکشید که قطعاً کید شیطان ضعیف است (نساء/76).

شیطان بدون یاران و اولیای خود کیدی ضعیف دارد و راه مبارزه با کید شیطان تنها گذاشتن اوست و یاری نکردن او. کافیست شیطان را دشمن بدانیم:

قطعاً‌شیطان دشمنتان است پس او را دشمن بگیرد، که قطعاً حزبش را دعوت می کند تا از اصحاب شعله های جهنم باشند (فاطر/6).

با این وصف تعبیر شیاطین در قرآن چیست؟ آیا شیطان یکی است یا شیاطین داریم؟ شاید شیاطین همان انسانهایی هستند که کفر می ورزند و ولیّ شیطان می شوند!

  • رضا کریمی

چرا ربا جنگ با خداست؟ می گویند ربا فساد می آورد و برکت را می برد. این پاسخ درست است اما لایه پنهانی هم دارد. به نظرم پاسخ این سوال در جامعه امروز بر اساس مبانی اسلامی استخراج نشده است. فکر می کنم با این نوشته شما پاسخی جدید را بشنوید!

خدا به احسان امر می کند؛ به صدقه و نیکی. اگر کسی به جنگ احسان و نیکی کردن برود با خدا جنگیده است. ربا هم مانع احسان است پس ربا جنگ با خداست.

ربا سبب فساد اموال است و این دلیل خوبی برای تحریم آن است اما تحریم ربا دلیل دیگری دارد: خدا ربا را نابود می کند وصدقات را ربا (رشد) می دهد (بقره/276).

پس در قرآن ربا مقابل صدقه است. بر اساس این آیه در روایات آمده که خدا ربا را حرام کرد چون سبب از بین رفتن معروف می شد (میزان الحکمه،ج4، ح7113: وسائل الشیعه12/425/10).

بیع و تجارت مصداق معروف است و یکی از مهم ترین مصادیق معروف قرض[1]  و (احسان از طریق قرض) است. با این وصف اگر در جایی خود به خود مهر و احسان برقرار باشد ربا ضرری ندارد مانند ربای پسر و پدر. یا اگر در جایی احسان توصیه نشده باشد هم ربا فلسفه تحریمش رااز دست می دهد مثل ربا به غیرمسلمان. و نیز اگر قرض گیرنده از سر مهر و دوستی پولی را اضافه بدهد ربا محسوب نمی شود بلکه مستحب است ! مگر نه اینکه هم در تحریم ربا و هم در این اعطای اضافه هر دو  احسان وجود دارد؟

اگر ربا حلال بود مردم تجارت و احتیاجات خود راترک می کردند پس ربا را حرام کرد تا مردم از حرام  به سمت تجارات و به سمت بیع و خرید و فروش بروند پس قرض میانشان برقرار شود[2] (میزان الحکمه،ج4، ح7115:  وسائل الشیعه 12/424/8).  قرض چه ویژگی ای دارد که خدا مردم را به آن ترغیب می کند؟ قرض نشانه احسان است و با این روایت مشخص می شود که از نظر اسلام تجارت و بیع با قرض در هم تنیده است. اما رباخوار که شیطانزده است  می گوید: بیع مثل رباست (بقره/275). این سخن از دیدگاه قران سخن کسی است که شیطان او را مس کرده  است!

در جامعه ربا زیاد شده است. ترجمه این واقعه این است که در جامعه حس نیکوکاری کم شده است. مردم به فکر سرمایه داری هستند. سرمایه دار لزوماً کسی نیست که گنج قارون دارد بلکه کسی است که زیادشدن مالش را به احسان ترجیح می دهد.

چرا ربا در جامعه زیاد شده است؟ چون هنوز نتوانسته ایم بفهمیم چرا بیع مثل ربا نیست. نظام سرمایه داری امروز اساسا با پول بازی می کند و ربا و بیع را یکی کرده است. بانک ها محور اقتصاد شده اند و سود اساس شده است. یکی باید بفهماند بیع مثل ربا نیست!

 

 

[1]  عِلَّةُ تَحْرِیمِ الرِّبَا بِالنَّسِیئَةِ لِعِلَّةِ ذَهَابِ الْمَعْرُوفِ وَ تَلَفِ الْأَمْوَالِ وَ رَغْبَةِ النَّاسِ فِی الرِّبْحِ وَ تَرْکِهِمُ الْقَرْضَ وَ الْقَرْضُ صَنَائِعُ الْمَعْرُوفِ وَ لِمَا فِی ذَلِکَ مِنَ الْفَسَادِ وَ الظُّلْمِ وَ فَنَاءِ الْأَمْوَال‏ (وسائل الشیعه، ج18، ح 11، ص121)

[2]  َ إِنَّهُ لَوْ کَانَ الرِّبَا حَلَالًا لَتَرَکَ النَّاسُ التِّجَارَاتِ وَ مَا یَحْتَاجُونَ إِلَیْهِ فَحَرَّمَ اللَّهُ الرِّبَا لِتَنْفِرَ النَّاسُ مِنَ الْحَرَامِ إِلَى الْحَلَالِ وَ إِلَى التِّجَارَاتِ مِنَ الْبَیْعِ وَ الشِّرَاءِ فَیَبْقَى ذَلِکَ بَیْنَهُمْ فِی الْقَرْض‏

 

  • رضا کریمی