تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

تفکر توحیدی

وبلاگ هزار و یک حرف

این وبلاگ تلاشی برای تبیین تفکر توحیدی است

کانال تلگرامی رضاکریمی
https://telegram.me/karimireza1001

  یکی از آیاتی که نظریه دکتر ابوالقاسم فنایی مبنی بر تقدم اخلاق بر دین را به چالش می کشد ماجرای ذبح اسماعیل است و در سالهای اخیر این موضوع ذهن او و مخاطبانش را به خود جلب کرده است.

وی ابتدا در مصاحبه ای با ایسکانیوز (1393) گفت: امر خداوند به ابراهیم مبنی بر ذبح فرزندش را امر امتحانی می داند نه امر واقعی و می گوید: «در آیاتی که پس از آیه ی بیانگر خواب ابراهیم آمده، قرینه‌ای وجود دارد که نشان می‌دهد کشتن فیزیکی اسماعیل مراد جدی خداوند نبوده است. چنان که در قرآن آمده است، زمانی که ابراهیم در صدد قربانی کردن اسماعیل برآمد و پیش از آن که موفق به انجام این عمل شود، خداوند به او خطاب می‌کند و می‌‌گوید: «لَقَد صَدَّقتَ رُؤیاکَ». یعنی تو از دستوری که در خواب دریافت کردی، اطاعت کردی. اگر مراد جدی خداوند کشته شدن فیزیکی اسماعیل بود، این سخن معنا نداشت، زیرا در این صورت امتثال فرمان خداوند فقط وقتی محقق می‌شد که اسماعیل، واقعاً در عالم طبیعت قربانی شده باشد. پس به نظر می رسد مراد جدی خداوند، نه کشتن فیزیکی اسماعیل در عالم طبیعت بوده که اخلاقاً قبیح است، بلکه کشتن او در عالم معنا بوده، که اخلاقاً قبیح نیست» (فنایی، 1393).

نقد وارد بر این ادعا این بود که بر فرض اثبات اینکه بپذیریم امر الهی امتحانی است نه واقعی و نیز بپذیریم تصریحی بر فرمان الهی مبنی بر ذبح فرزند وجود ندارد آیا همین مقدار امتثال امر هم اخلاقاً قبیح نیست؟ آیا اگر کسی مقید به عقل اخلاقی سکولار باشد نمی بایست به جای «افْعَلْ ما تُؤْمَر»، مجادله کند و بپرسد که چرا خداوند چنین امر قبیحی را صادر کرده است؟ و یا نهایتاً با هدف توجیه دینی، بگوید:خداوند چنین دستوری نمی دهد! و در نتیجه «من خواب پریشان دیدم یا تأویل و تعبیر خواب این نیست!». البته با توجه به ظهور استمرار در فعل مضارع (که نشان از این دارد که در اولین رؤیا ابراهیم تصدیق نکرده است) و نظرخواهی از فرزند (َّ إِنِّی أَرى‏ فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى) می توان گفت ابراهیم در تصدیق رؤیا تردید داشته است اما سخن این است که آیا قرآن تردید در تصدیق رؤیا را تأیید می کند یا «تسلیم» را؟ پاسخ آن کاری است که پدر و پسر انجام دادند: أَسْلَما!(صافات/103).

فنایی در یاداشت تکمیلی خود در سایت نیلوفر (1394) مطالب مفصلی را مطرح می کند اما اصل مطلب مورد نظر در اینجا این است که با ناتمام بودن استدلال خود – بنا به زمینه بحث در آن مصاحبه- تلاش دارد تا سخنش را تکمیل کند وبگوید: اینک برای تکمیل بحث ناگزیرم به پرسش از منزلت اخلاقی فعل ابراهیم و و فرزند او و سازگاری یا ناسازگاری اقدام این دو با نظریه تقدم اخلاق بر دین نیز پاسخ بگویم.

در واقع موضوع به سه قسمت تقسیم می شود: فرمان خدا، واکنش ابراهیم و واکنش اسماعیل. تقریر او از ماجرا این است که قربانی کردن خود در راه ارزشها کاری اخلاقی است. اما به نظر می رسد این تقریر به نحوی بازگشت به نظریه امر الهی باشد! چرا که تنها ارزشی که در این ماجرا می تواند دلیل فداکاری و قربانی کردن خود باشد تنها امر الهی است و توجیه اخلاقی دیگری برای قربانی کردن خود در راه خدا وجود ندارد. به عبارت دیگر سوال اخلاقی از اسماعیل این است که چرا خودش را در راه خدا قربانی کرده است؟ چه دلیلی غیر از امر الهی برای این کار خود دارد؟ پاسخ اسماعیل گفتن افعل ما تؤمر و تسلیم شدن بیش نیست.

 آیا اقدام فرزندِ ابراهیم برای قربانی کردن خود در راه خداوند بدون وجود دلیل یا هدف اخلاقی  کار درستی است؟ و البته منظور از دلیل اخلاقی امر خداوند نمی تواند باشد چرا که اکنون سخن از تقدم اخلاق بر دین است. یعنی بر اساس اعتقاد به تقدم اخلاق بر دین و نفی نظریه «امر الهی»، باید دلیل مستقلی بر اخلاقی بودن اقدام فرزند ابراهیم وجود داشته باشد تا در میان طرفداران اخلاق سکولار هم موجه باشد نه اینکه اسماعیل بر اساس امر الهی (افْعَلْ ما تُؤْمَر) و بدون هیچ گونه توجیهی اقدام به قربانی کردن خود کند.

به عبارت دیگر می بینیم که در ابتدا توجیه دکتر فنایی این بود که امر خداوند امتحانی بود نه واقعی. ولی در مرحله ای تازه بعد از نقدها متوجه شده است که یک پرسش بی جواب مانده است: «آیا اطاعت ابراهیم و فرزند او از این امر اخلاقاً قابل دفاع هست یا نه؟». فنایی اذعان می کند که تفکیک امر واقعی از امر امتحانی متضمن پاسخ این پرسش نیست. پس اکنون مقداری نظریه خود را تکمیل کرده و می گوید: اقدام ابراهیم و فرزند او نشان می‌دهد که این دو چینن پیش‌فرضی را قبول داشته و بر اساس آن تصمیم گرفته و عمل کرده‌اند، در غیر این صورت نباید از فرمان خداوند تبعیت می‌کردند.

مغالطه ای که در این تقریر رخ داده این است که قید «در راه خدا» را با معنایی متفاوت از امر الهی در جمله وارد کرده است. با این قید او این بستر را فراهم کرده است که ارزش‌هایی مانند عدالت، آزادی، کرامت انسانی و حتا کسب رضای معشوق ، مصداق راه خدا بنامد. در حالی که مشکل همینجاست: در قصه ابراهیم راه خدا امر خداست و بیش از این گفتن؛ تحمیل به ماجرا و اضافه کردن بی دلیل است. اسماعیل گفت افعل ما تؤمر و بیش از این از ارزشها و راه خدا به معنی ارزشهای مستقل از خدا چیزی نگفت. در تقریر اخلاق مستقل از دین است که چنین اضافاتی بر ماجرا حمل می شود. فنایی مثال اتانازی (خودکشی برای رهاشدن از درد و رنج جانگاهی که بیماران صعب العلاج ) را مطرح می کند در حالی که در قصه ذبح اسماعیل حتی در این حد هم اخلاق مستقل موضوعیت ندارد! پس همچنان راه خدا در این ماجرا همان امر خداست که طرفداران اخلاق سکولار با آن چالش پیدا کرده اند.

در اینجا قصد دفاع از نظریه امر الهی وجود نداشته و ضمن اعتقاد به لزوم تقریر صحیح از برخی از مبانی نظریه، سخن بر سر این است که همچنان چالش نظریه تقدم اخلاق بر دین با بسیاری نصوص دینی به قوت خود باقی است از جمله چالش با نصوص قرآنی مانند ماجرای ذبح اسماعیل علیه السلام.

 

 

فنایی، ابوالقاسم، 1394،در باب قصه ابراهیم و فرزندش در قرآن،

neeloofar.org/abolghasemfanaei/article2/1121-260694

فنایی، ابوالقاسم، 1393، امر خدا درباره ذبح اسماعیل «امر امتحانی» بود نه «امر واقعی»،  http://www.iscanews.ir/news/100383

  • رضا کریمی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی